اسطورهی پهلوانان: رستم در مقام ابرانسان
نشست سوم- شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹
مهرنوش زمانیان: آیا در این دوره از درسگفتارها به ویژگیهای رستم به عنوان نمایندهی ابرانسان ایرانی نگاه میشود و تحول این هویت در طول زمان بررسی خواهد شد؟
شباهنگ رشیدی: به گمانم از دید فردوسی چنین بوده که رستم را از عصر منوچهر پیشدادی تا گشتاسب کیانی، حدود هفتصد سال، زنده نگاهداشته است. فردوسی به او وحدت بخشیده و رستم محور وقایع شاهنامه است.
علیرضا کسمایی مقدم: پرسش دربارهی ویژگیهای ابرمرد حماسی در تمدن ایرانی بود که احتیاج به توضیح مفصل دارد.
مهرنوش زمانیان: شباهنگ جان، اینجا انگار فرضها و حدسهایی متفاوت برای طولانی کردن عمر رستم پیش میآید. یک مورد اشارهشده در درسگفتارها حل کردن پیچیدگیهای تاریخی و روایی رستم بود. موردی را هم که شما طرح میکنید به نظرم ارزش بررسی دارد. آیا سندی در شاهنامه یا متن دیگری هست که این فرض را تقویت یا تایید کند؟
شباهنگ رشیدی: من در کتاب دکتر بهار خواندم که وحدتبخشی به رستم تعمدی است. وجود چند پهلوان که هر یک با دیگری برابری کند و در زمانی دیگر زندگی کند وحدت اثر را از بین میبرد.
علیرضا کسمایی مقدم: با توجه به معرفی شدن رستم به عنوان گرانیگاهی معناساز که در طول زمان پایدار بوده است دو پرسش دارم: 1) چرا شهرت رستم در میان تودهی مردم در متنهای پیش از شاهنامه کمرنگ است؟ 2) چرا هر جا که رستم هست سپاه ایران پیروز است و هر جا که نیست ایران شکست میخورد؟ آیا این به دلیل اهمیت من آرمانی در تمدن ایرانی و به علت سطح پیچیدگی آن است؟
شباهنگ رشیدی: در پاسخ به خاستگاه غیاب رستم در متون کهن پنج نظریه وجود دارد که استاد اشاره کردهاند.
علیرضا کسمایی مقدم: هیچ کدام چرایی کمرنگ بودن رستم در آثار نویسایی نیست و اینکه رستم در فرهنگ عمومی هم جایگاه دارد.
بهنوش عافیتطلب: به نظر من پاسخ پرسش دوم این هست که رستم به عنوان بزرگترین پهلوان ایرانی شناخته میشود و نماد جنگاوری شکستناپذیر است برای ایرانیها.
علیرضا کسمایی مقدم: این نشان نمیدهد که مفهوم من در نگاه ما از اهمیت بیشتری برخوردار است؟
بهنوش عافیتطلب: بله، فکر میکنم این هم هست.
محمد حمیدی: گرچه ایرانیان در جنگ اول کینخواهی سیاوش برای رفتارهای خارج از اخلاق با شکست مواجه میشدند.
علیرضا کسمایی مقدم: ایرانیان هر جا که رستم بود پیروز میشدند.
محمد حمیدی: در آن جنگ رستم هم حضور داشت، اما موفقیتی به دست نیامد.
علیرضا کسمایی مقدم: شاید اشتباه کرده باشم، ولی در بیشتر موارد سپاه ایران با حضور رستم پیروز میشده است.
شباهنگ رشیدی: مارکوارت و هرتسفلد رستم را در آمیختگی با گرشاسب و گندفر، شاه سیستانی، دیدهاند و برایش سابقهای تاریخی در نظر نگرفتند و او را با عناصر اساطیریای، چون خدای باد و گرشاسب، مقایسه کردند. قدم تاریخی آیین زرتشتی بر جنبهی تاریخی یا تاریخ تکوین رستم و تفاوت جغرافیایی کانون شکلگیریاش و دژ دینی رستم از جمله مواردی است که آورده شده است.
علیرضا کسمایی مقدم: دقت کنید که هر پنج مورد را میتوان به رستم نسبت داد، اما هیچکدام کامل نیست. به این دلیل تعریف شروین جان را در ابتدای پرسشم آوردم که آن را میپذیرم، هرچند همچنان پاسخ پرسش باقی مانده است.
شباهنگ رشیدی: موارد دیگری که در این باره مطرح میشوند اینها هستند: ازدواج برونهمسری و بیرون شدن رستم از خویدوده؛ انتسابش به ضحاک؛ پوشیدن ببر بیان و کشتن سگ آبی؛ دفاع سخت و پایبندیاش به نظام سیاسی شاهی- فرهمندیای که میتوان آن را نظامی با الگوی سکولار دانست، در مقایسه با ساختار دینی حکومت گشتاسبیان و ….
علیرضا کسمایی مقدم: پس به دلیل زرتشتی نبودن رستم این پدیده را توضیح میدهید؟
شباهنگ رشیدی: رستم در برابر حکومت دینی-موبدی گشتاسب و اسفندیار میایستد که از مقدسان دین زرتشتیاند.
فرشيد ابراهیمی: دوستان خویدوده جای بحث دارد. در نسخهی دین زرتشت – که میتوانسته با رستم و اسفندیار همزمان باشد – اصلا خئوتیکدسه مطرح نبوده و نباید برای شاهد آوردن این دو را با هم آمیخت. منظورتان از برونهمسری دقیقا به چه معناست؟ شاید برونخویشی یا بیرون از خانواده و خویشان را میگویید؟
علیرضا کسمایی مقدم: شاید هم بدون مراسم آیینی ازدواج مورد نظرتان است؟ این ازدواج مگر مشکلی دارد؟
شباهنگ رشیدی: منظورم همان برونخویشی است.
علیرضا کسمایی مقدم: باتوجه به اینکه ساخت اسطوره به پردازش عاطفی-هیجانی بازمیگردد، مبنای اسطوره را میتوان در وهم و خیال یا رویای جمعی یافت. آیا دوستان دربارهی این سه رویکرد توضیحی دارند؟
فرشيد ابراهیمی: در حقیقت، کل ماجرا زرتشتی کردن اقوام مهرکیش سکایی است که بسیار هم قدرتمند بودند. حماسهی یادگار زریران را باید خواند که شرح شهادت زریر، فرزند گشتاسب و برادر اسفندیار، در راه تبلیغ دین زرتشت در نبرد با اقوام شرقی ایرانی و هونها هست. این منظومه نسخهای دیگر از نبردهای مذهبی میان پیروان کیش زرتشت و مهرکیشان هست. سیروس شمیسا هم دراین باره اثر ارزشمند طرح اصلی رستم و اسفندیار را دارد.
پرویز ورجاوند: رستم دین خود را دین هوشنگ مینامد، نه دین مهر: «بما بر ز دین کهن ننگ نیست / به گیتی به از دین هوشنگ نیست».
فرشيد ابراهیمی: بر سر این که مهر در شاهنامه نخستین بار در دورهی کدام پادشاه پدید آمده سه نظر هست. همانطور که فرمودید یکی از پادشاهان هوشنگ است، دیگری جمشید و یکی دیگر فریدون. راستش نگرش به جمشید قوت بیشتری دارد. نام این شخص خود نشان از نماد مهری او دارد. مهرداد بهار – که اصلا جمشید را نماد زمینی مهر میداند – به این مصراع اشاره میکند «به گیتی به از دین هوشنگ نیست» که در بعضی نسخهها آمده؛ البته اگر از ابیات افزوده نباشد. در جایی که اسفندیار رستم را تمسخر میکند، دربارهی پدرش میگوید :«شنیدم که دستان جادوپرست/ به هر کار یازد به خورشید دست». دست فراز بردن به سوی خورشید سنتی مهری است.
صبا طهماسبی: به نظر من روحیهی جنگاوری رستم نشان از مهری بودن اوست.
فرشيد ابراهیمی: بله، گرچه روحیهی سکایی او در جنگاوری را هم نباید فراموش کرد. میگساری رستم نیز به روشنی یک سنت سکایی-مهری هست.
صبا طهماسبی: کلاه او بعد از هفتخوان شاخدار میشود که این فریاد میزند رستم مهری است؛ چون در آداب مهری سلسله مراتب نظامی طی میشده و با دریافت درجه و رتبه به افراد تجهیزاتی داده میشده است.
فرشيد ابراهیمی: در مهری بودن رستم هیچ شکی نیست و دلایل فراوان است. اگر کتاب شمیسا را در این باره بخوانید بسیار خرسند خواهید شد.
صبا طهماسبی: نظر دوستان دربارهی دین فردوسی چیست؟
فرشيد ابراهیمی: دکتر وکیلی در این باره مقالهی تاملپذیر «دین فردوسی» را دارند.
صبا طهماسبی: منظورتان دین حکما هست؟
فرشيد ابراهیمی: ببخشید، به گمانم پرسشتان دربارهی دین فردوسی بود. نام مقالهی دکتر وکیلی هم هست «دین فردوسی».
لیلا امینی: https://www.soshians.ir/fa/دین-فردوسی/
پرویز ورجاوند: در آموزههای شروین رستم را یکی از چهرههای پهلوان ایرانی دیدم با کم و کاستیهای خاص خود و نه یک ابرانسان ایرانی.
مهرنوش زمانیان: این عنوان دوره است: «اسطورهی پهلوانان: رستم در مقام ابرانسان».
بهنوش عافیتطلب: بعد جالب شخصیت رستم این است که با وجود شهرت و محبوبیتش خیلی رفتار اخلاقیای ندارد! پس، انکار جنبهی جنگاوریش در نگاه مردم مهمتر از جنبهی اخلاقیش بوده است.
محمد حمیدی: بله، درست است و هر جا که اخلاقی عمل نمیکند مجازات میشود.
بهنوش عافیتطلب: درست است. من فکر میکنم شاید برای این است که شالودهی شخصیتیش پیشازرتشتی است؛ یعنی پیش از صورتبندی خیر و شر.
علیرضا کسمایی مقدم: شاید به علت سطح پیچیدگی انسانِ کامل هم این تخصصی شده است. در نوزایی اروپایی هم میبینیم که در زمینههای گوناگون ابرانسان را داریم.
حامد علیخانی: دربارهی بعد اخلاقی رستم صحبتی نشده. این دلیل خاصی دارد یا جای دیگری گفته شده است؟
بهنوش عافیتطلب: چرا، گمان میکنم در درسگفتارها صحبت شد یا شاید هم من از نوشتهها یا سخنرانیهای دیگر به یاد دارم.
پرویز ورجاوند: در برابر نهادن هفتخوان اسفندیار با هفتخوان رستم، اسفندیار است که بیشتر یک ابرمرد نشان داده میشود تا رستم.
علیرضا کسمایی مقدم: هر دو ابرپهلوان هستند، اما همانطور که اشاره شد دربارهی شاخصهای رفتاری آنها بحثی به میان نیامده؛ یکی ملی و دیگری دینی.
صبا طهماسبی: فکر میکنم هفتخوان یک نماد مهری است و ارتباطی با اسفندیار زرتشتی نمیتواند داشته باشد. اگر اشتباه میکنم دوستان راهنمایی بفرمایند.
بهنوش عافیتطلب: بله درست است. هفتخوان نمادی مهری است.
فرشيد ابراهیمی: هفتخوان اسفندیار (در روایت شاهنامه) در برابر هفتخوان رستم (در روایت مهری) میتواند نمادی از هفت امشاسپند باشد. برخی باور دارند نبرد اسفندیار در هفتخوانش با نیروهای اهریمنی و شکست آنها تبلور هفت امشاسپند هست، هرچند خیلی توجیه دقیقی نیست.
محمد حمیدی: البته رستم در هفتخوان تنهاست و بعد از هر خوان آیین بزم را به تنهایی برگزار میکند، اما اسفندیار با سپاه به هفتخوان میرود و بزم را نیز با سپاه خود برگزار میکند.
فرشيد ابراهیمی: بله، خب البته که تفاوتهایی دارند.
علیرضا کسمایی مقدم: امشاسپندان شش تا نبودند؟
صبا طهماسبی: شش تا هستند. اسفندیار هم هیچ ارتباطی با هفتخوان نمیتواند داشته باشد. بعدها این هفتخوان وارد مناسک اسلامی هم شد در برپایی سفرههایی برای دعا و نیایش. در گاهان عدد ۸ آمده است.
علیرضا کسمایی مقدم: شاید از هفتخوان مهری وامگیری شده. اگر اشتباه نکنم، در شاهنامه ابومنصوری هم این صریحا گفته شده است.
فرشيد ابراهیمی: اسفندیار در شاهنامه هفتخوان دارد، اما اینکه چطور شکل گرفته و آیا الگوی آن همان هفتخوان رستم است یا نه، بحث دیگری است.
پرویز ورجاوند: امشاسپندان هفت تا هستند. به پاس احترام به نام اعظم از هفتمی که سپند مینو یا نام خود اهورامزدا است نام برده نمیشده.
فرشيد ابراهیمی: اصلا اصطلاح هفت امشاسپند کاملا شناخته شده و متداول است.
علیرضا کسمایی مقدم: شروین عزیز در درسگفتارهای پیشین امشاسپندان را شش تا دانسته است.
فرشيد ابراهیمی: معمولا به این دلیل است که یکی از این هفت تا، خود هرمزد (اهورامزدا) است. در برخی منابع این دلیل برای مطرح شدن شش آمده. اینکه عدد هفت پس از اسلام و دیگر آیینها ادامه پیدا کرده و تداوم و تطور داشته کاملا بدیهی است. چند جلد کتاب ارزنده هم در این زمینه منتشر شده است. یکی از آنها هفت در قلمرو تمدن و فرهنگ بشری از زهره والی است.
پرویز ورجاوند: جالب است که شش امشاسپند موکل بر آتش، آب، باد، خاک، گیاهان و جانوران هستند. امشاسپند هفتم که خرد سپند یا سپنتا مینو نام دارد چندان مقدس است که از آن کمتر باید نام برد و این امشاسپند موکل بر انسان و مردم است.
ادامه مطلب: اسطورهی پهلوانان: رستم در مقام ابرانسان : نشست چهارم- شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۹
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب