فصل ششم
(مردوک برآن میشود تا آدم را بیافریندو برای این کار،خون و استخوان یکی ازخدایان را نیازمندست.خدایان همه بر گناهکاری کینگو رای میدهند و مردوک او را میکشد و آدم را میآفریند تا در خدمت خدایان باشد. پس از این، خدایان بر او آفرین میخوانند و به او پنجاه نام میدهند)
ستایش خدایان، مردوک را به آفرینش کارهای بزرگ فراخواند.
او دهانش را گشود و به ائا، نقشههای خود را بازگفت:
« در هر چیز خون روان خواهم کرد.
آفریدهای خواهم ساخت به نام آدم
که در زمین زندگی کند،
تا در خدمت خدایان باشد،
و بدین ترتیب، خدایان رها خواهند شد.
راه خدایان را دگرگون خواهم ساخت.
خدایان، دو گروه خواهند شد،
اما هردو یکسان ستایش خواهند شد.»
ائا گفت:
«برای شادمانی خدایان یکی باید قربانی شود، تا آدم آفریده شود.
باید انجمن کنیم تا او برگزیده شود.»
مردوک همه خدایان را گرد آورد،
بزرگمنشانه با آنان سخن گفت:
خدایان به او گوش دادند.
شاه با آنوناکیها چنین گفت:
«اکنون سخن راست بگویید و سوگند خورید که
چه کسی جوابگوی این ستیزه است؟
چه کسی تیامت را برانگیخت تا با من نبرد کند؟
بگذارید تا او که این شورش را براه انداخت دستگیر شود،
او را واخواهم داشت تا گناهانش را به گردن گیرد، باید که شما در آرامش بمانید!»
ایگیگی ها، خدایان بزرگ، پاسخ گفتند،
به لوگالدیمرانکی[1]ا، رایزن خدایان، شاه آنان:
«این کینگو بود که به اینها دست یازید!
و تیامت را به شورش واداشت و نبرد آراست.»
آنها کینگو را به زنجیر کشیدند
و او را پیش ائا بردند.
او را پادافره دادند و
رگهایش بریده شد.
و از خونش، آدم آفریده شد تا به خدمت خدایان درآید.
چنین بود که خدایان رها گشتند.
پس از آن ائا، آن خردمند، آدم را آفرید و
او را به خدمت خدایان درآورد،
چون چنین کاری انجام شد و آنچه را مردوک نقشه کشیده بود،
به انجام رسانید،
مردوک، شاه خدایان،
خدایان بزرگ (آنوناکیها) بالا و پایین را بخش کرد.
آنها را به آنو واگذار کرد تا دستوراتش را نگهبان باشند.
سیصد نفر را در آسمانها به نگهبانی گماشت.
و بر زمین نیز چنین کرد.
و ششصد نگهبان در میانهی آسمانها و زمین، گماشت.
چون همهی دستوراتش را داد،
به خدایان آسمان و زمین، بهرهشان را سپرد.
خدایان، دهان گشادند و به مردوک، خداوندشان گفتند:
«ای خداوندگار، چه میتوانیم به تو که ما را آزادی بخشیدی، پیشکش کنیم؟
بگذار برایت پرستشگاهی بسازیم
که نامش، لو[2] باشد، خوابگاهی برای آسایش شبانهمان،
بگذار در آن بیاساییم!
مهرابههایی برای آن[بسازیم]، مهراب پاکو را!»
مردوک که این را شنید، چون روز درخشید :
« بابل را بسازید که همانست که شما خواستهاید،
بگذارید آجرهای آن ساخته شود، آنرا مهراب پاکو، نام دهید.»
آنوناکیها، ابزارها را ساختند:
برای یک سال تمام، آنها آجر میساختند.
چون، سال دوم رسید،
آنها قلهی اساگیلا[3] که همپایهی آپسو بود را برافراشتند،
پس از ساختن برجی به بلندای آپسو،
آنها جایگاههای مردوک، انلیل و ائا را بنا کردند
که باشکوه بر آن نشستند.
مردوک بر تخت نشست
در آنجا که میتوانست از قلهی زیگورات به پایین بنگرد.
چون ساختن اساگیلا به پایان رسید،
خدایان بزرگ، پرستشگاههایشان را ساختند.
سیصد ایگیگی…همه آنها گردآمدند،
خداوند در شاهنشین آن جایگاه نشست.
خدایان، پدرانش، در بزم نشستند:
«ایناست بابل، خانهتان !
شهر گرامی خداوند،
همه جایش از آن شماست
در آن شاد باشید،زیرا از آن شماست.»
خدایان، جای گرفتند
نوشاکهای شادمانه ساختند و در بزم نشستند.
چون در آن شادمان شدند،
در اساگیلای باشکوه، مراسم را به جای آوردند،
همهی قوانین و همهی آنچه بدشگون است، تعیین شد،
ایزدان، بهرههای آسمان و زمین را بخش کردند.
پنجاه خدای بزرگ بر جایشان نشستند.
انلیل، کمان مردوک را بالا برد،
جنگافزارش را، و دربرابر آنان نهاد.
او تور را نیز بلند کرد و آنان این مهارت او را ستودند
چون کمان را برگرفت، او را برای چنین کار بزرگی آفرین گفتند.
آنو آنرا بالا برد و با همه خدایان سخن گفت،
کمان را بوسید: “این، دختر من است!”
او به کمان، این نامها را داد:
«نخستین آن، درازچوب[4] است، دوم، رنگینکمان
نام سوم آن، ستارهی کمان[5]، آنرا در آسمان درخشاندهام.»
و آن ستارهای است در آسمان
سپس او را در کنار برادرانش جای داد.
چون آنو، سرنوشت کمان را پرداخت،
و اورنگ شاهانهی ارجمند را دربرابر خدایان نهاد،
آنرا در گردهمایی خدایان جای داد.
چون خدایانِ گرد آمده، سرنوشت مردوک را ستودند، کرنش کردند،
نفرین کردند [بر دشمنان]،
و به آسمان سوگند خوردند تا زندگی را [برایشان]دشوار سازند.
چون به او فرمانروایی آسمان و زمین را بخشیدند،
انشار، نام او را اسارلوهی[6] خواند:
«بیایید به نام او کرنش کنیم»
خدایان گوش دادند،
«بادا که فرمانش بر بالا و پایین، فرمان براند،
باشد ای پسر، ای کینستان ما از همه برتر باشی،
بگذارید تا فرمانروایی او بر همگان برتر باشد و او را هماوردی نباشد.
باشد که او چوپان سیاهسران[7] باشد، آفریدگانش.
در پایان روز، همگی او را ستایش کنیم.
باشد که اومردوک) برای پدرانش، خوردنیهای نیکو فراهم آورد،
(انسان)برای آنها (خدایان) فراهم آورد، پناهگاههایشان را نگهداری کند.
عود بسوزاند،…. وردها بخواند
باشد که همهی آیینی که در آسمان است، در زمین نیز باشد.
باشد که او سیاهسران را فرمان به فرمانبرداری دهد،
باشد که هرآنچه میاندیشند را به خدایشان بازگو کنند،
و باشد که با این پیمان، آنان را پروای ایزدبانوان باشد.
بگذار تا همواره خدایشان را همراه باشند!
بگذار زمینشان را آباد کنند و پرستشگاههایشان را بسازند،
و سیاهسران به پریستاری خدایانشان برآیند.
او خدای ماست که پنجاه نام دارد:
او که راهش همواره پرشکوه است و کردارش نیز،
مردوک، که آنو پدرش، او را چنین خواند:
او که نوشیدنی و چراگاه فراهم میآورد و
آخورهایشان را پر میسازد،
او که با جنگافزارش، توفان، همهی بدگویان را شکست داد،
و خدایان را رهانید،
بهراستی، پسر خورشید، بزرگترین خدایان است.
باشد که خدایان، همواره در پناه زیرکی او گام بردارند.
مردوک به ما،آدم را داد که در خدمت ما باشد!
آفرینش، ویرانی، رستگاری، شادی..
همه فرمانهای او باد. باشد که همه از او دستور گیرند.
مرتوکا[8] بهراستی خداست، آفریدگار همه،
که دل آنوناکیها را شاد میکند و ایگیگیها را آرامش میبخشد
او دوراندیشترین خدایان است.
مروتوکو[9]، بهراستی پشتیبان سرزمینش، شهرش و مردمش است.
باشد که مردمان او را ستایش کنند.
لوگالدیمرانکیا، نام اوست.
فرمان او را برتر از همه خدایان قرار دادهایم
و او براستی، خدای آسمان و زمین است،
لوگالدیمرانکیا، نام اوست
که او را فرانگر همه خدایان قرار دادیم:
اوست که در آسمان و زمین ما را از دشواریها میرهاند
او ایگیگیها و آنونوکیها را جایگاه ساخته است.
باشد که خدایان از نام او در هراس افتند.
آسارولودو[10] نامی است که آنو به او داد:
روشنایی خدایان.
او سراسر راستی است،
ناجی خدایان در بیم وگزند.
آسارلودو، نامتیلاکو[11] نیز نام دارد،
خدایی که پشتیبان زندگی است
که خدایان گمشده و آفریدگانش را راهنماست:
او که خدایان مرده را با افسونگری زنده میسازد،
او که همهی دشمنانمان را نابود میسازد.
نیروی او را ستایش کنیم!
آسارلودو، که سومین نام او نمرو[12] ست
خدای درخشنده که راه ما را روشن میسازد.
سه نامی که انشار،لهما و لهامواو را خواندند،
به خدایان، پسرانشان گفتند:
ما او را به این سه نام خواندیم و
شما نیز چنان کنید!
همهی خدایان با شادمانی فرمان بردند
آنها در اوپشوکیناکو نشستند،
“پسر ما، قهرمان ما و کین ستان ما، پشتیبان ما
ما تورا برای همیشه ستایش خواهیم کرد”.»
همگی در جایگاهشان نشستند و نامهای او را بر زبان راندند.
- Lugaldimmerankia ↑
- Lo ↑
- Esagila ↑
- Long-wood ↑
- Bow-star ↑
- Asarluhi ↑
- 35 black-headed -قوم سومری که به میانرودان مهاجرت کردند. م ↑
- Marukka ↑
- Marutukku ↑
- Asaruludu ↑
- Namtillaku ↑
- Namru ↑
ادامه مطلب: انوما الیش – فصل هفتم (سرود پنجاه نام مردوک)
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب