پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش سوم: تاریخ کتاب و سواد

بخش سوم: تاریخ کتاب و سواد

تاریخ خط از زاویه‌‌ای، تاریخ سوادآموزی و همچنین تاریخ فناوری نوشتن هم هست. یعنی با تحول خط دامنه‌‌ی افراد نویسا و جایگاه اجتماعی‌‌شان دچار فزونی و کاستی می‌‌شود و نوآوری درباره‌‌ی ابزار و بستر نوشتن گاه شکل خط را تعیین می‌‌کند. بر این مبنا بحث درباره‌‌ی تاریخ خط به شرحی درباره‌‌ی سیر تحول کتاب و سواد نیز نیازمند است.

تاریخ فناوری نوشتن به ویژه در دهه‌‌های گذشته مورد توجه قرار گرفته و چندین کتاب خوب درباره‌‌اش نوشته شده است. مثلا فریدریک کیلگور نقاط عطف شکل‌‌گیری متن‌‌های باستانی را به این ترتیب برشمرده که نخست در حدود سال ۹۰۰ (۲۵۰۰ پ.م) نوشتن بر لوحه‌‌های گلی رواج یافت و این مرحله‌‌ای پس از نگاشتن اندیشه‌‌نگارانه بر لوح‌‌ها بود که از حدود سال‌‌های ۳۰۰-۴۰۰ (۳۱۰۰-۳۰۰۰ پ.م) نشانه‌‌هایش را در جنوب غربی ایران زمین می‌‌بینیم.

در حدود سال ۱۴۰۰ (۲۰۰۰ پ.م) استفاده از پاپیروس در مصر رواج یافت و این بستری بود که برای خط اندیشه‌‌نگار مصری که به نقاشی شباهت داشت کارآمد می‌‌نمود. البته استفاده از این رسانه به شکل جسته و گریخته پیش از آن هم سابقه داشت و مثلا در حدود سال ۱۴۰۰ (۱۹۸۰ پ.م) کهن‌‌ترین متن مصور دنیا بر پاپیروس نگاشته شد.[1] اما این رسانه تا پانصد سال بعد رواج چندانی نیافت. به این شکل متن‌‌های مصری که تا پیش از آن همواره بر دیوارها یا ظرف‌‌ها نوشته می‌‌شد از بستر فیزیکی حجیم و سنگین‌‌اش کنده شد و به رسانه‌‌ای مستقل انتقال یافت.[2] با این حال پاپیروس مصری با کاغذ تفاوت داشت و بیشتر به یک صفحه‌‌ی باریک چوبی شبیه بود تا کاغذ. پاپیروس‌‌های مصری ضخیم‌‌تر بود و نمی‌‌شد آن را تا کرد، و در واقع نوعی تخته‌‌سه‌‌لای نازک بود، و نه کاغذ واقعی.

برای بیش از دو هزار سال آغازین تاریخ، که نیمی از کل تاریخ مدون بشر را در بر می‌‌گیرد، همه‌‌ی متن‌‌های کره‌‌ی زمین در ایران یا مصر نوشته می‌‌شدند. در میان این دو هم حجم و تنوع متون ایرانی و شمار خطهایی که برای نوشتن‌‌شان به کار گرفته می‌‌شد، بسیار از مصر بیشتر بود. یعنی در سراسر نیمه‌‌ی نخست تاریخ، نویسایی یک گرانیگاه مشخص و متمرکز داشته و آن ایران زمین بوده است.

طی بیست و سه قرن آغازین تاریخ، در ایران زمین چند صد هزار متن با خط میخی بر لوح گلی نوشته شد، که پانزده زبان را در بر می‌‌گرفت و این جدای از دیوارنگاره‌‌های تصویرنگار، نویسه‌‌های هندسی و خطوط منزوی مثل نمونه‌‌ی سند و هیرمند و هامون بود. متون مصری در این مدت اغلب بر دیواره‌‌ی ظرف‌‌ها و تابوت‌‌ها یا بناها نوشته می‌‌شد و حجمش بسیار بسیار کمتر بود. شمار کل پاپیروس‌‌هایی که در این دوران نوشته شده‌‌اند به چند هزار بالغ می‌‌شوند، و تنها یک زبان یعنی مصری را در بر می‌‌گیرند.

با آغاز عصر آهن نویسایی به تدریج در چین و آمریکای مرکزی نیز پدیدار شد، و با رواج استفاده از پاپیروس در مصر هم تحولی در نویسایی روی داد. در فاصله‌‌ی سال‌‌های ۲۲۰۰ تا ۲۹۰۰ (۱۲۰۰-۵۰۰ پ.م) چند ده هزار پاپیروس در مصر و چند صد هزار لوح گلی در ایران نوشته شد. اما حجم کلی نوشتارهای چینی که بر استخوان یا ظرف‌‌های برنزی حک می‌‌شد، همچنان ناچیز بود. نوشتارهای آمریکای مرکزی نیز چنین وضعیتی داشت و مثل متون چینی جنبه‌‌ی آیینی داشت و وزن و حجم چندانی را شامل نمی‌‌شد.

با ظهور دولت هخامنشی و انقلاب نویسایی که در فاصله‌‌ی دوران کوروش و داریوش بزرگ پی‌‌ریزی شد، گسترشی ناگهانی و ژرف در نویسایی رخ نمود. حوزه‌‌ی تمدن ایران و مصر یکپارچه شد و با پیدایش خط مردمی (دموتیک) برای نخستین بار زبان مصری هم با خطی الفبایی نوشته شد. رسمیت یافتن خط الفبایی و نویسا شدن زبان‌‌های گوناگون با آن، به همراه رواج استفاده از پاپیروس و رسانه‌‌های چوبی به جای لوح گلی هم دامنه‌‌ی جغرافیایی نویسایی را پهناور کرد و هم حجم و شمار متون را با جهشی چشمگیر روبرو ساخت. این جهش آشکارا از ایران سرچشمه می‌‌گرفت و ارتباطی با مصر نداشت. چرا که در خود مصر، بخش عمده‌‌ی چهارصد هزار پاپیروسی که تا به حال کشف شده، به بعد از این تاریخ تعلق دارد. در حالی که عمر تمدن مصری در دوران پیشاهخامنشی نزدیک سه هزار سال و بعد از آن نزدیک پانصد سال بوده است.

برای فهم عمق و دامنه‌‌ی اثرگذاری این انقلاب نویسایی می‌‌توان به تاریخچه‌‌ی کتاب‌‌های مقدس و اثرگذار تاریخ نگریست. در این حالت می‌‌بینیم بخش عمده‌‌ی متون مقدس و هویت بخشی که در تاریخ جهانی پویایی فرهنگ را رقم زده، در دوران هخامنشی در قلمرو پارس نوشته شده است: تورات، متون بودایی، و متون افلاطونی در این دوران نوشته شدند و به احتمال زیاد اوستا و وداها و متون مصری در این دوران برای نخستین بار گردآوری و تدوین و در قالب متنی مفصل نوشته شده‌‌اند.

باید توجه داشت که این متون بعدتر به قلمروهای جغرافیایی دیگر انتقال یافتند و گاه دیرپاترین تاثیرشان را خارج از قلمرو ایران زمین به جا گذاشتند. نمونه‌‌اش متون بودایی که در چین ریشه دواندند و عهد عتیق که در اروپا به دگمی مذهبی بدل شد، اما در زادگاهش ایران زمین چنین نشد. اروپاییان تمایل دارند پیشینه‌‌ی نویسایی و کتاب در تمدن‌‌ها را به کهن‌‌ترین متن مقدس خود، یعنی عهد عتیق برگردانند. اما تحلیل دقیق‌‌تر این متن نشان می‌‌دهد که چنین تصوری نادرست است. در بخش‌‌های کهن‌‌تر تورات هیچ اشاره‌‌ای به نوشتن و متن نوشتاری دیده نمی‌‌شود و آشکار است که در ابتدای کار با سنتی شفاهی سر و کار داریم. حتا در آنجا که سخن از ده فرمان در میان است و دریافت شریعت مدون از یهوه شرح داده می‌‌شود،[3] هیچ اشاره‌‌ای به نوشته شدن این فرمان‌‌ها نمی‌‌بینیم. به همین ترتیب در بخش‌‌های قدیمی اسفار خمسه مدام سخن از «شنیدن» فرمان خداوند و «گفتن» شریعت و «گوش سپردن» به داستان‌‌ها در میان است. تاکیدهای عهد عتیق بر نوشتار اغلب به متون «تثنیه‌‌ای» تعلق دارند که در دوران نفوذ فرهنگی پارسیان تدوین شده‌‌اند.

نکته‌‌ی دیگر آن است که در زمان پیدایش این متون هنوز مفهوم «کتاب» وجود نداشته و همچنان رسانه‌‌ی اصلی لوح یا ورقه‌‌های چوبی-پاپیروسی یا چرم و پارچه بوده است. چرخش بزرگ از لوح گلی به صفحه‌‌های سلولزی در دوران هخامنشی رخ داد و پیامد ادغام تمدن ایرانی و مصری بود. این رسانه‌‌ی مصری که در زادگاهش نتوانسته بود انحصار خط اندیشه‌‌نگار هیروگلیف را بشکند و برای هزاران سال بی‌‌تغییر باقی مانده بود، پس از رها شدن از این قالب و رایج شدن در سراسر قلمرو دولت شاهنشاهی پارس به سرعت با خط الفبایی پیوند خورد و به تدریج به کاغذ تحول پیدا کرد.

خاستگاه و پیشگام کاغذ پاپیروس مصری است که صفحه‌‌هایی برگرفته از نوعی نی بوده و از حدود سال ۱۴۰۰ (۲۰۰۰ پ.م) استفاده از آن رایج می‌‌شود. استفاده از پاپیروس در مصر انفجاری در انواع متون پدید آورد و حجم نوشتارهایی که در این تمدن تولید می‌‌شد را چند پله ارتقا داد. پیدایش خط کاهنانه (هیراتیک) را هم باید پیامد پیدایش استفاده از پاپیروس دانست.

کاتبی به اسم تْخای در برابر ایزد توت (در قالب بابون) نشسته است، دودمان چهارم یا پنجم، حدود سال ۹۰۰ (۲۵۰۰ پ.م)

نقاشی‌‌هایی که از کاتبان مصری باقی مانده نشان می‌‌دهد که اعضای این طبقه در ابتدای کار چهارزانو نشسته و لوحی را روی پاهایشان می‌‌گذاشته‌‌اند و با قلم بر آن متن مورد نظر را می‌‌نوشته‌‌اند. بعد از رواج پاپیروس این صفحه سبک شد و سبکی تازه باب شد که در آن کاتب صفحه را روی دستش می‌‌گرفت و بالا می‌‌آورد و در حالت ایستاده متن را می‌‌نوشت. بعد از این هم البته نشستن چهارزانو و مشق کردن بر لوح سنگی یا چوبی همچنان باب بود، ولی نگارش ایستاده که تا پیش از آن رواجی نداشت، نشان می‌‌دهد که پاپیروس رواج یافته است. ابزار کاتبان در سراسر این تفاوت چندانی نکرد و قابی چوبی بود که دو کاسه در آن برای ریختن مرکب سیاه و سرخ کنده شده بود و جایی برای نهادن قلم‌‌های باریک و بلند در میانه‌‌اش وجود داشت. از نقاشی‌‌های این دوران برمی‌‌آید که رسم گذاشتن قلم اضافی پشت گوش از مصر باستان سرچشمه گرفته است و این هنوز هم بین بعضی از طراحان و نویسندگان دیده می‌‌شود که مداد یا قلمشان را پشت گوششان می‌‌گذارند.

تندیس سنگی فرعون هورِم‌‌حِب در کسوت کاتب، حدود سال ۲۰۷۰ (۱۳۱۰ پ.م)

تندیس سنگی دِرسِنِج، کاتب و دیوانسالار، سال ۱۶۳۰ (۲۷۵۰ پ.م)

ابزار کتابت شاهزاده مِکِت‌‌آتِن پسر فرعون آخن‌‌آتون، حدود سال ۲۰۴۰ (۱۳۴۰ پ.م)

نگاره‌‌ی در دروغین در مقبره‌‌ی مِری، کاتبی از دوران سلسله‌‌ی ششم، حدود سال ۱۱۰۰ (۲۳۰۰ پ.م)

تندیس آهکی از کاتب مصری، سلسله‌‌ی پنجم، حدود سال ۱۰۰۰ (۲۴۰۰ پ.م)

کاتبان بر مقبره‌‌ی مِنا، شهر مردگان تِب، دودمان هجدهم، حدود سال ۱۹۹۰ (۱۳۹۰ پ.م)

در اغلب مراجع و کتاب‌‌ها این پیش‌‌فرض دیده می‌‌شود که گویی استفاده از پاپیروس خود به خود به ظهور تومار انجامیده باشد. در حالی که این برداشت نادرست است. پاپیروس مصری از نظر شکل فیزیکی بیشتر به لوح گلی شبیه بوده تا کاغذ، و در نقاشی‌‌ها قطر آن زیاد می‌‌نماید و نشانی از لوله کردن و پیچیدنش در آثار کهن دیده نمی‌‌شود. مفهوم تومار احتمالا خاستگاهی ایرانی دارد نه مصری، و از نوشتن بر پارچه و چرم مشتق شده، و نه پاپیروس.

کهن‌‌ترین نمونه‌‌ها از بستر نوشتن که بتوان لوله‌‌اش کرد، در آثار میانرودانی دیده می‌‌شود. چنان که پیشتر هم اشاره کردیم، در اواخر دوران آشوری و بابلی نو و طی یکی دو قرن پیش از ظهور دولت هخامنشی در دیوارنگاره‌‌های میانرودانی با دو نوع کاتب روبرو می‌‌شویم که یکی‌‌شان به روش سنتی بر لوح می‌‌نویسد و دیگری چیزی نازک و پارچه مانند را در دست دارد که باید قاعدتا چرم باشد. داریوش بزرگ هم در کتیبه‌‌ی بیستون به این دو رسانه اشاره کرده و گفته خط الفبایی میخی ابداعی‌‌اش (پارسی باستان) هم بر سنگ و هم بر چرم نوشته می‌‌شده است.

دو رده از کاتبان بر لوح و چرم، دیوارنگاره‌‌ی آشوری، نمرود، حدود سال ۲۶۵۰ (۷۳۰ پ.م)

کهن‌‌ترین نمود رسانه‌‌ای نوشتاری که بشود لوله‌‌اش کرد و بنابراین تومار ایجاد کند، در قرن ۲۵-۲۶ تاریخ (ق ۸-۹ پ.م) در آشور نمایان می‌‌شود. این نکته جای توجه دارد. چون اتفاقا در میانرودان کاتبان را زیاد تصویر نمی‌‌کرده‌‌اند. بر خلاف مصر که کاتبان از ابتدای کار جایگاهی بسیار والا دارند و برخی از فرعون‌‌ها مثل هورم‌‌حب نیز در آن حالت بازنموده شده‌‌اند، در ایران زمین اصولا نقش و مجسمه‌‌ی کاتبان را هنگام نوشتن بسیار کم می‌‌بینیم، و در مقابل اشاره‌‌های متنی به ایشان بیشتر است. چنان که پیشتر تحلیل کردم، دلیل این تفاوت احتمالا آن است که فن کتابت در ایران زمین امری عام‌‌تر و مردمی‌‌تر بوده و آن جلوه‌‌ی اشرافی و سیاسی رایج در مصر را نداشته است.

بنابراین تومار ارتباطی تبارشناسانه با پاپیروس و مصر ندارد. هم بسیار دیرتر از آن در بایگانی اسناد تاریخی در ایران نمایان می‌‌شود و هم با چرم پیوند دارد. ظهور تومار در مقام واحدی برای ثبت و بسته‌‌بندی اسناد به احتمال زیاد به دوران هخامنشی مربوط می‌‌شود. فن ساخت ورقه‌‌های باریک و نازک از پاپیروس هم احتمالا در همین دوران شکل گرفته و حدسم آن است که از تداخل فن نوشتن بر چشم با ماده‌‌ی خام پاپیروس ناشی شده باشد. به هر روی نخستین نشانه‌‌های کاغذ و تومار بلافاصله پس از فروپاشی دولت هخامنشی در اسناد کهن نمایان است و روشن است که این ابداع‌‌های فرهنگی در آن ویرانی و آشوب پسااسکندری پدید نیامده‌‌اند و احتمالا قدمتی بیشتر داشته‌‌اند.

ناگفته نماند که گسترش نویسایی در دوران هخامنشی و نهادینه شدن الفبا در دیوانسالاری چندان ریشه‌‌دار و ماندگار از آب درآمد که ویرانگری مقدونیان تنها تاثیری گذرا بر آن داشت و بلافاصله بعدتر با برخاستن پارتیان بار دیگر نویسایی بر مدار سابقش استوار گشت. حتا در دوران آشوب هم بقایای آن سنت نویسایی چشمگیر بود. مثلا فقط از دوران سلوکی در شهرکی کوچک و به نسبت توسعه نیافته مثل جلیله بیش از ۷۵ اثر مهر و لول کشف شده که امروز در چهارده مجموعه نگهداری می‌‌شود.[4] این در حالی است که این دوره چند دهه بیشتر به درازا نمی‌‌کشد و در اصل عصر فترت پس از دوران هخامنشی است و با آشوبی فراگیر و تعطیل نهادهای اقتصادی کارآمد دست به گریبان است. ۷۵ اثر متفاوت لول و مهر یعنی در این شهر کم جمعیت همزمان چند صد نفر کاتب نام و نشاندار رسمی حضور داشته‌‌اند. چون شمار آنچه که در کاوش‌‌های باستان‌‌شناسانه یافت می‌‌شود همیشه درصدی ناچیز از چیزی است که به واقع وجود داشته است.

چنین داده‌‌هایی را در همه‌‌ی شهرهای ایران زمین می‌‌توان یافت و این نشان می‌‌دهد بایگانی داده‌‌های انباشت شده در ایران زمین حجمی باور نکردنی دارد. یعنی دقیقا برخلاف نظر ساده‌‌لوحانه و خودخوارانگارانه‌‌ی رایج، اگر بخواهیم داده‌‌های باستان‌‌شناختی و اسناد تاریخی را مبنا بگیریم، کانون نویسایی بدون شک و تردید حتا در دوران تاریک آشوب پسااسکندری نیز باز ایران زمین بوده است.

تومار برای حدود پانصد سال رسانه‌‌ی اصلی نوشتاری باقی ماند و در این مدت با لوح گلی و لوح‌‌های چوبی پاپیروس قدیمی رقابت می‌‌کرد. قدیمی‌‌ترین تومارهایی که در قلمرو اروپا و در بافتی رومی تولید شده بودند، در حدود دوران زندگی مسیح در این قلمرو پدید آمد. پیش از آن البته تومارهایی در اسکندریه و آناتولی و بالکان به زبان یونانی نوشته شده بود، اما در این هنگام هنوز اروپا حوزه‌‌ی سیاسی و تمدنی مستقلی نبود و این آثار یونانی در دل و در حاشیه‌‌ی جغرافیای ایرانی یا مصری تحول می‌‌یافتند.

کتاب برای نخستین بار توسط شاعری رومی به نام مارکوس والریوس مارتیالیس[5] (حدود ۴۱-۱۰۲.م) به قلمرو روم معرفی شد.[6] بیشتر منابع اروپایی پیشینه‌‌ی تحول کتاب را نادیده انگاشته‌‌اند و تاریخ تحول تومار به کتاب را تنها در سپهر فرهنگ‌‌های یونانی و رومی دنبال کرده‌‌اند. چنان که گویی این فرهنگ‌‌های ابداع کننده‌‌ی مفهوم کتاب بوده‌‌اند. در حالی که تردیدی نیست که رومیان این فناوری را از شرق وامگیری کرده و خود مبدع آن نبوده‌‌اند، به همان ترتیبی که آفریننده‌‌ی خط و نویسایی و مفهوم متن نیز نبودند و آنها را نیز عمدتا از ایران زمین وامگیری کرده بودند.

گذار از تومار به کتاب حدود صد سال پیش از روم در حاشیه‌‌ی غربی ایران زمین و شمال مصر دیده می‌‌شود. به طور خاص چنین می‌‌نماید که جوامع مذهبی یهودی به شکلی سنتی هوادار تومار و فرقه‌‌های گنوسی و نواندیش برخاسته از دل آن بیشتر هوادار کتاب بوده باشند. نمود این قاعده آن که متون بحرالمیت به صورت تومار نوشته شده، اما متون نَگ‌‌حمادی که به جوامع اولیه‌‌ی مسیحی در شمال مصر مربوط می‌‌شده قالب کتاب دارد.

مقایسه‌‌ی این متون با تومار‌‌های رومی نشان می‌‌دهد گزارش مرسوم و رایج درباره‌‌ی «رومی بودن خاستگاه کتاب» چقدر پرت و نادرست است. تومارهای بحرالمیت که به یک فرقه‌‌ی کوچک یهودی تعلق دارند و در قرن ۳۳ (ق ۱ پ.م) در جایی بسیار دورافتاده و منزوی در ایران غربی نوشته شده‌‌اند، هم از نظر کمیت و هم کیفیت بر هرآنچه که در شهر رم یا آتن معاصرش نوشته شده برتری دارد. بدیهی است که وقتی به اسناد ایرانی می‌‌نگریم درمی‌‌یابیم که مرکز نویسایی در این دوران شوش و همدان و بابل و بلخ و ری بوده و نه جلیله که گوشه‌‌ای از این مرکزها محسوب می‌‌شده، و با این حال همین حاشیه به تنهایی سرآمدِ مرکزهای همزمانش در اروپا یا چین بوده است.

کتاب ادامه‌‌ی منطقی تومار است و آن عبارت است از دوختن تکه‌‌های کاغذ به شیرازه، یا به هم متصل کردن تومارهایی کوچک که به جای لوله شدن، روی هم قرار بگیرند. این نوآوری در حدود سال ۳۵۳۰ (۱۵۰.م) ابداع شد و به احتمال زیاد خاستگاهش ایران غربی بوده است. چون در این دوران مرکز نویسایی و کانون تحول متون شهرهای این منطقه بوده‌‌اند، و در مناطق نویسای اروپا -ایتالیا و اروپای شرقی- یا مصر رقیبی نداشته‌‌اند که نویسایی در آن پیچیدگی و رواجی مشابه داشته باشد. کتاب از نظر زمانی هم در ایران زمین نسبت به اروپا تقدم دارد. برای نخستین بار در قرن ۳۵ (ق ۱ م.) در ایران زمین بود که تومارهای قدیمی با کتاب جایگزین شدند. استفاده از این شیوه از ساماندهی متون تازه دو قرن بعدتر به قلمرو روم وارد شد و در آن منطقه تا قرن ۳۸ (ق ۴م.) رواجی پیدا نکرده بود. در قلمرو روم تا این قرن همچنان تومار رواج بیشتری از کتاب داشته است.[7]

کتاب در واقع از تغییر منطق سازماندهی پیوند متن با مکان حاصل آمده است. به جای تومار که با شیوه‌‌ی پیچاندن متن بر دور یک محور متن را در خطی ممتد پیش چشم خواننده‌‌ نمایان می‌‌ساخت، کتاب واحدهایی کوچک و استانده از مکان را برای نگارش متن مورد استفاده قرار داد و این واحدها را در نقطه‌‌ای –شیرازه یا عطف کتاب- به هم متصل می‌‌کرد. به این ترتیب خواندن به عملی گسسته و نیازمند ورق زدن تبدیل شد. اما در مقابل حجمی بسیار بیشتر از نوشتار در یک قالب مکانی استوارتر و کوچکتر گنجانده می‌‌شد. به خصوص از آن رو که در تومارها به خاطر اصطکاک و سایش پشت تومار و همچنین دشوار بود گشودن و بستن تومار از پشت، تنها یک روی کاغذ حاوی متن بود و در کتاب چون پشت و روی برگه نوشته می‌‌شد، در عمل حجم کلی کاغذ نصف می‌‌شد.

جنس کاغذ سلولزی در واقع همان چوب است و کتاب به نوعی ساختار شکننده‌‌ و متحرک تومار را با تناسخی نو از همان چوب جایگزین کرد. با این تفاوت که این بار کنده‌‌ی چوب با همان ظاهر حجیم و توپُری که داشت به برگهایی ظریف تجزیه می‌‌شد که هریک حاوی متن بود. ساختار کتاب هم در اصل از چوب وامگیری شده بود و سرمشق اولیه‌‌اش قاب‌‌های چوبی مسطح و کوچکی بود که از موم پوشانده می‌‌شد و همچون تخته سیاهی برای نوشتن حساب و کتاب‌‌های موقت به کار گرفته می‌‌شد و مثل برگ‌‌های کتاب کنار هم چیده می‌‌شد. چنین لوح‌‌هایی در میان یونانیان و رومیان رواج داشت و گروه اخیر آن را از اتروسک‌‌ها وامگیری کرده بودند که در شمال ایتالیا دولتشهرهای بزرگی داشتند.

برخی از نویسندگان امروزین این لوح‌‌های چوبی موم‌‌دار را حلقه‌‌ی گمشده‌‌ی میان تومار و کتاب دانسته‌‌اند. بعید هم نیست چنین باشد چون دست کم منطق کتاب بیشتر به لوح موم‌‌دار شبیه است. در ابتدای کار آنچه که کتاب (به لاتین: Codex) خوانده می‌‌شد در واقع همان تومار بود که دو بار از طول نصف شده و به هشت صفحه‌‌ی کوچک (تقریبا هم‌‌اندازه‌‌ی دفترهای امروز) تبدیل شده و از عطف به هم دوخته شده باشد.

پیوند میان کتاب‌‌های اولیه و سرمشق لوح‌‌های چوبی موم‌‌دار دست کم در روم برقرار بوده و این را می‌‌توان از اسم کتاب در این قلمرو دریافت. واژه‌‌ی Libra که در لاتین یعنی کتاب، از Liber مشتق شده که یعنی برگ و صفحه‌‌ی چوبی. در مقابل در یونان پایبندی بیشتری به خاستگاه کاغذی کتاب وجود داشته و کلمه‌‌ی (بیبلوس) به معنای کتاب، از پ.پ.ر مصری (پاپیروس لاتین) وامگیری شده که اسم نی سازنده‌‌ی کاغذ بوده است.

نام امروزین عهد عتیق یعنی Bible در زبان‌‌های اروپایی از شکل جمع همین واژه (بیبلا: ) گرفته شده و نشان می‌‌دهد که عهد عتیق در ابتدای کار مجموعه‌‌ای از کتاب‌‌ها بوده و نه یک کتاب منفرد. البته واژه‌‌ی قدیمی‌‌تر رومی برای تومار (Velumen) همچنان در پیوند با کتاب باقی ماند و امروز در زبان‌‌های اروپایی در قالب Volume یعنی جلدهای یک کتاب باقی مانده است.

کتاب در این شکل هم کارآمدتر و دست‌‌ورزانه‌‌تر بود و هم ارزان‌‌تر. به همین خاطر از ۱۷۲ کتاب مقدسی که مسیحیان پیش از سال ۳۸۰۰ (۴۰۰ .م) نوشته‌‌اند و تا به امروز باقی مانده، ۱۵۸تایش کتاب است و تنها ۱۴ تا به شکل توماری تدوین شده است. در همین سال‌‌ها ۱۱۸ کتاب غیرمذهبی در قلمرو مسیحیت نوشته شده و تا امروز باقی مانده که از میان آنها نیز ۸۳ تا کتاب و ۳۵ تا تومار هستند.[8] این نکته البته تا حدودی به ماندگاری بیشتر کتاب هم مربوط می‌‌شود.

تاریخ کتاب و نویسایی در ایران زمین هنوز درست پژوهیده نشده و جای کار بسیار دارد. با این حال همین داده‌‌های پراکنده و نابسامان هم به روشنی نشان می‌‌دهند که در سراسر تاریخ تا همین چهار قرن پیش اروپا در حاشیه‌‌ی دنیای متن قرار داشته و در قیاس با ایران زمین بسیار فروپایه‌‌تر بوده است. در قرون وسطا مهم‌‌ترین کتابی که در اروپا نوشته می‌‌شد کتاب مقدس بود. یعنی برای حدود هزار سال، تقریبا همه‌‌ی کلماتی که اروپاییان در کتاب‌‌هایشان نوشتند، رونویسی متونی دینی بوده که عبرانیان در فاصله‌‌ی قرن‌‌های ۲۹ تا ۳۶ تاریخی (ق ۵ پ.م تا دوم میلادی) در غرب ایران زمین پدید آورده بودند. تاریخ کتاب در اروپا طبعا در مرکز توجه مورخان اروپایی قرار داشته و به الگوهایی محلی در موردش دست یافته‌‌اند. مثلا این که ایرلندی‌‌ها در تولید انجیل‌‌های زیبا و آراسته شهرتی داشتند.

البته کتاب‌‌های دیگری هم وجود داشت اما موضوع و حجم و شمار چشمگیری نداشت و کاملا در حاشیه و زیر سایه‌‌ی فعالیت رونویسی کتاب مقدس قرار داشت که مهمترین فعالیت طبقه‌‌ی نویسای اروپایی یعنی کشیشان بود. کتاب کِلز[9] (Codex Cenannensis) ‌‌است که اوج کتاب‌‌آرایی اروپا محسوب می‌‌شود در همین ایرلند در حدود سال ۴۲۰۰ (۸۰۰ .م) پدید آمد و مجموعه‌‌ی چهار انجیل را به زبان لاتین در بر می‌‌گرفت.

از نظر رواج نویسایی و حجم و تنوع متن‌‌های تولید شده، چین هم وضعیتی مشابه با اروپا داشت. با این تفاوت که خطی درونزاد و سنت دینی بومی‌‌ای داشت و در برابر خطهای الفبایی و ادیان فلسفی که از ایران زمین وارد می‌‌شد، مقاومت می‌‌ورزید. چین یک سنت نوشتاری دیوانی وابسته به دولت پدید آورد که از نظر جامعه‌‌شناسی سواد با الگوی مصری شباهت داشت. یعنی طبقه‌‌ی باسواد همان کارگزاران دیوانسالاری دولت بودند و با تسلطشان بر خطی اندیشه‌‌نگار و دشوار از توده‌‌ی جمعیت بی‌‌سواد که رعیت بودند، متمایز می‌‌شدند.

رسانه‌‌ی اصلی ثبت نوشتار در چین هم چوبی بود. چینی‌‌ها به روش مرسوم خود پیشینه‌‌ی همه چیز را کشور خود می‌‌دانند و تفاوت‌‌شان در این مورد با ایران و شباهت‌‌شان با اروپا در آن است که شاهد و سندی ملموس و عینی برای دعوی‌‌هایشان وجود ندارد. مورخان چینی معتقدند که مردم کشورشان زودتر از باقی نقاط دنیا از چوب کاغذ درست کردند و تاریخ این فناوری را تا سال ۳۵۰۵ (۱۰۵ م.) عقب می‌‌برند.[10] در حالی که دیدیم مفهوم کاغذ-چرم و تومار پیش از این زمان در ایران زمین وجود داشته و نمونه‌‌های چینی این دوران هم اغلب به متون بودایی مربوط می‌‌شوند که از ایران به آن سو برده می‌‌شده‌‌اند. گذار از تومار به کتاب در چین بسیار دیرتر از ایران و حدود سال ۴۴۰۰ (۱۰۰۰ م.) انجام پذیرفت و مجرایش هم وامگیری از ایران زمین و کتاب‌‌هایی بود که بوداییان و مانویان و مسلمانان به قلمرو چین می‌‌بردند.

کاغذ و کتاب با خط چینی که نوعی اندیشه‌‌انگار بود سازگاری زیادی داشت و به سرعت مورد استفاده قرار گرفت. انتشار کاغذ در قلمرو تمدنی چین هم سریع بود و تا سال ۴۰۱۰ (۶۱۰ م.) به مناطق همسایه‌‌ی چین مرکزی وارد شده و از کره گذشته و به ژاپن رسیده بود.[11] چین هرچند در ابداع خط و فنون وابسته به آن بسیار محافظه‌‌کار و بسته عمل می‌‌کرد، اما در تاریخ نویسایی یک میراث بسیار مهم از خود به جا گذاشته، و آن صنعت چاپ است.

فن چاپ در اواخر عصر ساسانی در چین پدید آمد و احتمالا یکی از دلایلش آن بود که خط چینی با آن علایم دشوار و مجزایش با این صنعت سازگاری زیادی دارد. به همان ترتیبی که ساختار زبان چینی با شیوه‌‌ی خاص ثبت علایم نویسایی‌‌اش سازگاری دارد و آن را تشدید می‌‌کند، برای تکرار شدن بر واحدهای چاپی هم مناسب است.

فن چاپ در چین بومی بود، اما باز انگار با عناصر فرهنگی منتشر شده از ایران زمین پیوند داشت. چون نخست در مناطق غربی چین پدیدار شد و نخستین متونی که چاپ شدند، کتاب‌‌های بودایی بودند. تا جایی که از اسناد باقی‌‌مانده سراغ داریم، اولین کتاب چاپی دنیا «سوترای الماس» بود که در سال ۴۲۴۷ (۸۶۸ م.) در چین پدید آمد. یک و نیم قرن بعدتر چاپ با حروف سفالی متحرک هم در فاصله‌‌ی سال‌‌های ۴۴۴۱-۴۴۴۸ (۱۰۴۱-۱۰۴۸ م.) پدید آمد و مخترعش بی‌‌ شِنگ نام داشت. هرچند این ابداع چندان مورد استفاده قرار نگرفت.

در نهایت چاپ در چین به خاطر پایین بودن بسامد نویسایی ‌‌کاربرد زیادی پیدا نکرد. چون نویسایی در سراسر قلمرو تمدن چینی همچنان نوعی ابزار آیینی و مهارت دینی بود و کارکرد تجاری و ادبی‌‌ای که در تمدن ایرانی سراغ داریم را پیدا نکرد. با این همه استفاده‌‌های آیینی از چاپ گاهی مقیاس‌‌های چشمگیر پیدا می‌‌کرد. به عنوان مثال در ژاپن ملکه شوتوکو که بین سال‌‌های ۴۱۲۸ تا ۴۱۴۶ (۷۵۰- ۷۶۷ م.) سلطنت می‌‌کرد، فرمان داد تا از دعاهای بودایی «یک میلیون» نسخه چاپ شود و در پاگوداهای کوچکی جاسازی شده و در معبدهای گوناگون نهاده شود. البته این عدد در بافت تاریخی‌‌اش «خیلی زیاد» معنی می‌‌داده و بی‌‌شک در آن دوران یک میلیون پاگودا یا دعا تولید انبوه نشده است. با این حال شواهد دیگر هم نشان می‌‌دهد که هم در این مقطع و هم به ویژه در دوره‌‌ی بین سال‌‌های ۴۱۴۶ تا ۴۱۴۹ (۷۶۷-۷۷۰ م.) شمار زیادی پاگودا با دعاهای چاپی در ژاپن ساخته شده است.[12]

 

 

  1. Ramesseum Dramatic Papyrus
  2. Kilgour,1998: 5.
  3. سفر خروج، باب ۱۹ و ۲۰.
  4. Herbert and Brelin, 2003: 66.
  5. Marcus Valerius Martialis
  6. Valentine, 2012:16.
  7. Valentine, 2012:17.
  8. Kilgour,1998: 7.
  9. Book of Kells
  10. Gnanadesikan, 2009: 69.
  11. Gnanadesikan, 2009: 71.
  12. Gnanadesikan, 2009: 71.

 

 

ادامه مطلب: کتابنامه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب