پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش هشتاد و یکم: برگردان و زند فصل هشتاد و یکم

بخش هشتاد و یکم: برگردان و زند فصل هشتاد و یکم

گفتار نخست: برگردان فصل هشتاد و یکم

信言不美,美言不信。

善者不辯,辯者不善。

知者不博,博者不知。

聖人不積,既以為人己愈有,既以與人己愈多。

天之道,利而不害;聖人之道,為而不爭。

۸۱.۱: سخن راست، زیبا نیست        سخن زیبا، راست نیست

آنکس که خوب است، بحث و دعوا ندارد         آن که بحث و دعوا دارد، خوب نیست

آن که داناست، غنی نیست         آنکه غنی‌‌‌‌ست، دانا نیست.

۸۱.۲: پادشاه مردم مال و منال جمع نمی‌‌‌‌کند

پس در عمل آنقدرها دارد (که بتواند) مردم خودش را مدیریت کند

پس در عمل حتا بیشتر از مقداری دارد (که لازم است تا) به مردم خودش کمک برساند.

۸۱.۳: راهی که آسمان می‌‌‌‌پیماید         سودمند است، اما آسیب نمی‌‌‌‌رساند

راهی که پادشاه مردم می‌‌‌‌پیماید         عمل کردن است، اما ستیزه جستن نیست

فصل هشتاد و یکم آخرین بخش از کتاب «دائو ده جینگ» است. سه بند نخست آن بر اساس نقطه‌‌‌‌گذاری استانده، در اصل بیت‌‌‌‌هایی پیاپی از شعری یکپارچه است. از این رو همه را در یک بند می‌‌‌‌گنجانم و یک‌‌‌‌جا ترجمه می‌‌‌‌کنم:

信言不美,         美言不信。

善者不辯,         辯者不善。

知者不博,         博者不知。

信 (شین: راست، درست، باور، پیام) 言 (یَن: گفتن، بحث، اعلام) 不 (بو: نه) 美 (مِئی: زیبا، خوشمزه، خوب، ستایش کردن)

美 (مِئی: زیبا، خوشمزه، خوب، ستایش کردن) 言 (یَن: گفتن، بحث، اعلام) 不 (بو: نه) 信 (شین: راست، درست، باور، پیام)

善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن) 者 ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی) 不 (بو: نه) 辯 (بیَن: بحث، نزاع)

辯 (بیَن: بحث، نزاع) 者 ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی) 不 (بو: نه) 善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن)

知 (تْسی: دانش، آموزاندن) 者 ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی) 不 (بو: نه) 博 (بُو: فراوان،‌‌‌‌ پهناور، قمار کردن، ثروتمند)

博 (بُو: فراوان،‌‌‌‌ پهناور، قمار کردن،‌‌‌‌ ثروتمند) 者 ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، صفت فاعلی) 不 (بو: نه) 知 (تْسی: دانش، آموزاندن)

یعنی: « سخن راست، زیبا نیست         سخن زیبا، راست نیست

آنکس که خوب است، بحث و دعوا ندارد         آن که بحث و دعوا دارد، خوب نیست

آن که داناست، غنی نیست         آنکه غنی‌‌‌‌ست، دانا نیست».

بندم دوم به حساب ما (بند چهارم متن استانده) از یک جمله‌‌‌‌ی مقدماتی و شعری تک‌‌‌‌بیتی با مصراع‌‌‌‌های بلند هفت کلمه‌‌‌‌ای تشکیل یافته است:

聖人不積,

既以為人己愈有,

既以與人己愈多。

聖 (شِنگ: دانایی، مقدس، نجیبزاده، پادشاه، خبره) 人 (رِن: مردم، انسان) 不 (بو: نه) 積 (جی: ذخیره کردن غله، انباشتن، جمع بستن، طولانی)

既 (جی: تا حالا، همچنین، هردو، بالفعل) 以 (ای: پس) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 人 (رِن: مردم، انسان) 己 (جی: خود، شخص، خویش) 愈 (یو: بیشتر) 有 (یُوو: فراوان، داشتن)

既 (جی: تا حالا، همچنین، هردو، بالفعل) 以 (ای: پس) 與 (یو: دادن، کمک، پیروی، جنگیدن، برگزیدن) 人 (رِن: مردم، انسان) 己 (جی: خود، شخص، خویش) 愈 (یو: بیشتر) 多 (دووُ: خیلی، بیشتر)

یعنی: « پادشاه مردم مال و منال جمع نمی‌‌‌‌کند

پس در عمل آنقدرها دارد (که بتواند) مردم خودش را مدیریت کند

پس در عمل حتا بیشتر از مقداری دارد (که لازم است تا) به مردم خودش کمک برساند».

بند پایانی هم شعری دوبیتی است که مصراع اولش یک کلمه کم دارد:

天之道,         利而不害;

聖人之道,         為而不爭。

天 (تیان: آسمان) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 道 (دائو: راه)

利 (لی: سود، کامیابی، تیز) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 不 (بو: نه) 害 (هَی: زخمی کردن، باعث شدن، کشتن، خطرناک)

聖 (شِنگ: دانایی، مقدس، نجیبزاده، پادشاه، خبره) 人 (رِن: مردم، انسان) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 道 (دائو: راه)

為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 不 (بو: نه) 爭 (ژِنگ: دعوا کردن، ستیزه، نقص)

یعنی: « راهی که آسمان می‌‌‌‌پیماید         سودمند است، اما آسیب نمی‌‌‌‌رساند

راهی که پادشاه مردم می‌‌‌‌پیماید         عمل کردن است، اما ستیزه جستن نیست».

گفتار دوم: زند فصل هشتاد و یکم

این فصل اغلب همچون اندرزی نیکخواهانه برای بذل و بخشش شاهانه و کناره‌‌‌‌گیری وی از امور مالی فهمیده شده است. اما محتوای متن به نظرم چنین نیست. نخست آن که آغازگاه‌‌‌‌ آن، به دفاعی جدلی از محتوای کل کتاب شباهت دارد، که با توجه به جای گرفتن‌‌‌‌اش در پایان‌‌‌‌بندی متن دور از انتظار هم نیست:

«۸۱.۱: سخن راست، زیبا نیست         سخن زیبا، راست نیست

آنکس که خوب است، بحث و دعوا ندارد         آن که بحث و دعوا دارد، خوب نیست

آن که داناست، غنی نیست         آنکه غنی‌‌‌‌ست، دانا نیست».

به روشنی می‌‌‌‌گوید که آنچه در کتاب بیان شده راست است، و چون راستی نازیباست، این سخنان هم ممکن است زشت بنمایند. این نشانگر آن است که اندرزهای لائو تسه‌‌‌‌ی فرضی به پادشاه مردم از دید مخاطبانش غیراخلاقی و زشت می‌‌‌‌نموده، و اینها قاعدتا کسانی بوده‌‌‌‌اند که به نظریه‌‌‌‌ای اخلاقی و فلسفی درباره‌‌‌‌ی زیبایی و نیکی تکیه می‌‌‌‌کرده‌‌‌‌اند. نظریه‌‌‌‌ای که در آن دوران تنها مرجعش نگرش زرتشتی-ایرانشهری بوده است. این نگرش مقابل در ضمن مدعی دانش و پرورنده‌‌‌‌ی علوم گوناگون بوده است، و از روشی مستدل و منطقی برای بحث بهره می‌‌‌‌برده است. چنان که درباره‌‌‌‌ی مغان ثبت شده و در متون عبرانی و یونانی و رومی و پارسی باستان توصیفی یکدست و همسان از شیوه‌‌‌‌ی فعالیت نمایندگان این نگرش به دست می‌‌‌‌دهد. در دومین جمله آمده که هرکس درباره‌‌‌‌ی این موضوع‌‌‌‌ها بحث کند آدم خوبی نیست، و هرکس دانشمند باشد، از این ثروت (آموزه‌‌‌‌ی دائو) بهره‌‌‌‌مند نخواهد شد. یعنی جالب است که نماینده‌‌‌‌ی کیش دائویی هنگام رویارویی با رقیب، پرهیز از بحث و گفتگوی مستدل و ناسازگاری با دانایی را پیشاپیش پذیرفته است.

اما اصل سخن، بند دوم است. این بند در واقع به اقتصاد دربار مربوط می‌‌‌‌شود:

«۸۱.۲: پادشاه مردم مال و منال جمع نمی‌‌‌‌کند

پس در عمل آنقدرها دارد (که بتواند) مردم خودش را مدیریت کند

پس در عمل حتا بیشتر از مقداری دارد (که لازم است تا) به مردم خودش کمک برساند».

این بندها را طوری خوانده‌‌‌‌اند که انگار موضوع بحث ارتباط شاه و رعیت است. در حالی که چنین نیست. رعیت (مین) اصلا در این جا غایب است. در مقابلش به ارتباط «پادشاه مردم» با «مردم خودش» (رِن جی: 人己) اشاره شده است. از اینجا برمی‌‌‌‌آید که مفهوم «رِن» در برابر «مین» قرار می‌‌‌‌گرفته است. مترجمان اروپایی هردوی این کلمه‌‌‌‌ها را «انسان» را «مردم» ترجمه کرده‌‌‌‌اند. در حالی که اینها دلالتهایی متفاوت دارند. «مین» به معنای توده‌‌‌‌ی مردم و رعیت کشاورز است، و «رن» به دیوانسالاران و درباریان و اعیان اشاره می‌‌‌‌کند. به همین خاطر لقب «پادشاه مردم» جای توجه دارد. چون تنها اعیان را داخل آدم حساب می‌‌‌‌کند و به رعیت هیچ اشاره‌‌‌‌ای ندارد. رعیت کشاورز در معادلات سیاسی چین وارد نمی‌‌‌‌شوند، چون از حقوق سیاسی و مدنی بی‌‌‌‌بهره‌‌‌‌اند و در وضعیتی نزدیک به بردگی زندگی می‌‌‌‌کنند.

بنابراین وقتی می‌‌‌‌خوانیم که شاه مال و منال جمع نمی‌‌‌‌کند، منظور این نیست که از رعیت مالیات نمی‌‌‌‌گیرد. بلکه اشاره به غصب اموال اشراف است. شاه به قدر کافی ثروتمند هست که بتواند مخارج دربار خود را بپردازد. چرا که پیشاپیش از مالیات برخوردار بوده است. او آنقدرها ثروت دارد که بتواند «مردم خودش» یعنی اعیان و اشراف وابسته به خود و درباریانش را پیرامون خود حفظ کند و در صورت لزوم یاری‌‌‌‌شان کند.

«۸۱.۳: راهی که آسمان می‌‌‌‌پیماید         سودمند است، اما آسیب نمی‌‌‌‌رساند

راهی که پادشاه مردم می‌‌‌‌پیماید         عمل کردن است، اما ستیزه جستن نیست».

آخرین بند هم تکرار سخنی است که پیشتر آمده بود، با این گوشزد که «پرهیز از ستیزه» به خودداری از درگیری و کشمکش با اشراف و «مردم خودش» مربوط می‌‌‌‌شود، و نه صلح‌‌‌‌جویی و پرهیز از خشونت در هر شکل، که تفسیر رایج از متن است، و به گمانم نادرست.

 

 

ادامه مطلب: واژه‌‌نامه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب