بخش چهارم: خطهای تمدن مصری
گفتار نخست: خط مردمی مصری
قلمرو: مصر
زبان: مصری میانه و نو(خانوادهی آفرو-آسیایی)
دورهی رواج: ۱۷۰۰- ۳۸۰۰ تاریخی(۱۷۰۰ پ.م- ۴۰۰م.)
دولت پشتیبان: مصر
پس از ظهور خط هیروگلیف در مصر و دگردیسیاش به خط کاهنانه، سومین گام در تحول خط مصری، در قرنهای پایانی عمر این تمدن برداشته شد و این زمانی بود که مصر به صورت استانی از ایران هخامنشی درآمد و همزمان دورانی از درخشش فرهنگی چشمگیر را تجربه کرد. یکپارچه شدن مجدد خط مصری بعد از دوران طولانیِ فترت سوم، در واقع زیر تاثیر فرهنگ ایرانی رخ داد. سلسهی بیست و ششم که در سال ۲۷۰۸ (۶۷۲ پ.م) مصر شمالی و جنوبی را دوباره متحد کرد، همزمان با اقتدار دولت ماد بود و نیمی از عمر پنجاه و چند سالهاش با دوران کوروش بزرگ مصادف بود، و با فتح مصر به دست کمبوجیه نیز پایان یافت.
برگی از پاپیروس اِبِرز به خط کاهنانه،حدود سال ۱۹۰۰(۱۵۰۰ پ.م)
ورود خط الفبایی به شمال آفریقا در تاریخ طولانی تمدن مصری بسیار دیر در قرن ۲۷ (ق ۷ پ.م) رخ داد و این همزمان بود با اشغال نظامی شمال مصر به دست سپاهیان آشور. کمی بعدتر خطی الفبایی در مصر شکل گرفت که هرودوت آن را «دِموتیکوس» نامیده که به نادرست «مردمی» یا حتا «دموکراتیک» ترجمهاش کردهاند. «دموس» در این هنگام در زبان یونانی به معنای «مرد عشیره، عضو قبیله» بوده و «دموتیک» در زبان یونانی باستانی معنای روشن و صریحی داشته و یعنی «قبیلهای، عشیرهای».
خط الفبایی چون از قلمرو ایران زمین به مصر انتقال یافته و به گسترشی در کاربرد نویسایی دامن زده، میتواند با نام پارسی «مردمی» خوانده شود، و این از کلیدواژههای مهم هخامنشیان در همان دوران هم بوده است. اما این تعبیر ارتباطی با گزارش هرودوت و کلمهی دموتیک ندارد. «خط مردمی» اولین خط مصری بود که در میان بدنهی جمعیت هم کاربرد داشت، و احتمالا شکلگیریاش یکسره زیر تاثیر نفوذ فرهنگی و سیاسی ایرانیان ممکن شده است. از این رو باید آن را بخشی از انقلاب هخامنشی در نویسایی دانست.
عددنویسی مصری به خط کاهنانه، حدود سال ۱۸۰۰ (۱۶۰۰ پ.م)
خودِ مصریان خط مردمی را با برچسب دقیقترِ «شششعت» مینامیدند که یعنی «حرفنویسی». رواج این خط پس از ورود کمبوجیه به قلمرو مصر تحقق یافت. یعنی در پایان قرن بیست و هشتم (ق ۶ پ.م) که این سرزمین به استانی در کشور پارس تبدیل شد، خط الفبایی اولیهای که طی قرن پیش به مصر وارد شده بود استانده شد و آوانگاری روشنی به دست آورد و در سراسر مصر کاربرد یافت. این خط به خاطر آن که آسان فرا گرفته و نوشته میشد، نسخههای واگرای خط هیروگلیف و کاهنانه را که در عصر فترت شکل گرفته بود، منسوخ ساخت.
سیر تحول نمادها از هیروگلیف به کاهنانه
در همین دوران (عصر کمبوجیه و داریوش بزرگ) خط کهن هیروگلیف و کاهنانه نیز بازبینی و استانده شد و همچنان کارکرد خود را در میان کاهنان محافظهکار حفظ کرد. اسم «هیِراتیک» احتمالا در این هنگام بر این نویسه نهاده شده است. چون این لفظی است یونانی به معنای «کاهنانه». این در برابر خط الفبایی تازهای قرار میگرفت که مورد استفادهی مردم قرار میگرفت و احتمالا به همین خاطر «مردمی» نامیدیماش. تعبیرهایی که در نسخهی یونانی هیراتیک/ دموتیک برای ما باقی مانده، و اگر در بافت دولتشهرهای یونانی قدیم فهمیده شوند، غلطانداز هستند. چون یکیشان به خدایان اشاره میکند و دیگری به مردان عشیره.
هردو خط کاهنانه و مردمی از راست به چپ و در سطرهای افقی نوشته میشدند. خط مردمی تا اواخر دوران هخامنشی چندان در مصر رایج شده بود که بعد از فروپاشی شاهنشاهی همچون خط رسمی مصریان به کار گرفته شد و بر کتیبههای بطلمیوسیها بر روی سنگ کنده میشد. مرتبهای که خط هیراتیک- این تندنویسی دبیرانهی سیاهمشقگونه- هرگز بدان دست نیافت. یکی از خطهای نگاشته شده بر کتیبهی مشهور رشید (سنگ رُزِتا) همین خط مردمی است.
نمونههایی از متن (پایینی) و سند ازدواج (بالایی) به خط مردمی، احتمالا دوران هخامنشی
خط مردمی تحولی ریشهدار و بنیادین بود و به معنای ورود ایدهی «الفبایی نوشتن» به قلمرو این تمدن محافظهکار و کهن بود. این نویسه مستقل از حضور فرمانروایان پارسی در مصر نهادینه شد و به صورت شکل اصلی نوشتار در آمد و تا قرن سی و نهم (قرن پنجم میلادی) و آستانهی ظهور اسلام دوام آورد. خط هیراتیک هم تا حدود سال ۳۶۰۰ (۲۰۰م.) هنوز کاربرد داشت و کلمنت اسکندرانی در این تاریخ اسم یونانی هیراتیک (مقدس) را برایش برگزید که بر آن باقی ماند. هرچند این هم نامی بیمسماست که فردی غیرمصری در پایان عمر این خط به آن داده است.
سندی به خط مردمی از آخرین سال سلطنت آهموسه (آماسیس)، چند ماه پیش از ورود کمبوجیه به مصر، سال ۲۸۵۴ (۵۲۶ پ.م)
هیروگلیف استانده شدهی عصر هخامنشی بر تندیس وجاهورسنه، عصر داریوش بزرگ، حدود سال ۲۹۰۰ (۵۲۰ پ.م)
خط مردمی یک وامگیری بیرونی بود و شیوهای از نویسایی بود که به کلی با خطهای بومی مصر (هیروگلیف و کاهنانه) تفاوت داشت. نشانههای این دو خط اخیر مشتقهایی از هم بودند و میشد برابریهایی بینشان برقرار کرد. اما خط مردمی منطقی متفاوت داشت و کاملا نمادین بود و از هر عنصر اندیشهنگارانهای تهی شده بود. این خط در ضمن ساده آموخته میشد و سریع نوشته و خوانده میشد. به همین خاطر ورودش به مصر و نهادینه شدناش در دوران حاکمیت پارسها باید به گسترشی چشمگیر در سوادآموزی و نویسایی در جمعیت منتهی شده باشد. در عمل هم بخش مهمی از نوشتارهای بازمانده از مصر باستان به همین دوران الحاق سیاسی مصر به ایران باز میگردند و بخش بزرگی از متون ادبی و دینی مصری در این دوره نوشته یا بازنویسی شدهاند.
نمونهای از نوشتار به خط مردمی -دموتیک (پایینی) در مقایسه با کاهنانه- هیراتیک (بالایی)
تفاوت سیاست ایرانی و اروپایی را میتوان از مقایسهی عصر پارسیان با دوران مقدونیان دریافت که بلافاصله پس از آن آمد و تقریبا به همان اندازه به درازا کشید. پارسیان در سال ۲۸۷۳ (۵۲۵ پ.م) مصر را گرفتند و تا تازش اسکندر در سال ۳۰۵۰ (۳۳۰ پ.م) نزدیک به دویست سال بر آن فرمان راندند. مقدونیان هم از این تاریخ مصر را فتح کردند و تا سال ۳۳۵۰ (۳۰ پ.م) به مدت سیصد سال این کشور را در دست داشتند. در دوران حاکمیت مقدونیان خط هیروگلیف منقرض شد، استفاده از نویسایی به طور کلی بسیار بسیار محدود شد و خط هیراتیک تنها برای امور دینی و درون معابد به کار گرفته شد.
الفبای خط مردمی
با وارسی انقباض مهیب نویسایی در دوران حاکمیت بطلمیوسیها میتوان دریافت که چطور تمدن دیرپا و درخشان مصری طی زمانی چنین کوتاه و تنها در گذر سه چهار قرن منقرض شده است. چون رومیهایی که جایگزین مقدونیها شدند هم دقیقا همان سیاست را دنبال کردند. روندی که با آتش زدن به کتابخانهی اسکندریه توسط سزار آغاز شد و با کشتار دانشمندانی مثل هوپاتیا و سوزاندن متون کهن به دست مسیحیان تکمیل شد. با مقایسهی آن دوران دویستسالهی پارسی و آن دورهی سیصد سالهی مقدونی میتوان خیالپردازی کرد و اندیشید که اگر اسکندری در کار نمیبود و مصریان در پیوند با دولت پارس به رشد فرهنگی خود ادامه میدادند و فرهنگ کهنشان را از یاد نمیبردند، سیر تاریخ جهان چه شکلی پیدا میکرد؟
در دوران مقدونی-رومی عملا طبقهی نخبگان فرهنگی مصری منقرض شدند و با گروهی از دیوانسالاران یونانیزبان جایگزین شدند. اتصال محکم نویسایی با این طبقهی دبیران دولتی عاملی بود که فرهنگ نویسای مصری را شکننده میساخت و همین باعث شد طرد طبقهی دیوانی بومی توسط بطلمیوسیها به انقراض خط و دین مصریان منتهی شود. با این حال خط مردمی که در دوران هخامنشیها بین تودهی مردم ریشه دوانده بود همچنان باقی ماند و بقایای خط هیراتیک هم حتا در مراسم دینی خود مقدونیان به کار گرفته میشد.
بخشی از سنگ رشید با خط مردمی، دوران بطلمیوس پنجم،
این را هم باید در نظر داشت که مقدونیان و یونانیان در قیاس با مصریان بیتاریخ و بیفرهنگ محسوب میشدند. به همین خاطر در سال ۳۱۸۴ (۱۹۶ پ.م) بطلمیوس پنجم برای آن که مشروعیتی سیاسی پیدا کند همان قالب قدیمی سیاست مصری را احیا کرد و خود را فرعون نامید. سنگ ۷۶۲ کیلویی رشید (روزِتا) در همین هنگام به سه خط یونانی و مردمی و هیروگلیف نوشته شد و به این ترتیب یکی از آخرین متونی که به هیروگلیف نوشته شده بود، کلید واگشایی رمزگاناش را هم به دست داد.
در دوران مقدونی-رومیها خط هیروگلیف کارکرد رسمی و اداری خود را از دست داد و به همین خاطر به نوعی سنت محلی مناسکگونه فروکاسته شد. در غیاب اقتدار مرکزی سامان دهنده و مخاطبان عامی که در سراسر کشور حضور داشته باشند، شمار نمادهای خط هیروگلیف به تدریج گسترش یافت و کاهنان محلی هریک به میل خویش چیزهایی بدان افزودند. طوری که در پایان این دوره شمار نشانههای هیروگلیف به شش هزار رسیده بود.
این انفجار شمار علایم نشان میداد که خط برای همگان -جز حلقهی محدود نویسندهاش- نامهفوم شده است. دلیلش هم آن بود که در قرون پایانی عمر تمدن مصری و زمان حاکمیت رومیها، کاهنان بازماندهی مصری میکوشیدند خط خود را بازسازی کنند و این تلاشهای پراکنده و واگرا باعث میشد شمار نشانههای هیروگلیف تا چندین هزار افزایش پیدا کند. در قرن سی و هفتم (قرن سوم میلادی) این سنت دیرینهی نوشتاری عملا به بازی با نشانهها تبدیل شده بود. طوری که در این تاریخ متنی عجیب داریم که یکسره با علامت تمساح نوشته شده، یا متنی دیگر که از تکرار علامت قوچ حاصل آمده است. اینها نشانهی انقراض خط هیروگلیف و نقطهی ختم تمدن دیرینهی مصری هستند.
جالب اینجاست که برخی از نویسندگان شیفتهی یونان و روم به نادرست این افزایش شمار نمادها را نوعی شکوفایی و رونق خط پنداشتهاند، که آشکارا نادرست است.[1] چنین گسترشی در شمار نمادها به لگامگسیختگی خط و غیاب هنجارهای فراگیر نویسایی دلالت میکند. دلیلی بر این نکته هم آن که در همین مقطع خط هیروگلیف منقرض شد، و این انقراض از سرزمینهای شمالی و مناطق نزدیک به مراکز قدرت رومی آغاز شد و به سمت جنوب تداوم یافت.
آخرین نوشته به خط هیروگلیف در معبدی در فیلا ثبت شده که در جنوب مصر قرار دارد و تاریخش به سال ۳۷۹۴ (۳۹۴م.) باز میگردد و این سه سال پس از آن است که به فرمان تئودوسیوس امپراتور روم معبدهای باستانی را ویران کردند و کاهنان و دانشمندان را قتلعام کردند و نوشتارهای قدیمی را سوزاندند. خط هیراتیک هم تقریبا در همین زمان نابود شد، و کمی بعدتر خط مردمی هم به همین سرنوشت دچار شد. چنین مینماید که فیلا واپسین دژ فرهنگ مصری در برابر مهاجمان اروپایی بوده باشد. چون آخرین نمونه از خط مردمی هم در همین منطقه به سال ۳۸۵۲ (۴۵۲م.) نوشته شده است.
- Gnanadesikan, 2009: 48-49. ↑
ادامه مطلب: گفتار دوم: خط قبطی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب