پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش چهل و پنجم: برگردان و زند فصل چهل و پنجم

بخش چهل و پنجم: برگردان و زند فصل چهل و پنجم

گفتار نخست: برگردان فصل چهل و پنجم

大成若缺,其用不弊。

大盈若沖,其用不窮。

大直若屈,大巧若拙,大辯若訥。

躁勝寒靜勝熱。清靜為天下正。

۴۵.۱: دستاوردهای بزرگ، ناتمام می‌‌‌‌نمایند        آنها سودی به بار می‌‌‌‌آورند که تباه نمی‌‌‌‌شود

پُریِ بزرگ، تهی می‌‌‌‌نماید         آن سودی به بار می‌‌‌‌آورند که زوال نمی‌‌‌‌یابد

۴۵.۲: راستِ بزرگ خمیده می‌‌‌‌نماید

مهارت بزرگ، دست و پا چلفتگی می‌‌‌‌نماید

بلاغت بزرگ الکن می‌‌‌‌نماید

۴۵.۳: برانگیختگی حریف سرماست و سکون حریف گرما

سکون محض است که چیزهای زیر آسمان را منظم می‌‌‌‌سازد.

فصل چهل و پنجم با تقسیم‌‌‌‌بندی سنتی از چهار بند تشکیل یافته است. اما دو بند اولی به هم مربوطند و روی هم رفته شعری دوبیتی با مصراعهای چهار کلمه‌‌‌‌ای را به دست می‌‌‌‌دهند. از این رو باید هردو را یک‌‌‌‌جا به صورت یک بند در نظر گرفت:

大成若缺, 其用不弊。

大盈若沖, 其用不窮。

大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 成(چِنگ: کامیابی، به دست آوردن، کامل، تبدیل شدن) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 缺 (چوئِه: ناقص، غایب، گسستگی)

其 (چی: او، آن) 用 (یُونگ: استفاده کردن، به کار گرفتن، خوردن) 不 (بو: نه) 弊 (بی: فریب، عقب‌‌‌‌نشینی)

大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 盈 (یینگ: پر کردن، انباشتن، غرور، افزودن) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 沖 (چُنگ: با آب شستن، برافراشتن، تهی)

其 (چی: او، آن) 用 (یُونگ: استفاده کردن، به کار گرفتن، خوردن) 不 (بو: نه) 窮 (چیونگ: فرسودن، خسته، محدودیت)

یعنی: « دستاوردهای بزرگ، ناتمام می‌‌‌‌نمایند         آنها سودی به بار می‌‌‌‌آورند که تباه نمی‌‌‌‌شود

پُریِ بزرگ، تهی می‌‌‌‌نماید         آن سودی به بار می‌‌‌‌آورند که زوال نمی‌‌‌‌یابد».

بند دوم به روایت ما، که با بند سوم در متن کلاسیک برابر می‌‌‌‌افتد، خود شعری است با سه مصراع چهار کلمه‌‌‌‌ای که نیمی‌‌‌‌شان تکراری است:

大直若屈,

大巧若拙,

大辯若訥。

大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 直 (ژی: مستقیم، عمودی، راستگو، عمدی، فقط) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 屈 (چو: خمیده، کج، خماندن)

大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 巧 (چیاو: مهارت، چشمگیر، حقه‌‌‌‌بازی، شانسی) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 屈 (چو: خمیده، کج، خماندن)

大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 辯 (بیَن: بحث، نزاع) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 訥 (نِه: لکنت، من من کردن)

یعنی: «راستِ بزرگ خمیده می‌‌‌‌نماید/ مهارت بزرگ، دست و پا چلفتگی می‌‌‌‌نماید/ بلاغت بزرگ الکن می‌‌‌‌نماید».

بند آخر دو جمله‌‌‌‌ی طولانی و پیچیده با کلماتی به نسبت نادر و پرتکرار دارد به این شرح:

躁 (زَئو: هیجان‌‌‌‌زده، برانگیختگی، بی‌‌‌‌تأمل، بی‌‌‌‌فکر) 勝 (شِنگ: حریف بودن، مقاومت، کاملا) 寒 (هَن: فقیر، سرد، فرومایه، متروک، ترس، زمستان) 靜 (جینگ: ساکن، ساکت، مؤدب) 勝 (شِنگ: حریف بودن، مقاومت، کاملا) 熱 (رِه: گرم، داغ، تابستان، تب، شوق، اضطراب، خشمگین)

清 (چینگ: تمیز، شفاف، خالص، ساکن) 靜 (جینگ: ساکن، ساکت، مؤدب) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 正 (ژِنگ: مستقیم، راست، زیبا، منظم)

یعنی: «برانگیختگی حریف سرماست و سکون حریف گرما/ سکون محض است که چیزهای زیر آسمان را منظم می‌‌‌‌سازد».

گفتار دوم: زند فصل چهل و پنجم

فصل چهل و پنجم سرودی است در ستایش نقص. در نگاه نخست این که چرا ناتمام بودن، تهیا و کاستی ستوده شده، معماآمیز جلوه می‌‌‌‌کند. در واقع جریان اصلی تفسیری که خوانش این متن را تعیین کرده، به نظرم در پاسخگویی به این پرسش در مانده‌‌‌‌اند که: چه چیزی در نقص کامل می‌‌‌‌نماید و چه سویه‌‌‌‌ای از کمال نادلپسند است؟

«۴۵.۱: دستاوردهای بزرگ، ناتمام می‌‌‌‌نمایند         آنها سودی به بار می‌‌‌‌آورند که تباه نمی‌‌‌‌شود

پُریِ بزرگ، تهی می‌‌‌‌نماید         آن سودی به بار می‌‌‌‌آورند که زوال نمی‌‌‌‌یابد»

این جملات تنها زمانی معنادار می‌‌‌‌شوند که آنها را همچون پادگفتمانی در نظر بگیریم، و معنایشان هنگامی در بافت اجتماعی و تاریخیِ ظهور متن می‌‌‌‌نشیند که آنان را مخالفتی جدل‌‌‌‌آمیز با اندیشه‌‌‌‌ی ایرانی بدانیم. اندیشه‌‌‌‌ای که برای پُری و یکپارچگی و کمال و تمامیت تقدس قایل بوده است. دو خواست بنیادین در گاهان طرح شده که عبارتند از امرداد و خرداد، کمال و جاودانگی. هردوی اینها به شدت موضوع انتقاد «دائو ده جینگ» هستند. فصل چهل و پنجم نمونه‌‌‌‌ایست از مخالفت با مفهوم کمال.

اگر تفسیرهای انباشت شده‌‌‌‌ی متن که با خوانشی بودایی پیوند دارد را کنار بگذاریم، و به خودِ متن -که پیشابودایی است- بنگریم، هیچ توجیهی ندارد که کسی کمال را نفی کند و نقص را بستاید. مگر آن که کمال اسم رمز اندیشه‌‌‌‌ای رقیب و مهاجم بوده باشد. دستاوردهای بزرگ در اینجا همان‌‌‌‌هایی هستند که ناتمام‌‌‌‌اند. امر بزرگ، ناقص است، نه کامل. هستی هم با تمام پُری و انباشتگی‌‌‌‌اش به همین خاطر با تهیایی جبران نشدنی شناخته می‌‌‌‌شود، و اینها سویه‌‌‌‌های سودمند و زوال‌‌‌‌ناپذیر وجود قلمداد می‌‌‌‌شوند. گفتمانی غیربدیهی و غیرمنطقی و آشکارا نادرست، که تنها در مقام مخالفت با آرای زرتشتی معنادار می‌‌‌‌شود.

«۴۵.۲: راستِ بزرگ خمیده می‌‌‌‌نماید

مهارت بزرگ، دست و پا چلفتگی می‌‌‌‌نماید

بلاغت بزرگ الکن می‌‌‌‌نماید»

وگرنه چرا باید فرض کرد «راستِ بزرگ» (در اوستا: آن راست‌‌‌‌ترین) که در متون اوستایی از هشتصد سال پیش از این متن لقب خداوند بوده، خمیده بنماید؟ یا چرا مهارت بزرگ (در اوستا و به ویژه در کتیبه‌‌‌‌ی نقش رستم: هونَر/ هنر) به نظر دست و پا چلفتی برسد؟ یا بلاغت بزرگ (در گاهان: سخن منظوم و بلیغ) که اشاره به گفتار زرتشت است، الکن باشد؟ این عبارتها در بافت فرهنگ چینی آن دوران معنای چندانی ندارند و جاهای دیگر به شکلی منظم مفهوم‌‌‌‌پردازی نشده‌‌‌‌اند، اما کلیدواژه‌‌‌‌هایی روشن و جا افتاده در دین زرتشتی و سیاست ایرانشهری محسوب می‌‌‌‌شدند. وقتی داریوش در نبشته‌‌‌‌ی آرامگاهش می‌‌‌‌گوید از هنر (یعنی استعدادهای آموخته شده) برخوردار است، به نمودی از فرهمندی و برخورداری از «راستی بزرگ» اشاره می‌‌‌‌کند و اینها همه با پیامی بلاغت‌‌‌‌آمیز و شعری مهم یعنی گاهان و سنت یشت‌‌‌‌ها گره می‌‌‌‌خورند.

«۴۵.۳: برانگیختگی حریف سرماست و سکون حریف گرما

سکون محض است که چیزهای زیر آسمان را منظم می‌‌‌‌سازد.»

این بند گویا در مقام نوعی شرح و تفسیر بر دو بند پیشین نوشته شده باشد. منظور از آن احتمالا اشاره به امری روزمره و دم دستی است و نتیجه‌‌‌‌گیری از آن. جمله‌‌‌‌ی نخست به نظرم به واکنش طبیعی بدن در برابر سرما و گرما اشاره می‌‌‌‌کند. وقتی هوا سرد است باید جنب‌‌‌‌ و جوش کنیم تا گرم شویم، و در مقابل در هوای گرم سکون و بی‌‌‌‌حالی است که از گرمازدگی جلوگیری می‌‌‌‌کند. راوی از این مشاهده‌‌‌‌ی عامیانه نتیجه گرفته که پس چیزهای زیر آسمان هم باید با سکون سامان پیدا کنند، چرا که جنب و جوش جاری در هستی بیشتر به گرما شبیه است تا سرما. این را در یک مرتبه‌‌‌‌ی بالاتر از انتزاع می‌‌‌‌توان همچون تبلیغی برای انفعال و کنش‌‌‌‌گریزی تعبیر کرد، و موضع عمومی «دائو ده جینگ» هم چنین است. باز این موضع در مقابل رویکرد زرتشتی-ایرانشهری قرار می‌‌‌‌گیرد که قلمرو زیر آسمان -یعنی گیتی- را به مثابه میدان جنگی میان دو نیروی خیر و شر می‌‌‌‌داند، و نه چیزی گرم یا سرد، و کنش فعال به سود نیکی و رفتار ستیزه‌‌‌‌جویانه‌‌‌‌ی من‌‌‌‌ها در برابر قوای شر را توصیه می‌‌‌‌کند.

 

 

ادامه مطلب: بخش چهل و ششم: برگردان و زند فصل چهل و ششم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب