بر سر واقعیتها رقابت کنید، نه علامتها
دقت کنید که سیستمهایی که با هم وارد رقابت میشوند آنچه میخواهند به دست بیاورند معمولاً نمادین است و در جوامع انسانی یک علامت است. به عنوان نمونه دو شرکتی که با هم بر سر «پول» رقابت میکنند.
دانشجو: شاید رقابتشان بر سر کیفیت برتر باشد.
آیا فکر میکنید شرکتها واقعاً بر سر کیفیت برتر با هم رقابت میکنند؟ اگر اینطور باشد که بسیار خوب است، ولی معمولاً رقابتشان بر سر پول است. معمولاً معیار برنده یا بازنده شدن برای شرکتها میزان پولی است که به دست میآورند. اما پول چیست؟ پول به خودی خود چه معنایی دارد؟ پول یک علامت است، یک قرارداد عمومی است که همه آن را قبول کردهاند، اگر قبولش نکنند ارزشش افت میکند. تورم همین است، ارزش پول بستگی به باور مردم دارد و با تغییر آن کم و زیاد میشود. به نظر شما پول علامت چیست؟ کُدِ چیست؟
دانشجو: ارزش کالا را نشان میدهد.
مردم با پول چهکار میکنند؟
دانشجو: پول رفاه میآورد.
وقتی صحبت از پول میشود پای منابع به میان میآید. منابع چهار دسته هستند: بقا، لذت، قدرت و معنا. پول را میتوانیم برای بالا بردن سطح بقایمان به کار ببریم، مثلاً خوراک و سرپناه تهیه کنیم؛ یا برای لذت آن را خرج کنیم، مثل خریدن فیلم، رفتن به تعطیلات؛ یا برای به دست آوردن قدرت، مانند پیدا کردن موقعیت خرید یک معدن که برایمان قدرت اجتماعی میآورد؛ و یا اینکه آنچه به دست میآوریم میتواند از جنس معنا باشد، ممکن است با پول معنا به دست بیاوریم. میتوانیم از پول برای رفتن به یک کلاس استفاده کنیم و چیزی یاد بگیریم. یک مدل نظری وجود دارد که در آن این چهار چیز، یعنی بقا، لذت، قدرت و معنا، مهم است. تمام رقابتها بین افراد بر سر این چهار چیز است، به این معنی که افراد میخواهند شاد باشند، قوی باشند، معنا داشته باشند و زنده و سلامت هم باشند. همه خواهان این چهار چیز هستند و تمام خواستههای دیگر از اینها مشتق میشود. چیزهایی مثل پول و موقعیت اجتماعی علامتِ اینهاست و خود اینها نیست.
به عنوان مثال، اگر من وارد این ساختمان شوم، شما از کجا متوجه میشوید که من چه موقعیتی دارم؟ مثلاً مدیرعامل هستم یا نظافتچی؟
دانشجو: از لباسهایتان
لباس من شبیه کیست؟
دانشجو: اگر مدیر باشید کت و شلوار میپوشید که دیگران متوجه شوند.
در حال حاضر فکر میکنید لباس من شبیه معلمهاست؟ یا شبیه یک استاد دانشگاه؟ شما از کجا متوجه میشوید که من درس میدهم؟
دانشجو: از روابط متقابلی که با شما داریم.
کت و شلوار، یا هر علامت دیگری که به آن وصل میشود، خودِ آن چیز نیست، بلکه کُد آن است. ممکن است در یک ساختمان قدرت آبدارچی بیشتر از مدیر باشد، پس کُد لباس در اینجا لزوماً نشاندهندهی قدرت نیست. افراد پول درمیآورند که شاد باشند و لذت ببرند، ولی همیشه به آنچه میخواهند نمیرسند.
گاهی ما بر سر منابع رقابت میکنیم و گاهی بر سر علامتها و کدهایی که به آن منسوب میشود. برنده شدن در مناظره علامت است، علامت چیزی است و آن چیز از جنس معنا و قدرت است. کسی که در مناظره برنده میشود در چشم دیگران شخصیت قویتر و معنای بهتری دارد. کسی که برنده میشود مستدلتر و اخلاقیتر است. همهی اینها از جنس معناست. مناظره یک بحث فرهنگی است، بقا و لذت در آن اهمیتی ندارد؛ اینکه کدامیک از آنها بیمارتر است و یا کدامیک در زندگی شادتر است مهم نیست. فردی که در مناظره پیروز میشود از نظر مشاهدهکنندگان مشخصاً در حوزهی معنا برتری خواهد داشت.
پس دقت کنید که بازیتان بر سر چیزهای واقعی باشد و نه علامتها. در مناظره رقابت بر سر خودِ معناست و نه علامتِ آن. یک مثال دیگر در این مورد نمره و مدرک است، مدرک علامتی است که به معنا متصل میشوند. اگر فردی دارای مدرک دانشگاهی باشد لزوماً نشاندهندهی این نیست که سطح معنای بالاتری دارد، بلکه به این معنی است که کُد را به دست آورده است.
به خاطر داشته باشید زمانی که با دیگران وارد بازی میشوید، اگر میخواهید برنده-برنده بازی کنید، به خودِ آن امر واقعی نگاه کنید. در مناظره آن امر واقعی از جنس معناست، از جنس علامت نیست. در همه جا همینطور است؛ رقابتهای واقعی همواره بر سر خودِ معنا، خودِ توانمندی، خودِ شادمانی و خودِ بقا و سلامتی است.
ادامه مطلب: ادب را رعایت کنید