دوشنبه , مرداد 1 1403

تحصیل در علوم انسانی

 لطفا رشته تحصیلی دبیرستان و دانشگاه خود را معرفی بفرمایید
من در دوره‌ی کارشناسی جانورشناسی از شاخه‌های زیست‌شناسی را خوانده‌ام و کارشناسی ارشد اولم را در همین رشته (گرایش فیزیولوژی اعصاب) گرفته‌ام، بعد مدت کوتاهی روانشناسی خواندن و وارد رشته ی جامعه‌شناسی شدم و کارشناسی ارشد دومم را درباره‌ی جامعه‌شناسی فرهنگ و دکترایم را درباره‌ی جامعه‌شناسی سیاسی گرفته‌ام. همه‌ی اینهارا هم در دانشگاه تهران خواندم به جز دکترایم که از دانشگاه علامه طباطبایی گرفته‌ام.

 رزومۀ شما نشان می‌دهد که در برهه‌ای از زمان تغییر رشته داشته‌اید و از علوم تجربی به علوم‌انسانی ورود کرده‌اید. علت تغییر رشتۀ خود را توضیح دهید؛ آیا علاقۀ صرف دلیل این تغییر بوده است؟
در واقع تغییر رشته‌ی چندانی در کار نبود. چون همچنان به کارهایم در زمینه‌ی زیست‌شناسی هم ادامه می‌دهم. زنجیره‌ای از پرسشها در جریان یادگیری راهنمای من بوده است که مدتی در قلمرو زیست‌شناسی و عصب‌شناسی و رفتارشناسی جانوری حرکت می‌کرد و بعد به سمت روانشناسی و جامعه‌شناسی رفت و من هم به دنبالش رفتم. البته که همه‌ی اینها علاقه‌های اصلی زندگی‌ام بوده‌اند.

 برای مخاطبان ما جذاب خواهد بود اگر بفرمایید در حال حاضر در حوزه علوم انسانی چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهید؟
در حال حاضر من بر حوزه‌ی جامعه‌شناسی تاریخی و به ویژه تحلیل سیستمی هویت ملی ایرانیان متمرکز هستم و به عنوان مشتق‌هایی از آن در حوزه‌ی فلسفه و اسطوره‌شناسی نیز کارهایی می‌کنم.

شما تا به امروز چه تجربیات مفید و اثربخشی در حوزه علوم‌انسانی کسب کرده‌اید که همچنان در این حوزه فعال هستید؟
مهمترین دلیل برای خواندن علوم انسانی آن است که رشد و بلوغ فکری را به دنبال می‌آورد و این به نظرم مهمترین انگیزه است. بماند که محتوای دانایی انباشته شده در این رشته‌ها هم واقعا جذاب است و خواندن‌شان لذت‌بخش. در ضمن من از دیرباز دستی در نوشتن و تدریس داشته‌ام و نوشتن و انتشار مطالبی در این زمینه و تدریس سرفصلهایی که اغلب نادیده انگاشته می‌شوند، به نظرم از بخشهای بارآور زندگی‌ام بوده است.

 شما با توجه به باورهای کنونی در رابطه با علوم‌انسانی خطاب به دانش‌آموزان چه توصیه‌ای دارید؟
دیرزمانی است که علوم انسانی همچون گزینه‌ای نامطلوب و فرعی و حاشیه‌ای در دبیرستان‌ها معرفی می‌شود. طوری که به شکلی سازمان یافته دانشجویان را هل می‌دهند تا باهوشترها ابتدا ریاضیات و بعد تجربی بخوانند و در دانشگاه هم آرزویی در بی‌خبران دمیده‌اند که بهترین رشته‌ها در این دو شاخه قرار دارد و به ترتیب مهندسی‌ها و پزشکی‌هاست. من به عنوان کسی که در دبیرستان ریاضی خوانده‌ام و در سال سوم دبیرستان در کنکور دانشگاه آزاد مهندسی قبول شدم و رشته‌ی زیست‌شناسی عشق بزرگ زندگی‌ام بوده و هست، باید بگویم واقعا عمیق خواندن علوم انسانی از همه‌ی رشته‌های دیگر جامعیت و هوش بیشتری می‌طلبد و دشوارتر است. اندرزم آن است که دانش‌آموزان تنها و تنها به علاقه‌‌شان بنگرند و پرسشهای بنیادی خود را دنبال کنند. همین یک عمری که دارند برای ردگیری یک زنجیره از پرسشهای بزرگ کافی نیست، و دریغ است اگر همین را هم هدر بدهند.

 باور عمومی بر این است که «در علوم انسانی خبری از پول نیست»، شما فرصت شغلی در حوزه علوم انسانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
در واقع در هیچ رشته‌ای به شکل سرراست و ساده خبری از پول نیست. در هر رشته‌ای که جدی کار کنید و صاحب‌نظر شوید راه تبدیل کردن‌اش به شغل و ایجاد درآمد از آن را هم خواهید آموخت. زمانی که من وارد رشته‌ی جانورشناسی شدم، با توجه به این که در کنکور دانشگاه آزاد پزشکی هم قبول شده بودم و نادیده‌اش گرفته بودم، بسیاری فکر می‌کردند دیوانه شده‌ام و این را زیاد می‌شنیدم که «جانورشناسی که شغل نشد» و «از این رشته که پول در نمی‌آید». اما در همان سالهای دوم و سوم دانشجویی دو سه شغل بسیار پردرآمد بر مبنای رشته‌ام تدبیر کردم که یکی‌اش که از همه ساده‌تر بود، پرورش قورباغه و فروش‌اش در آزمایشگاه‌های مدارس بود! درباره‌ی علوم انسانی دامنه‌ی خلاقیت از این هم گسترده‌تر است. چون طیفی وسیع از نهادها و سازمانها به مشاوره و رایزنی دانشمندان علوم انسانی نیاز دارند و در جامعه هم عطشی چشمگیر به اندیشه‌ی واقعی درباره‌ی کلیت جامعه و عنصر انسانی می‌بینیم. در این فضا اگر کسی واقعا فکری ارزشمند داشته باشد و قدری درباره‌ی طراحی شغل آزمون و خطا کند، راه ایجاد نقش اجتماعی درآمدزا برای خود را هم پیدا خواهد کرد.

 به عقیده شما آیا فرصت کارآفرینی در حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر علوم مهیا است؟
بله، با توجه به پاسخ پیشین‌ام چنین عقیده‌ای دارم.

 از آنجایی که «زیربنای توسعه هر کشور» وابسته به علوم انسانی است، شما چه پیشنهادی برای سوق دادن دانش‌آموزان برتر و نخبه به سمت رشته‌های گوناگون علوم انسانی دارید؟
سه پیشنهاد دارم که خودم هم در حد امکان اجرایش کرده‌ام: ۱) برگزاری سخنرانیها و نشستها و هم‌اندیشی‌ها در دبیرستان‌ها برای این که بچه‌ها در زمان انتخاب رشته بتوانند گزینه‌های پیشارویشان را درست ببینند. ۲) تشکیل گروه‌های مطالعاتی و حلقه‌های هم‌اندیشی و هم‌خوانی در سطح راهنمایی و دبیرستان که خواندن آثار کلاسیک ادبی مثل شاهنامه و حافظ و مولانا می‌تواند آغازگاهی مناسب برایش باشد و اغلب به مطالعه‌ی روانشناسی و فلسفه و جامعه‌شناسی سوق پیدا می‌کند، ۳) ایجاد جایزه‌ها و جشنواره‌هایی که در آن استعدادهای درخشان و جوان در این زمینه زودتر شناسایی و تشویق شوند.

 اگر به عقب بازگردید همچنان حوزه علوم انسانی را برای تحصیل انتخاب می‌کنید؟
راستش اگر از ابتدا شروع کنم، همچنان همان زیست‌شناسی را برای آغاز انتخاب خواهم کرد، اما بی‌شک علوم انسانی را هم در ادامه‌اش خواهم خواند. این را هم بگویم که به نظرم مطالعه‌ی دست کم یک دانش بنیادی (به ویژه زیست‌شناسی و همچنین ریاضیات و فیزیک) در ورزیده کردن ذهن دانشجویان و منضبط کردن ذهن‌شان اثرگذار است و معمولا دانشجویانی که از این رشته‌ها به علوم انسانی می‌آیند بهتر عمل می‌کنند.

 در صورتی‌که صاحب فرزند یا نوه هستید به فرزند یا نوه‌های خودتان چگونه علوم انسانی را معرفی می‌کنید و آیا آن‌ها را به سمت رشته‎‌های گوناگون علوم انسانی جهت می‌دهید؟
متاسفانه یا خوشبختانه ازدواج نکرده‌ام و فرزندی ندارم. اما می‌کوشم با معرفی متون لذت‌بخش و پرسش‌برانگیز برای فرزندان معنوی‌ام که همه‌ی جوانان و نوجوانان ایران زمین هستند، همین وظیفه را برآورده کنم.

همچنین ببینید

ناموس ،حق و داد

مقاله‌ای درباره‌ی تبارشناسی «ناموس» که در نشریه‌ی  «رسانه‌ی فلسفه و فرهنگ»، سال اول، شماره‌ی دوم، زمستان ۱۴۰۰، ص:۱۷-۲۰، منتشر شد...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *