چه چیزی در ذات تکنولوژی وجود دارد که روز به روز گرایش افراد به آن بیشتر شده و گاهی از کنترل خارج میگردد؟
فنآوری را چند جور میتوان فهم کرد. یکی همان شیوهی سازمان یافته و افزارمندِ انجام کارهاست، که سراسر تاریخ فنآوری را پوشش میدهد و سیر تاریخی درازمدتی را هم پشت سر گذاشته است. اما شکلی که معمولا امروز به این کلمه اشاره میشود، کاربردی خاصتر را در نظر دارد و به فنآوری مدرن اشاره میکند. در واقع تمام تمدنهای جهان فراز و فرودهایی داشتهاند که بسیاریشان را میتوان به کمک ظهور و افول فنآوریهای گوناگون توضیح داد. یعنی میتوان گفت ظهور دولت ایران و پیدایش عصر هخامنشی با تثبیت و فراگیر شدن فنآوری آهن، شخم زدن عمیق زمین، راهسازی و رونق بازرگانی، فراگیر شدن خط و توسعهی کاریزها همراه بوده است. به همین ترتیب پیدایش تمدن مصر باستان را میتوان پیامد فنآوری قایقرانی بر نیل و ساخت کانالهای کشاورزی دانست. با این همه در میان همهی این تمدنها تمدن غربی شاخص است، چرا که لبهی اصلی تمدناش بر اساس فنآوری سازمان یافته است. یعنی کلمهی امروزین تکنولوژی اغلب به شکلی خاص از کارکرد فنآوری در یک حوزهی تمدنی خاص اشاره میکند که طی چهار قرن گذشته جهانگیر شده و شکل و شمایل امروزین جهان را رقم زده است.
از وجوه بسیار مهم زندگی های امروزی، وسایل و ارتباطات جدید اعم از کامپیوترها، موبایل، اینترنت، شبکه های اجتماعی، ماهواره و … است که به روابط اجتماعی و حتی روابط میان اعضای خانواده رنگ و بوی دیگری داده و بسیاری، معتقدند بدون اینها زندگی امروزی معنا ندارد. نظرتان در این رابطه چیست؟
در تمدن مدرن موجهایی پیاپی از فنآوریهای شکلدهنده به جامعه را داشتهایم. آغازگاه این موجها بیشک فنآوری ساخت کشتی اقیانوسپیما و صنعت چاپ بوده است. نوترین نقطهی آن که طی دهههای اخیر تجربهاش کردهایم، به فنآوری رسانههای جمعی مربوط میشود که میشود آن را با انقلاب صنعت چاپ مقایسه کرد، با این تفاوت که بر بستر فنآوری الکترونیک و پردازندههای رایانهای سوار شده است. در واقع تمام مواردی که گفتید، یعنی رایانه، تلفن همراه، اینترنت، شبکههای اجتماعی و ماهواره از ترکیب دو فنآوری پایه پدید آمده است. یکیاش دستاوردهای مهندسی مخابرات نیمهی قرن بیستم است که تلویزیون را ممکن کرد و دیگری رایانه که دو سه دهه دیرتر شکل گرفت و پردازش اطلاعات را با جهشی بیسابقه روبرو کرد. در این معنی همهی این نمودها را میشود در دو کارکرد اصلی خلاصه کرد که عبارتند از پردازش اطلاعات و دادهآمایی به علاوهی مخابره کردن و فرستادن پیام. این دو در ضمن کارکردهای اصلی مغزهای اجتماعی شده هم هستند. یعنی آدمیان در مقام جانوران اجتماعی همین دو کارکرد را به عنوان رکن حضور خود به رسمیت میشناسند. «من»ها اطلاعاتی را پردازش میکنند و پیامهایی را به دیگران مخابره میکنند. به همین خاطر وقتی انقلابی در فنآوری همین دو رکن رخ میدهد، منها پیکربندی متفاوتی پیدا میکنند و به شکلی یکسره بیسابقه با هم ارتباط برقرار میکنند.
تکنولوژی، فرهنگی را با خود حمل میکند؟ این فرهنگ، کجاها میتواند آسیب زا باشد و کجاها آسیب زداست؟
منها یعنی شخصیتهای انسانی را میتوان از یک زاویه به صورت ماشینهای پردازندهی اطلاعات و فرستندهی پیام دانست. در این معنی ساز و کارهایی که به این دو کارکرد شکل میدهند، شکل هستیِ من را هم تغییر میدهند و تا حدودی تعیین میکنند. این همان ایدهایست که هایدگر در ابتدای قرن بیستم پیشگویانه به آن اشاره کرد و گفت که تکنولوژی غربی پیکربندی خاصی از انسان را ضروری میسازد. او این وضعیت را گِشتِل مینامید که به نظرم در پارسی بهترین برابرنهاد برایش «تختهبند» است. تختهبند در اصل به معنای آتل و قالبی بوده که دور اندام شکسته میبستهاند تا به تدریج شکل خود را باز یابد و ترمیم شود. در همین معنی است که حافظ میگوید «که در سراچهی ترکیب تختهبندِ تنام». فنآوری و به خصوص فنآوریهای نسل جدید که پردازش اطلاعات و ارسال پیام و تنظیم خودانگاره و ابراز آن را دگرگون میسازند، به تعبیری تختهبندی هستند که منهای در حال گذار و بنابراین شکسته و در هم ریخته را در خود جای میدهند و شکلی تازه به ایشان میبخشند. در این معنی فنآوری مثل قالبی عمل میکند که به منها شکل میدهد. هرچند به نظر آن را تعیین نمیکند و اختیار آزاد منها برای انتخاب وضعیت خویش همچنان پا برجا میماند، هرچند که کمتر و دشوارتر تحقق یابد.
بعنوان مصداق، شبکه های اجتماعی و یا برخی کانال های ماهواره ای را در نظر بگیرید. قشر عظیمی از مردم ساعتها وقت خود را به طرق مختلف در آنجا صرف می کنند. اولا، آیا این مسئله یک معضل و یا بحران اجتماعی است؟ ثانیا، مهم ترین دلیل این امر را چه می دانید؟
نکته در همینجاست که هر تغییری را نمیشود بحران یا اختلال دانست. نظام اجتماعی در کل یک سیستم پویای تکاملی است و هرگز در وضعیتی ایستا و پایدار قرار نمیگیرد. یعنی تعادل و ثبات و مفاهیمی از این دست که اغلب ستوده میشوند و از سوی رسانههای نو مورد تهدید قلمداد میشوند، در واقع هرگز وضعیتی منجمد پیدا نمیکنند. پس به نظرم خطاست اگر فنآوریهای نوین را تهدید یا اختلال بدانیم. اینها ابزارها و شیوههایی تازه برای پردازش اطلاعات و مخابرهی پیام هستند که شکل و شمایلی تازه را به منها تحمیل میکنند و در ضمن دایرهی امکانها و شمار گزینههای پیشارویشان را هم با جهشی خیره کننده افزایش میدهند. اگر ما به همان ضرباهنگ پیشین چسبیده باشیم و آن را طبیعی و بدیهی و درست بدانیم، دگرگونیهایی از این دست را هم تهدید کننده و خطرناک خواهیم پنداشت. اما واقعیت آن است که خطری در این میان وجود ندارد. همان وضعیت قدیمیِ ستوده شده و به ظاهر امن هم زمانی برای خودش انقلابی و نوظهور و تهدید کننده به نظر میرسیده است. باید به امکانها و محدودیتهای نوظهوری که فنآوریهای تازه پدید میآورند بنگریم و خردمندانه بهترین گزینهها را در رویاروییشان انتخاب کنیم. نفی و طرد و نکوهششان نه سودی دارد و نه اصولا نتیجهای به بار میآورد.
یعنی در دراز مدت نمیشود جلوی ورود این فنآوریهای نو را گرفت؟
نه تنها در دراز مدت نمیشود چنین کرد، حتا در میانمدت و کوتاه مدت هم ممکن نیست. شما به تحول جامعهی ایرانی در بافت جهانیاش نگاه کنید. وقتی که من نوجوان بودم برای گفتگو با دوستم میبایست به خانهام میرفتم و به خانهاش تلفن میزدم و اگر او در خانه بود از راه یک سیم با هم گفتگو میکردیم. بهای گفتگوی تلفنی هم به شکلی بود که مردم معمولا با کسانی که چند کیلومتر بیشتر با خودشان فاصله نداشتند حرف میزدند. امروز شما تلفن همراهی در دستتان است که میتوانید با هرکس در هر جای کرهی زمین حرف بزنید و هزینهای بسیار اندک میپردازید و تازه میتوانید تصویرش را هم ببینید و نوشته و متن و فیلم و عکس هم با او رد و بدل کنید. این ماجرا بیست سال پیش به داستانهای علمی تخیلی شبیه بود و امروز یک ابزار جهانگیر است. چطور ممکن است کسی بتواند جلوی چنین فنآوریای را بگیرد؟ و اصولا چرا کسی باید بخواهد چنین کند؟
اما نهادهای سیاستگذار طی سال های اخیر فراوان در رابطه با استفاده از این رسانهها هشدار داده و گاه قوانین تهدیدی و تحدیدی وضع شده تا کاربردشان مهار شود، چرا این روش ها کارگر نیفتاده است؟
همان طور که گفتم اصولا مهار فنآوری ممکن نیست، و به نظر من مطلوب هم نیست. فنآوری تازه دایرهی انتخابها و امکانات پیشاروی منها را افزایش میدهد و از این رو همگان از آن استقبال میکنند. فنآوری مدرن به تعبیری نوعی دین تازه است که بهشتی را طی چند روز آینده و در فاصلهای بسیار نزدیک وعده میدهد. این که بهشتِ صنعتیِ مدرن بیماریها و خطرهای خاص خود را هم دارد تردیدی نیست، اما سادهلوحانه است اگر بخواهیم جلوهی بهشتآسایش را انکار کنیم یا بکوشیم مردم را از ورود به آن باز داریم. این که ویدئو، ماهواره، و فیسبوک در ایران ممنوع بوده است نشان میدهد که سیاستگذاران ما درک درستی از مفهوم فنآوری و کارکردهای آن ندارند. شکستهای پیاپی این نوع سیاستهای قیدآور تنها نشانهی برخورد سادهانگارانه با این تختهبندِ نوظهور نیست، بلکه فلج بودنِ تصمیمسازان ما در برابر پیامدهای این جریان را هم نشان میدهد. وقتی شما در برخورد با چیزی نو بلافاصله حکم به تکفیر و طردش بدهید، و بعد ببینید که کسی این فرمان را جدی نگرفته، نیروی خود را صرفِ پافشاری بر همان حکم نادرست اولیه خواهید کرد. در این میان فنآوریای که تختهبندی تازه برای منها به ارمغان میآورد راه خود را باز میکند و وارد میشود و در بستری توسعه مییابد که هیچ اندیشه و تدبیر سنجیدهای دربارهاش شکل نگرفته است.
به نظر شما بهترین شیوه مواجه مسئولین و سیاستگذاران با گسترش ابزار و وسایل تکنولوژی چیست؟
به نظرم قدم اول آن است که سیاستگذاران در جریانِ دگرگونیهای فنآورانهی دنیا باشند و امکانها و پیامدهای این ماجرا را درک کنند. در این نکته تردیدی نیست که این فنآوریها ردپایی ماندگار و تعیین کننده بر شکلِ هستیِ منها به جا میگذارند و به این ترتیب نظامهای ارزشی، قواعد اخلاقی، ساختهای اجتماعی و قالبهای فرهنگی ما را دگرگون میسازند. اما شکایت از آنها و کوشش برای ریشهکنیشان هم سادهلوحانه است و هم زیانمند. ایرانیان طی دهههای گذشته نشان دادهاند که هم از این فنآوریهای نوظهور با وجود قید و بستهای بسیار با اشتیاق فراوان استفاده میکنند و هم در مسیرهایی به کلی غافلگیر کننده از آن بهره میگیرند. یعنی چنین مینماید که خبرگی و ژرف اندیشی تودهی مردم ایران در برخورد با فنآوریهای ارتباطی نو از سیاستگذاران و نخبگانشان برتر باشد. تنها در شرایطی که خرد و درکی سازمان یافته برای فهم این دگرگونیها وجود داشته باشد و تدبیرهایی عقلانی و سنجیده برای استفادهی درست از آنها اندیشیده شود، میتوان به زیبایی و سودمندیِ کارکرد این تختهبند امیدوار بود. پیشنهاد من آن است که سیاستگذاران ما به دستگاه نظری روزآمد و درستی مسلح شوند، ویژگیهای این تختهبند و سودها و زیانهای احتمالیاش را دریابند و به برنامهای عاقلانه و درست برای ترویج استفادهی درست و توسعهبخش از آن دست یابند، که اگر چنین شاخصهایی در هر برنامهای باشد، بدون زور و ضرب با استقبال مردم هم روبرو خواهد شد.