پنجشنبه , آذر 22 1403

درباره‌ی سرقت علمی

 

 

 

 

 

سرقت علمی بحثی است که این روزها زیاد در جامعه‌ی دانشگاهی ایران از آن سخن به میان می‌آید. لطفا نخست این مفهوم را تعریف کنید.
بله، متاسفانه چنین است و این پدیده رواج چشمگیری در دانشگاه‌های ما پیدا کرده است. تعریف سرقت علمی آن است که کسی متنی رسمی –کتابی یا مقاله‌ای- بنویسد و در آن دستیابی به دانشی یا پیشنهاد ایده‌ای نو را به خود منسوب کند، در حالی که این دانش یا ایده پیشتر توسط کسی دیگر تولید شده باشد. یعنی اگر کسی حق آفرینندگان اندیشه و دانایی را به رسمیت نشناسد و دستاوردهای دیگران را به اسم خود منتشر کند، سرقت علمی مرتکب شده است.

 این مفهوم گویا مدرن و جدید باشد؟ آیا پیشتر هم چنین مفهومی داشته‌ایم؟
در غرب این مفهوم به نسبت جدید است و در عصر مدرن حساسیتی درباره‌اش می‌بینیم. در ایران ولی چنین نیست. چون در تمدن ما بر خلاف تصور عوام قالب عمومی تولید دانش فردگرایانه است و افراد هستند که آفریننده و مالک ایده‌ها و اندیشه‌ها محسوب می‌شوند. از دیرباز هم چنین بوده است. به همین خاطر است که کتابهای نوشته شده در ایران همیشه با نام نویسنده منتشر می‌شده‌اند و کتابهای با نویسندگان گمنامی که امروز داریم اغلب بسیار قدیمی یا ناقص هستند و اسم نویسنده‌شان از دفتر افتاده است. به خاطر همین اهمیت نقش مؤلف در ایران، بحث سرقت علمی و ادبی هم از ابتدای کار مطرح بوده است. از دوران ابن سینا تا به حال انبوهی از اشاره‌ها و اسناد را داریم که در آن کسی از این که فردی دیگر آرای او و گاهی اشعار او را به اسم خود منتشر کرده شکایت می‌کند و رساله‌هایی داریم که افراد در دفاع از حق مالکیت معنوی خود و رسوا کردن دزدان علمی منتشر می‌کرده‌اند. اصطلاح قدیمی این کار در متون کهن ما «انتحال» بوده است.

 چرا امروز سرقت علمی در جامعه‌ی ما رونق پیدا کرده است؟ شدت آن به نظر می‌رسد که طی دهه‌های گذشته بیشتر شده باشد.
بله، سرقت علمی در دو سه دهه‌ی گذشته رشد چشمگیر و نگران‌کننده‌ای داشته است. به نظرم برای این موضوع پنج خاستگاه می‌توان برشمرد. یکی مدرک‌گرایی است. مدرک‌گرایی در شرایطی رخ می‌دهد که مجوزهای رسمی مربوط به آموزش یا شغل جایگزین نمودهای واقعیِ مهارت و دانش شوند. دانشگاه‌های ما طی دهه‌های گذشته زوالی نمایان را تجربه کرده‌اند و نمود آن فرو کاسته شدنِ دانایی به نمره و مهارت‌های ذهنی به پایان‌نامه و رساله بوده است. در نتیجه راه برای کسانی هموار شده که استعداد و توانایی پیشرفت در میدان علم را ندارند، اما به خاطر برخورداری از رانت‌ها و یا منابع مالی می‌توانند در این مسیرهای مکانیکیِ تولید نمره و مدرک مداخله کنند. دومین عامل گسترده شدن روابط اجتماعی است و میل مردم برای این که اندیشمند و دانشمند قلمداد شوند. در نتیجه گروهی به جای آن که راه دشوارِ صاحبنظر شدن در یک رشته‌ی تخصصی را طی کنند و در زمینه‌ای علمی عمیق شوند، به سادگی تکه پاره‌هایی از آرای این و آن را بر می‌گیرند و به اسم خود منتشر می‌کنند. سومین عامل غیاب معیارهای ارزیابی عقلانی در سازمانها و محک زدن علمی افراد است، که از غیرعقلانی شدن نظام اجتماعی ما و ریاکاری و تزویر گسترده ناشی شده است. یعنی افرادی که با پنهان شدن پشت صفتهایی رسیدگی‌ناپذیر و ناملموس مثل پرهیزگاری و دینداری و تعهد ایدئولوژیک به مقام و جایگاه‌هایی والا رسیده‌اند، طبعا در برابر آزمونهای عقلانی و عینی مصون‌اند و از مسیری عادلانه و اخلاقی به منصبی که شایسته‌شان است دست پیدا نکرده‌اند. چنین افرادی از مبهم ماندن معیارهای دانشمند و اندیشمند بودن سود می‌برند و در نمادین شدن و محک‌ناپذیر شدن‌اش می‌کوشند. عامل چهارم هم آن است که دانش و خرد در جامعه‌ی از هم پاشیده‌ی ما مسیرهای منسجم و کارسازی برای اجرایی شدن ندارد. یعنی در یک جامعه‌ی سامان یافته و منظم قاعدتا از کسی که در زمینه‌ای دکترا دارد یا کتابی درباره‌ی موضوعی می‌نویسد، انتظار می‌رود که بر آن مبنا کارکردی را به انجام برساند یا نقشی اجتماعی را بر عهده بگیرد. در جامعه‌ی ما غیاب معیارهای شایسته‌سالارانه باعث شده جمعیت بزرگی از تحصیل‌کردگان بیکار داشته باشیم و این باعث شده دعوی تحصیل کردگی برای همه‌ی بیکاران آسان‌تر و پذیرفتنی‌تر بنماید!

 نکته‌ی جالب آن است که انگار این سرقتهای علمی در میان طبقات بالای جامعه و دانشگاهیان و دولتمردان رواجی بیشتر دارد؟ چرا چنین است؟
متاسفانه چنین الگویی وجود دارد و این نشانگر آن است که سلسله مراتب اجتماعی ما بر مبنای معیارهایی شایسته‌سالارانه تنظیم نشده است. یعنی افراد می‌توانند به مراتب بالای سازمانی و موقعیتهای حساس سیاسی و حتا رتبه‌های بالای دانشگاهی دست پیدا کنند، بی آن که شایستگی حضور در آن جایگاه را داشته باشند. باید به این نکته توجه داشت که سرقت علمی از ترکیب دو عامل فرومایگی و کم‌استعدادی ناشی می‌شود. یعنی هر فرومایه‌ای که در پی دزدی اموال دیگران است انتحال نمی‌کند و هر کسی که استعدادی اندک برای طی مدارج علمی و یادگیری دارد به این جرم آلوده نمی‌شود. ترکیبی از این دو لازم است که فرد هم جاه‌طلب باشد و موقعیتی علمی برای خود طلب کند و هم استعدادی برای دستیابی به آن را نداشته باشد و در ضمن در آن حد هم بی‌اخلاق و بی عار باشد که دسترنج فکر دیگران را به اسم خود سند بزند. چنین پدیده‌ای البته در همه جای دنیا دیده می‌شود، اما اغلب دانشجویان و افراد بدنام و حاشیه‌نشین در محیطهای علمی به آن مبتلا می‌شوند. این که در ایران ما کسانی در رده‌ی وزیر و وکیل مجلس و استاد دانشگاه داریم که چنین می‌کنند، نشانگر آن است که ما با اختلالی جدی در ارزیابی شایستگی شغلی و اخلاق مدنی در لایه‌های بالایی جامعه‌مان سر و کار داریم.

 به نظرتان این ماجرای سرقتهای علمی را چطور می‌توان چاره کرد؟
حقیقت‌اش آن که این درد در شکل کنونی نهادهای اجتماعی‌مان درمانی ندارد. این قاعده‌ای تکاملی است که نهادهای ناکارآمد و فاسد منقرض می‌شوند و جای خود را به نهادهای چابکتر و کارآمدتر می‌دهند. در حال حاضر هم این روند نمایان است و راه حل بیش از آن که اصلاح نهادهای علمی موجود باشد، طراحی و جایگزین‌سازی نهادهایی نو است که بتوانند جایگزین این ساختارهای پوسیده و پر آفت قدیمی شوند.

همچنین ببینید

ناموس ،حق و داد

مقاله‌ای درباره‌ی تبارشناسی «ناموس» که در نشریه‌ی  «رسانه‌ی فلسفه و فرهنگ»، سال اول، شماره‌ی دوم، زمستان ۱۴۰۰، ص:۱۷-۲۰، منتشر شد...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *