سوم: فلزکاری
هرچند بخش مهمی از مجسمههای بازمانده از سومر و ایلام قدیم از جنس سنگ یا گاه سفال هستند، اما نمونههایی از جنس فلز هم در اختیار داریم که به کیفیت بالای هنر فلزکاری دلالت میکند. روی هم رفته میتوان گفت سومریها در کار بر پیکرکهای سنگی و ایلامیها در فلزکاری ماهرتر بودهاند. به ویژه بازنمایی موجودات خیالی در ایلام از خلاقیت و پرداخت بهتری برخوردار بوده و طیفی وسیعتر از موجودات را نمایش میداده است. همان جنبهی واقعگرایی که سخنش در میان بود در این آثار به خوبی دیده میشود و به همین خاطر چهرهها و شکل ظاهری تندیسها اغلب با هم تفاوت دارند. یک نمونه از این هنر به مرد بالداری با دست و سینهی عضلانی مربوط میشود که از نظر ساختار به مرد بالدار گوبکلی تپه شباهتی دارد.
تندیس فلزی مرد بالدار ایلامی، اواخر هزارهی سوم پ.م
قدیمیترین فلزی که برای ساخت زیور و آوند به کار گرفته شد، مس است. مس در قالب شمشهایی با یک تا سه کیلوگرم وزن تولید میشد که اغلب سطحی پهن و بدنهای به شکل نیمکره داشت و احتمالا این ریخت از قالبی پیروی میکرد که برای استخراج فلز به کار گرفته میشد. فناوری و منابع تولید مس در سراسر ایران جنوبی و گرداگرد خلیج فارس همسان بود. از همان ابتدای کار شمشهای مشابهی از ایلام و میانرودان تا درهی سند داریم که ترکیب شیمیاییاش یکسان بوده است. همهی این شمشها از مس خالص یا مس با ناخالصی آرسنیک تشکیل شدهاند[1] و نشان میدهند که فناوری و توزیع فلز از همان نخستین روزها در ایران زمین به شکلی شبکهای و در پهنهای تمدنی انجام میپذیرفته است.
نمونههای فلزکاری ایلامی از عصر شوش ۱ (۴۲۰۰-۳۸۰۰ پ.م) آغاز میشود و از همان ابتدای کار از نظر شمار آثار یافت شده و کیفیت و پرداخت هنری کارها در میان بازماندههای دیگر از آن دوران استثنایی و ویژه است. بخش مهمی از این آثار را ژاک دمورگان در ابتدای قرن بیستم (۱۲۸۵-۱۲۸۷/ ۱۹۰۶-۱۹۰۸.م) به دست آورده است که بیش از پنجاه تبر و بیست آیینهی گِرد را شامل میشوند که از دید دمورگان به ترتیب به مردان و زنان تعلق داشتهاند.[2]
این آثار در گورها یافت شدهاند و توزیعی نامتقارن داشتهاند. یعنی تنها در ۵٪ گورها هدایای تدفینی فلزی گذاشته میشده است و بنابراین میتوان این اشیا را دستاورد جامعهای دانست که دارای سلسله مراتبی از ثروت و قدرت بوده است. این اشیای فلزی در عصر شوش-۱ مسی بوده و از فلزی بسیار مرغوب و خالص ساخته میشده که گاه آمیختگیای طبیعی با آرسنیک داشته است. شکوفایی فلزکاری در ایلام از آنجا ناشی شده که معادن فلزی در این منطقه فراوان هستند. مسهای یافت شده در شوش احتمالا از منطقهی انارک استخراج شدهاند. تبرهای جنگی با تقلید از تبرهای سنگی ساخته میشدهاند و با دستهای چوبی و پوشانده در پارچهای در گورها نهاده میشدهاند. برخی از این تبرها که کهنترین نمونههای بازمانده از تبر جنگی فلزی در جهان هستند، بسیار بزرگ و سنگیناند و بلندایشان به ۲۳ سانتیمتر میرسد.[3]
از ابتدای دوران شوش-۲ (حدود ۳۸۰۰-۳۷۰۰ پ.م) آثار فلزی دیگری نیز در شوش ساخته میشوند که در نوع خود در سطح جهانی پیشتاز هستند. آثاری زرین و سیمین و به ویژه در ابتدای کار اشیای سربی در این میان اهمیت دارند. فنون خالصسازی نقره از میانهی هزارهی سوم پ.م در تپه سیلک و شوش و تپه حصار رواج پیدا میکند[4] و علاوه بر زیورآلات و به ویژه گردنبندهای ظریف، جامها و آوندهایی آیینی را هم پدید میآورد. در سراسر هزارهی سوم پ.م این روند فناورانهی تولید فلزهای تازه در اطراف کویر مرکزی ایران تداوم پیدا میکند.
از میانهی هزارهی سوم پ.م فناوری برنز هم در ایلام و میانرودان آغاز میشود. قدیمیترین نمونهها در این مورد را به گورستان سلطنتی اور (حدود ۲۶۰۰ پ.م) مربوط دانستهاند و بنابراین آن را قدری زودتر از آثار یافت شده در شوش میدانند.[5] اما بر خلاف تصور مرسوم، احتمالا این فناوری نخست در شوش ابداع شده و از آنجا به میانرودان راه یافته باشد. چون قلعی که برای ساخت برنز مورد نیاز است در میانرودان وجود نداشته است. این مادهی خام همراه با سنگ لاجورد و طلا از معادن ایران شرقی به میانرودان برده میشده و ایستگاه مرکزی تجارتش در ایران غربی شوش بوده است.[6] بنابراین قدری نامعقول است فرض کنیم مردم شوش فلزی را از راهی چنان دور به سومر منتقل میکردهاند، بی آن که خود با آن کاری کنند. چنین احتمالی به ویژه با توجه به فلزکاری پیشرفتهی ایلامیها از همان ابتدای کار ابطال میشود.
برنز در ابتدای کار مانند طلا و نقره فلزی قیمتی بوده و برای ساخت زیورآلات و اشیای تجملی به کار گرفته میشده است. درجهی ذوب برنز از مس کمتر و استحکام آن بیشتر است. از این رو طبیعی است که به سرعت استفاده از آن فراگیر گردد.
اولین نمونههای یافت شده از فلزکاری با آلیاژ مس و قلع در ایلام به سال ۱۲۸۶ (۱۹۰۷.م) در آکروپولیس شوش کشف شد. این گنجینه از ۴۸ شیء فلزی تشکیل میشد که در آوندهایی سفالی نهاده شده بودند. در میانشان سه حلقهی زر و یک حلقهی سیم، ۱۱ آوند مرمرین، شش لول، ۱۳ مهرهی سنگی و یک آویز لاجوردی به شکل قورباغه به شمار بودند.[7]
در این قرون آلیاژ مس و آرسنیک (که محکمتر است) رایجترین فلز است و ترکیب مس با روی و با سرب (که موقع ذوب شدن سیالتر است و برای ریختهگری مناسبتر) هم به تدریج فراگیر میشود. در همین عصر شوش-۲ فن موم دزدیده هم در مجسمهسازی ابداع میشود و در اواخر هزارهی چهارم کاربرد گستردهی آن را در کمربندی پهناور میبینیم که از جنوب آسورستان تا درهی سند کشیده میشود[8] و گرانیگاه جغرافاییاش جنوب کویر مرکزی ایران است. در میان آثار شوش-۲ گردنبندی زرین که به شکل سگ ساخته شده و تنها ۵/۱ سانتیمتر طول دارد، به ویژه جای توجه دارد. این پیکرک هستهای مرکزی از جنس سفال دارد که برای صرفهجویی در مصرف فلز قیمتی در مرکز اثر جای گرفته است. به کمک فن موم دزدیده پیکرک سگی را پیرامون آن ریختهگری کردهاند که حدود ۹۰٪ طلای خالص است و حدود ۱۰ درصد نقره و ۲-۱ درصد مس هم در آن وجود دارد. پیکرک پس از ریختهگری با شیوههای دیگر نازککاری شده و دم و آرایههای دیگر بر بدنهاش افزوده شده است.[9]
تندیسهای ایلامی از شوش، ابتدا تا میانهی هزارهی سوم پ.م
نمونههای زیبای دیگری داریم که موجوداتی خیالی را در حال پیشکش دادن یا ابراز احترام نمایش میدهند. یکیشان که زنی با سر گاو است، جامی بلند از نوع جامهای سفالی شوش را در دستانش بلند کرده و دیگری که موجودی شاخدار است در وضعیتی مشابه نشسته و دستی را جلوی سینه گرفته و دستی دیگر با بالا نگه داشته، که علامت احترام و درود بوده است.
تندیس دیگری هم از شوش داریم که ایزدی را سوار بر گردونهای نشان میدهد و با نمونهی یافت شده در میانرودان قابلمقایسه است. با بررسی این آثار معلوم میشود که نوعی ارابهی دوچرخهی تندرو در میانرودان و ایلام وجود داشته که قدمتش به پیش از اختراع چرخ پرهدار توسط آریاییها و دگردیسی گاری به گردونهی جنگی میرسیده است. یکی از اینها تندیس مفرغی مردی است سوار بر گردونهای دوچرخه، که با چهار خر کشیده میشود. چرخ آشکارا از نوع توپُر است و بدنهی گردونه به تیغهای شبیه است که راننده دوپایش را به دو سوی آن میانداخته است. این اثر در معبد شالا در تل عقرب سومر کشف شده و قدمتش به حدود ۲۶۰۰ پ.م میرسد.
تندیس دوم را در شوش یافتهاند و قدمتش به نیمهی اول هزارهی سوم پ.م میرسد و هرچند قدیمیتر از اثر پیشین است، ولی کیفیت ساختش از نظر هنری برتر از نمونهی سومری مینماید. بخش عمدهی این تندیس مفرغی از بین رفته و تنها بخش گردونهران آن باقی مانده است. در اینجا ایزدی با ریش بلند را میبینیم که کلاهی بر سر دارد که بر بالایش ماری چنبره زده است. لباسی بلند با دامن هم بر تن کرده است. او هم مانند ارابهران شالا پاهایش را دو طرف تیغهای انداخته و این تیغه بر محور چرخها سوار شده است. هرچند در این تندیس خرها و چرخها از بین رفتهاند، اما ساختار ارابه بهتر مشخص است.
مثلا میبینیم که زیر پای ارابهران و بالای محور چرخها جایی برای نهادن پا میساختهاند، یا مخروط بزرگی را جلوی نشیمنگاه میبینیم که با توجه به تندیس شالا معلوم است ارابهران به آن تکیه کرده و لگام خرها را از فراز آن میگرفته است. یک نمونهی دیگر از این ارابههای دوچرخه را در پلاکی آهکی میبینیم که در میانهی هزارهی سوم پ.م در اور ساخته شده است. هم از اینجا و هم از بقایای گورستان سلطنتی اور و یا پرچم اور که ارابههایی چهارچرخه را نمایش میدهد، روشن میشود که ارابه وقتی با چهار خر یا گاو کشیده میشده کارکردی آیینی داشته و در مراسم به کار گرفته میشده است.
تندیس گردونهران سومری از شالا
پیکر مفرغی ایزدی ایلامی از شوش
پیکرهی مس و آرسنیک، ایلام، ۳۰۰۰ پ.م
پیکرک زن از آسورستان، ۳۲۰۰-۲۸۰۰ پ.م
پیکر مسی سومری، دورهی اوروک ۴، ۳۳۰۰-۳۱۰۰ پ.م
گاوهای زرین، سومر، حدود ۲۵۰۰ پ.م
گودآ، شاه لاگاش، ۲۱۰۰ پ.م
شوش، ۱۶۰۰ پ.م
پس از دوران آمیختگی اکدی یعنی پس از ۲۳۰۰ پ.م است که ساخت تندیسهای فلزی با چنین کیفیتی در میانرودان هم باب میشود و این همزمان است با رواج سبک واقعگرایی که گفتیم احتمالا از ایلام سرچشمه گرفته باشد. در میان تندیسهای این دوره پیکرک نذری مفرغینی از گودآ داریم که زانو زده و سنگ بنای معبدی را در دست برافراشته است.
بانوی نشسته، سومر، میانهی هزارهی سوم پ.م
پیکرهی مسی سومری، حدود ۲۵۰۰ پ.م
لارسا، ۲۱۵۰ پ.م
نانا خدای ماه، سومر، اوایل هزارهی دوم پ.م
در میان تندیسهای فلزی یافت شده از پهنهی ایلام و سومر، بزرگترین نمونه که شاهکاری فنی هم به حساب میآید، به ناپیر اَسو ملکهی ایلام و همسر اونتاش ناپیریشا سازندهی زیگورات چغازنبیل تعلق دارد. این تندیس مفرغین که سرش از بین رفته، در ابعاد طبیعی ساخته شده و ۱۲۹ سانتیمتر بلندا و حدود یک و نیم تن وزن دارد و در حدود سال ۱۳۵۰ پ.م ساخته شده است. این مجسمه را با روش موم دزدیده ساختهاند و ریزه کاریهای جامه و زیورآلات شهبانوی ایلامی را با ظرافت بسیار بر آن بازنمودهاند. یکی از ویژگیهای جالب توجه این تندیس آن است که حلقهای ساده در انگشت انگشتری دارد و از آنجا که بر بازنمودن آن تاکیدی دیده میشود، احتمالا کهنترین نمونهی تاریخی از انگشتر ازدواج است.
چیرهدستی ایلامیها در هنر فلزکاری همان است که به طور مستقیم و سرراست به مفرغهای چشمگیر لرستان منتهی میشود. نخستین نمونهها از آثار مفرغی سبک ویژهی لرستان را در قرن پانزدهم تا سیزدهم پ.م میبینیم و این پیش از ورود موج دوم آریاییها به منطقه است که سبک هنری را دگرگون میسازد و مفرغ کلاسیک لرستان را پدید میآورد.
ناپیر اسو، ایلام، ۱۳۳۵۰ پ.م
سومر، حدود ۱۸۰۰ پ.م
لرستان، قرن سیزدهم پ.م
سومر، ۱۸۰۰ پ.م
مدل معبد ایلامی، حدود ۱۴۰۰ پ.م
یک اثر جالب توجه دیگر در این رده، مدلی از یک معبد ایلامی است که دو کاهن را در حال اجرای مراسمی در درون یک معبد نشان میدهد و از این نظر که شیوهی اجرای آیینی دینی را ثبت کرده بسیار ارزشمند است. در این مدل کاهنان برهنه هستند و اشیای آیینی و مدلهایی از زیگوراتها در اطرافشان دیده میشوند.
بازنمایی جانوران در تندیسهای فلزی هم دقیقا از همان قاعدهای که گفتیم پیروی میکند. یعنی در ایلام سبکی واقعگرا و ظریف را داریم که از نظر زمانی هم بر هنر فلزکاری سومری تقدم دارد، و در ابتدای هزارهی سوم پ.م شکوفا میشود و تندیسهایی کوچک از جنس نقره و مفرغ و طلا را پدید میآورد. در مقابل در سومر شکوفایی هنر جانوری را در میانهی هزارهی سوم پ.م میبینیم و در آن همچنان نمودهایی از انتزاع و اغراق در عناصری مثل چشم دیده میشود، شبیه به آنچه که دربارهی پیکرهای انسانی نیز دیدیم. در ضمن هنر جانوری ایلامی به ساخت اشیایی یکپارچه و کوچک و ظریف از فلز گرایش دارد، در حالی که هنر سومری در این مورد تا حدودی با فناوری سنگ در آمیخته و تندیسهای فلزی زرینی با اندازههای بزرگتر و آراسته به طلا و لاجورد را نتیجه میدهد.
مجسمههای فلزی پیشا ایلامی،شوش، اواخر هزارهی چهارم پ.م:
پیکرک زرین روباه
گاوی در ابعاد ۱/۱۲ در ۷/۹ در ۷/۵ سانتیمتر
پیکرک نقرهی بز، ۴ سانتیمتر
بزها، لارسا، ۲۰۰۰ پ.م
سر سیمین شیر، اور، میانهی هزارهی سوم پ.م
گاو مقبره پوابی، اور
بز ایلامی، ورقهی طلا و نقره،۷ در ۴ سانتیمتر، ۳۳۰۰ پ.م
سردیس گاو، اور، ۲۰۰۰ پ.م
شیر اورکیش، حدود ۲۱۰۰ پ.م
گاو طلا و لاجورد، اور، ۲۶۰۰ پ.م
شیر گاوکش و ماهی و بز ، از گورستان سلطنتی اور، ۲۶۰۰ پ.م
تندیس بز و سردیس گاو از گور ملکه پوابی
مفرغ لرستان، ۲/۱۳ در ۵/۱۱ سانتیمتر، حدود ۱۳۰۰ پ.م
مفرغ لرستان، ۸/۹ در ۵ سانتیمتر، حدود ۱۳۰۰ پ.م
مفرغ لرستان، ۲/۱۲ در ۶ سانتیمتر، حدود ۱۳۰۰ پ.م
گیرهی گردونه، ۷/۱۲ در ۱/۱۱ سانتیمتر، ایلام، حدود ۲۵۰۰ پ.م
عصای مفرغی، لرستان، ۱۵۰۰ پ.م
مفرغ لرستان، ۱۳۰۰ پ.م
سنجاق سر مفرغی با بلندای ۱۶ سانتیمتر، لرستان اوایل هزارهی دوم پ.م
طلسم با نقش خانواده در ابعاد ۷/۶ در ۶/۳ سانتیمتر،کولتپه، ۲۰۰۰-۱۸۰۰ پ.م
دو سرتبر مفرغ، لرستان، اواخر هزارهی سوم پ.م، با سر شیر (پایین) و مضمون نبرد عقاب و مار (بالا)
لرستان، میانهی هزارهی دوم پ.م
سرتبر از ایلام، اواخر هزارهی سوم پ.م
سرتبر مفرغ، لرستان، اواخر هزارهی سوم پ.م
سرتبر ایلامی نیمهکاره از جنس مس با درازای ۳/۱۴ سانتیمتر، حدود ۲۸۰۰ پ.م
سرتبر ایلامی، ۲۰۰۰ پ.م
یکی از ویژگیهای چشمگیر هنر فلزکاری ایلامی در اواخر هزارهی سوم پ.م، پرداخت هنرمندانهی تبرهای جنگی است که اغلب از مفرغ ساخته میشوند. اما گاهی با آرایههایی زرین و سیمین تکمیل شدهاند. این سرتبرها اغلب به شکلی هنرمندانه به شکلهای جانوری طراحی شدهاند و طیفی وسیع از ریختها –از بسیار انتزاعی تا بسیار واقعگرا- را در بر میگیرند. حضور زودهنگام این سرتبرها در ایلام جای توجه دارد. چون استفاده از تبرهای جنگی را با فرهنگهای آریایی مربوط میدانند و نهادن تبر جنگی در گور اصولا سنتی است که در اوایل هزارهی دوم پ.م با ورود اقوام آریایی از شمال به تدریج در اطراف پراکنده میشود. از این رو نهادینه بودن رسم ساخت تبرهای جنگی فلزی با این کیفیت در ایلام که چند قرن مقدم بر این ماجراست جای توجه دارد. ناگفته نماند که کانون بسیار مهم دیگر ساخت تبرهای جنگی فلزی با نقشمایههای پیچیدهی اساطیری، منطقهی بلخ و مرو و خوارزم است، که در آریایی بودن مردمش شکی نیست، و در هزارهی دوم پ.م به این جریان میپیوندد.
سرتبر ایلامی با نام اونتاش ناپیریشا، ۱۳۳۰ پ.م
چغامیش، میانهی هزارهی دوم پ.م
سنجاق مفرغی، لرستان، حدود ۱۵۰۰ پ.م
با مرور این آثار میتوان دریافت که تصور مورخان اروپایی که مجسمهسازی را هنری یونانی قلمداد کردهاند، تا چه پایه بیربط و نادرست بوده است. یونان که دو هزاره پس از این آثار نخستین هنر خود را پدید آورد، به سادگی دنبالهای از همین روند زایش هنری است که در ایران و مصر پدید آمده در بالکان با هم ترکیب شده و هنر یونانی و فنیقی را شکل داده است. تقریبا هرآنچه توسط این هنر زاده شده پیشتر نمونههایی در هنر ایران زمین داشته، که گاه در حد یکی دو هزار سال بر آن مقدم بوده است.
بز مسی، شوروپاک، حدود ۲۵۰۰ پ.م
پیکرک برنزی گاو، دودمان اور سوم، سومر، ۲۲۰۰ پ.م
شیر مسی، آسورستان، میانهی هزارهی سوم پ.م
با فهم این موضوع گزارههایی از این دست که «ایرانیها برخلاف یونانیان، پیش از آنکه به تندیسسازی علاقه داشته باشند، شیفتهی نگارههای مسطح بودند[10]… دستاورد اصلی و بزرگ هخامنشیان در زمینهي پیکرتراشی، نگارههای مسطح بودهاست…[11]» که بر قلم مورخی ایراندوست و ایلامپژوه مثل والتر هینتس جاری شده و به اوج هنر ایرانی در عصر هخامنشی مربوط میشود، نشان میدهد که پیشداشتها در این زمینه چقدر نیرومند و نابینایی در تشخیص تقدم و تأخر تا چه اندازه چشمگیر بوده است.
دو قالب ریختهگری زیورآلات، شوش، اواخر هزارهی سوم پ.م
کاهن ایلامی، ۲۶۰۰ پ.م
میخ مفرغی معبد، اکدی، ۲۲۰۰ پ.م
گاو مسی، ایلام، آخر هزارهی سوم پ.م
ایزدبانوی نیسابا، سومر ۲۰۰۰ پ.م
مفرغی و سومری ۹/۲۳ در ۵/۲۳ سانتیمتر
آهوی زرین، ۵/۳ در ۵/۴ سانتیمتر، ایلامی، ۲۵۰۰ پ.م
۳/۱۳ در ۵/۱۰ سانتیمتر، هردو مفرغی و سومری، ۲۵۰۰ پ.م
تندیس مسی، ایلام، حدود ۲۵۰۰ پ.م
پیکر مفرغی، فلسطین، ۱۷۰۰ پ.م
پایین تندیس نرامسین، دُهوک، کردستان عراق، ۲۲۵۰ پ.م
- Bridey, 2018: 554. ↑
- Bridey, 2018: 550-551. ↑
- Bridey, 2018: 550-551. ↑
- Bridey, 2018: 552. ↑
- Bridey, 2018: 553. ↑
- Bridey, 2018: 553. ↑
- Bridey, 2018: 553. ↑
- Bridey, 2018: 552. ↑
- Bridey, 2018: 553. ↑
- ۶۷ هینتس، ۱۳۹۲: ۴۲. ↑
- ۶۸ هینتس، ۱۳۹۲: ۴۶. ↑
ادامه مطلب: چهارم: نقشبرجستهها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب