سه شنبه , مرداد 2 1403

شرحی بر نامه‌ای پارسی به خط عبری

شرحی بر نامه‌ای پارسی به خط عبری

بهمن ۱۳۹۴

 

یکی از منابع اغلب نادیده انگاشته شده‌ی تاریخ معاصر، اسناد و مدارک خانوادگی عادی است که به بدنه‌ی مردم و نه طبقه‌ی اشراف یا کارگزاران دولتی تعلق داشته باشد. بررسی و تحلیل داده‌هایی از این دست در غرب به تازگی در کانون توجه مورخان و جامعه‌شناسان قرار گرفته و متاسفانه در ایران نیز معمولا به سود اسناد کمیاب‌تر اما نامدارترِ مربوط به افراد نام‌آور به حاشیه رانده می‌شود. یکی از کارهای بسیار ارزشمندی که شادروان ایرج افشار در دوران ما به انجام رساند، توجه به برخی از این اسناد و انتشار آثاری بود که از نظر تاثیرگذاری تاریخی به شخصیتهایی حاشیه‌ای و رده‌ی دوم و سوم تعلق داشتند، اما به همان اندازه‌ی ایشان از نظر تاریخی اهمیت داشتند و چه بسا که به خاطر فراغت نویسنده از جهتگیری‌های سیاسی، داده‌هایی سرراست‌تر و کارگشاتر را در خود نهفته بودند.

با این زاویه‌ی دید، دوست گرامی و نکته‌سنجم آقای کاوه دانیالی یک سند خانوادگی مختصر را در اختیارم گذاشته که همچون داده‌ای کوچک اما روشنگر به کار تواند آمد. این نامه را پدربزرگ دوست من، آقای فرج‌الله حیمیان از دوستش اوریل دریافت کرده است. هم گیرنده و هم فرستنده از هم‌میهنان گرانقدر کلیمی‌مان بوده‌اند و تاریخ نوشته شدن نامه به دهه‌ی 1330 و شصت سال پیش باز می‌گردد. بهتر است نخست خودِ نامه‌ را ببینیم، با پیوست برگردانش به خط پارسی که آقای دانیالی به انجام رسانده:

برگردان فارسی نامه

دوست عزیز برادر مهربان امید علاوه بر اینکه سلامت هستید وقت عزیز خودرا تا این اندازه صرف نامه نگاری بنمایید زیرا این رویه ای که شما پیش گرفته اید از لحاظ اجتماعی خلاف قانون است . مصرف این همه کاغذ باعث بیکار شدن روزنامه فروشی ها می شود و در ثانی کجا دولت در عرض یک سال این همه مبالغ تمبر صادر می کند که شما مصرف می کنید ولی می دانم جواب خواهید داد برای منافع اجتماعی نمی شود روابط دوستانه را قطع نمود . . . آخر برادر عزیزم مردم زحمت یک مرغ را می کشند چند وقت یک بار از هست و نیست او اطلاعی به دست می آورند شما 20 ماه زحمات جبران ناپذیر مرا کشیدید سزاوار نیست دوست اندی [چند] ماهه خود را به دست فراموشی و غمض عین [چشم پوشی] بسپارید شاید وجود دوستی چون من جز دردسر چیزی نیست و شما بخواهید به این وسیله شر خود را از سر من کوتاه کنید ولی بخندید که پوست روی ما هم از چرم همدان و تره گلپایگان و سنگ پای کاشان و سرشیر عربستان و زیلوی اصفهان ضخیم تر است و خودم از گداهای سامره و پاسبان های گلپایگان و ترک های قزوین سمج تر بلکه نه مج تر هستم و اگر از پر رویی مخلص خبر نداشتید از همین کاغذ سیاه کردنم می‌توانید حدس بزنید در هر صورت خواستم گلایه کنم که چرا از چاکر خودت احوالی نمی پرسی ولی نمی کنم و عنان دل و زبان را به دست نیش قلم بی حیا نمی سپارم ولی اگر اجازه بدهی به کلام ساده عرض می کنم خدا شاهد است اگر بگویم مرا سل نصیبم کرده اید نصفش را راست گفته ام و خواهشم این است که به اندازه یک نسخه که حکیم هارون برای ابلیلونی ها می نویسد شما برای ما بنویسید ولا اونکه فحش هم باشد چیزها داشتم بنویسم ولی ؟ وقتی جواب این نامه را فرستادید از نو می نویسم …

تمنا اگر این روزها کاشان تشریف بردید منزل داوود بروید و از قول بنده سلام عرض یا فرمایش کنید و بگویید کتابی را که به خونساری ها گفنه بودید بفرستم اولا نام کتاب را فراموش کرده بودید ثانیا چون شما کتاب را به مرحوم اخوی دادید و بنده در اثاثیه و کتب او حق دخالت ندارم ممکن است نام کتاب را بنویسید تا مگر از خودم داشته باشم تقدیم نمایم و از قول بنده خدمت ایشان و ؟ های ایشان هر یک شالم [سلام] تقدیم دارید

عرض دیگر شنیده ام کاشان صیصیت های [شال ویژه‌ی نماز] خوبی می بافند (مرحوم شادی می گفت کار او بوده) ؟ ؟ ؟ یک عدد صیصیت ۲ متر عرض و ۲ مترو نیم طول اعلا با ؟ ؟ ؟ اعلا به هر مبلغ شده برای بنده بخرید و فوری مرقوم فرمایید وجه اون را تقدیم دارم امید جبران می شود ولی در هر صورت بی جوابم نگذارید یا از شالم خودتان مطلعم سازید فعلا بیشتر مصدع نمی شوم غلام و نوکر و مخلص و چاکر و بنده و کوچک و مطیع و جان نثار شما

(اوریل)

 

درباره‌ی این نامه چند نکته‌ی ساختاری و محتوایی جالب وجود دارد:

نخست، که مهمتر از همه هم هست، این نکته است که نامه به زبان پارسی و با خط عبری نوشته شده است. در واقع الفبایی که متن بدان نوشته شده، آرامی است و دقیقا همان است که در دوران هخامنشی خط و زبان رسمی دربار نخستین دولت فراگیر ایرانی بوده است. این خط را بعدتر شاهان و حاکمان ایران‌گرایی که با نفوذ مقدونی-یونانیان مقابله می‌کردند، همچنان به کار می‌گرفتند. به شکلی که ارشک نخست بنیانگذار دودمان اشکانی هم با همین خط بر سکه‌هایش نام خود را نویسانده و کاربرد آن را در دوران اشکانی برای ثبت واژگان و نامهایی به زبان پارتی هم می‌بینیم. با توجه به آثار بازمانده در تورفان و متون یافت شده در ترکستان چین و راه ابریشم این را می‌دانیم که در دوران ساسانی و قرون اولیه‌ی اسلامی از همین خط برای نوشتن زبان پهلوی و بعدتر پارسی دری نیز استفاده می‌شده است. یعنی در اینجا با خطی سر و کار داریم که طی بیست و شش قرن متون دیوانی آرامی سلطنتی هخامنشی، سکه‌های اشکانی، نامه‌ها و متون تجاری پهلوی، و نوشتارهای پارسی دری بدان ثبت می‌شده‌اند. از پایان دوران اشکانی به بعد تنها یهودیان و شاخه‌هایی از مسیحیت قدیم که پیوند خود را با دین مادری‌اش حفظ کرده بود این خط را به کار می‌بردند و این نکته‌ای بسیار جذاب و مهم است که نوشتن نامه‌ای ساده بدان تا شصت سال پیش رواج داشته و احتمالا هنوز هم رواج داشته باشد.

دومین نکته به آغازگاه طنزآمیز و چست و چالاک نامه مربوط می‌شود که از سویی به صمیمیت چشمگیر فرستنده و گیرنده دلالت می‌کند و از سوی دیگر شیوه‌ی تعارف و شوخی با دوستان را در شصت سال پیش نشان می‌دهد. نویسنده در واقع دارد از این که گیرنده برایش نامه نمی‌نویسد و جویای احوالش نیست گله می‌کند، اما گفتمانی که با آن مقصود خود را بیان می‌کند انباشته از تعارف و شوخی و پند و اندرز است. می‌توان آن را با شیوه‌ی بیان منظوری مشابه در زمانه‌ی امروز مقایسه کرد و به تفاوتها پی برد.

سوم، حجم ارجاعها به عناصر ایرانی و سنتی بسیار چشمگیر است. گذشته از کلمه‌ی تمبر و روزنامه‌فروشی در ابتدای متن، هیچ اشاره‌ای به عناصر مدرن دیده نمی‌شود و به سادگی می‌شود فرض کرد که به جای شصت سال پیش، صد و شصت سال پیش یا دویست سال پیش نوشته شده باشد.

 

 

ادامه مطلب: اندیشه‌هایی درباره‌ی یک رخداد هولناک

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب