مناظره شکلی از هنرهای رزمی است
مناظره شکلی از هنرهای رزمی است، کتککاری نیست. تمام این تمایزهایی که از آن صحبت کردیم ممکن است در مناظره رخ دهد و آن را به کتککاری تبدیل کند. مراقب باشید کتککاری نکنید، به نفع هیچکس نیست. در دعوا و کتککاری هرچقدر هم بزنید باز هم میخورید.
دانشجو: چگونه میتوانیم به مناظره به شکل یک هنر رزمی نگاه کنیم؟
نکتهی اول اینکه ادب را رعایت کنید و نکتهی دیگر این است که خودتان را جای طرف مقابل بگذارید. زمانی که خودتان را جای طرف مقابل میگذارید میتوانید به نقاط ضعفش پی ببرید و از آن استفاده کنید. از خود بپرسید چرا او از این موضوع دفاع میکند؟ چرا اینگونه دفاع میکند؟ ما میتوانیم دو رفتار متفاوت داشته باشیم؛ میتوانیم با پی بردن به نقاط ضعف طرف مقابل به او نشان دهیم روند استدلالش نادرست است تا او روند دیگری را انتخاب کند که به نفعش خواهد بود؛ یا اینکه از نقطهضعفش استفاده کنیم و به او توهین کنیم و بگوییم که تو نمیتوانی استدلال کنی، که البته توهینآمیز و بیادبانه است. در این صورت ناظران به شما به چشم یک آدم بیادب فرصتطلب نگاه خواهند کرد، نه فردی که روند استدلال نیرومندی دارد. پس مؤدب باشید، خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و کمکش کنید. در روند کمک کردن در بسیاری مواقع به او چیره خواهید شد. چیرگی همیشه همراه با کمک کردن به دیگری است. ما در مبارزه قصد نابود کردن طرف مقابل را نداریم. درست است که به دنبال نقاط ضعف میگردیم تا از آنجا ضربه بزنیم، اما ضربه را برای امتیاز گرفتن میزنیم نه برای نابود کردن.
در سنت فرهنگی ما، مفهومی که بسیار تکرار شده، و در تمدنهای دیگر نمیبینم، عشق و مهر است. زکریای رازی بر این باور است که نقطهی آغاز آفرینش محبت است. هیچ تمدنی را نخواهید یافت که در آن این همه شعر در این مورد داشته باشد. اگر بخواهیم معنای دقیق مهر را بگوییم باید گفت همان برنده-برنده بازی کردن است. مهر یعنی من به دیگری حس خوبی دارم و میخواهم او نیز برنده شود، دلیلی ندارد من ببازم تا او ببرد، ولی میخواهم او هم بهرهای ببرد. به عنوان مثال در مبارزه من ضربه میزنم که امتیاز بگیرم و برنده شوم، ولی میخواهم به گونهای بزنم که او نیز در نهایت از این ماجرا سودی ببرد.
ایران کشوری است که در گذرگاه بین شرق و غرب و شمال و جنوب واقع شده است. تمام فاتحان بزرگ، مثل اسکندر و چنگیز، قصد فتح ایران را داشتهاند و برخی هم آن را فتح کردهاند. با این همه، شگفتانگیز است که تمدن ایران هنوز هم باقی مانده است، تمدنی که پیدرپی دچار فروپاشی شده و از نو بازسازی شده است. نیمهی شرقی ایران پیش از حملهی مغول حدود دو میلیون نفر جمعیت داشت و پس از آن به دویست و پنجاه هزار نفر کاهش یافت، اما هنوز هم در این منطقه فارسی حرف میزنند. بیدل دهلوی مغول بود، اما زبانش فارسی است. چیزی که این تمدن ایرانی را نگه داشته مهر است. مهر یک شعار نیست، واقعیت و نمود بیرونی دارد؛ واقعیت بیرونی مهر همان برنده-برنده بازی کردن است. مهر و عشق چیزی نیست که در وجود ما باشد، باید آن را بیاموزیم. اگر کسی جلوی چشم دیگران به ما بگوید اشتباه میکنی، واکنشمان این است که بگوییم خودت اشتباه میکنی، این غریزهی ماست، ولی میتوانیم مهرورزی را تمرین کنیم و یاد بگیریم.
دلیل اینکه معنای عشق در ادبیات ملل دیگر، مانند آلمان، فرانسه و یا انگلیس، خیلی ابتداییتر از معنای آن در ایران است این است که مفهوم مهر و عشق در ایران فلسفی است. دلیل آن هم این است که در اینجا فنی وجود دارد که انسانها را کنار هم نگه داشته است. نسل ما باید آن فن را یاد بگیرد و یاد دهد. انتخاب طبیعی است، کسانی که یاد گرفتند ماندند و کسانی که یاد نگرفتند منقرض شدند. کسانی که توانستند برنده-برنده بازی کنند مهری بینشان ایجاد شده است، اینها کسانی هستند که معنا تولید کردهاند، که توانمند شدند و دیگران را نیز توانمند کردند، اینها کسانی هستند که شادمان بودند و دیگران را نیز شادمان کردند.
ادامه مطلب: چند قاعده در مناظره (خوب گفتن و خوب شنیدن)