در ظهرگاه دومین روز همایش مقالهام را با عنوان «مفهوم “من” در غزل حافظ» ارائه کردم. سخنرانیام با ترکیبی هیجانانگیز از رخدادهای تصادفی و غیرتصادفی همراه شد که به جای خود جالب توجه بود. نمونهاش این که قرار بود درست پیش از رفتن به سر میز ناهار سخنرانی کنم، و چون سخنرانیهای دیگر کمی دیر شده بود این زمان زرین به ساعت دوی بعد از ظهر افتاده بود. دیگر خودتان میدانید که جلب توجه شنوندگان در چنین شرایط حادی چقدر دشوار است. نمونهی دیگرش آن که دوست و استاد گرامی خانم دکتر آزرمیدخت صفوی عزیز پیش از سخنرانیِ بیست دقیقهایِ من قرار شد مرا معرفی کند و به مدت نیم ساعت به شکلی مرا معرفی فرمودند که بسیار نامنتظره و بیسابقه بود، و در نهایت هم در گفتمانشان به نعمت نوجوانی دست یافتم. در میانهی سخنرانی هم برقها رفت و خلاصه از میان هفت بلایی که بر سر مصریان آمد فقط حملهی ملخ و بارش غوک بود که در تالار همایش رخ نداد!
اما با تمام این حرفها دوستان میگویند که سخنرانی خوبی از آب در آمد، و این احتمالا به خاطر همین زمینهی پرماجرا و رزمیِ گفتار بوده است. مقالهام در کتاب مجموعه مقالات همایش چاپ شده و در این شمارهی مجلهی سیمرغ نیز منتشرش خواهم کرد. در اینجا تنها جمعبندی بحث را در چند گزاره پیشکشتان میکنم:
1) مفهوم «من» در معنای «ماهیت خوداندیش خودآگاه خودمختار» بر خلاف تصور مرسوم امری مدرن نیست و در تمام تمدنها به اشکال گوناگون وجود دارد. این مفهوم دست کم در ایران زمین از اواخر هزارهی دوم پیش از میلاد و متن گاهان موضوع نظریهپردازی اخلاقی قرار گرفته و از ابتدای دوران هخامنشی در قالب یک نظام انضباطی هنجارین پیکربندی شده است. کلیدواژهی من در پارسی دری برابرنهادی به نسبت دقیق برای مفهوم سوژه در زبانهای اروپایی است.
2) حافظ شیرازی در غزلهایش کلمهی من را معمولا به صورت اسم (و نه ضمیر اول شخص مفرد) به کار میگیرد و به چنین مفهوم عامی اشاره دارد.
3) بسامد استفاده از من در غزل پارسی طی هزار سال گذشته ساختاری همگن و همریخت داشته و تنها در دوران تیموری با کم شدن این بسامد و اغتشاشی در معنای آن روبرو میشویم. کاربرد من در غزل حافظ نمایندهی این اغتشاش است.
4) حافظ بر خلاف شاعران غزلسرای همعصر و احتمالا همنشیناش (به ویژه عبید زاکانی و خواجوی کرمانی) مفهوم من را با ترکیب دستوری متمایزی به کار برده است. من در غزل حافظ به ندرت نقش مفعولی دارد و بسامد «مرا» به «من» در آن بر خلاف معیارهای مرسوم در غزل، بسیار اندک است. عجیب این که نقش فاعلی من نیز در غزل حافظ بسیار کمبسامد است. حافظ معمولا من را در ترکیبهای اضافی یا در وضعیت برایی و ازی به کار گرفته است.
5) همین عام بودن مفهوم من و کنارهگزینی و حاشیهنشینیاش در قبال کنشها و موقعیتهای وصف شده در شعر، باعث شده تا همذاتپنداری با منِ حافظ آسان شود. به نظرم این دلیل اصلی رواج فال گرفتن از غزل حافظ است. چون ایهامی همپایهی حافظ را در غزل بیدل و خواجو و عبید و گاه قاآنی نیز میتوان یافت.
6) حافظ به تنش بنیادینی در زیستجهان ارجاع میدهد که به شکاف میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوبِ من اشاره میکند. وضعیت موجود معمولا با ترکیب وصفی من بازنموده میشود و همواره صفتهایی منفی و مطرود از نظر اجتماعی را نشان میدهد و این همان است که ملامتی نمودن حافظ را رقم زده است. وضعیت مطلوب همواره در ترکیب من با مفهوم مهر و عشق صورتبندی میشود.
7) برای حافظ عشق و مهر راهبردی است برای انتقال از وضعیت موجود من به وضعیت مطلوب من. یعنی در غزلهای او عشق به ارتباط میان دلدار و دلداده (یعنی من و دیگری) منحصر نمیشود و به کل روابط زیست-جهان تعمیم مییابد. یعنی حافظ به خاطر درگیری با تنش بنیادینی که در من نهفته است، عشق را از مرتبهی امری ارتباطی و انتقالی برکشیده و آن را به ماهیتی وجودی و راهبردی دگرگونساز ارتقاء داده است.
8) گفتمان حافظ به خاطر دارا بودن وصفی از وضعیت موجود و مطلوبِ من و پیشنهاد راهبردی برای گذار از اولی به دومی، حامل نوعی نظریهی رهاییبخش است.
برچسب«مفهوم "من" در غزل حافظ» دكتر شروين وكيلي همايش بين المللي بزرگداشت حافظ شيرازي