همایش حافظ آمد و گذشت و به همت بلند و مهر یاران و دوستان با محتوا و کیفیتی برگزار شد که مدتهاست نظیرش را در کشورمان ندیده بودم. شور و همدلی و بزرگواری فرهیختگان و اندیشمندان نامدار چندان نمایان بود که چشم به راهم تا بیش از پیش چنین برنامههایی را ببینم. و بین خودمان باشد که از همین حالا بسیاری از اعضای هیأت علمی همایش همقسم شدهاند که همایش بعدی را به افتخار سعدی شیرازی برگزار کنیم.
دوستانم و همراهانم و استادان و سرورانم که بیش از یک سال در برنامهریزی و تدوین محتوای همایش میکوشیدند، در نهایت چهار روز پیاپی پا در رکاب داشتند و از دل و جان مایه گذاشتند تا برنامه به بهترین شکل برگزار شود. شماری چشمگیر از بزرگان ادب و اندیشهی امروز ایران که با حافظ بزرگ دمخورند، در این گردهمایی حضور داشتند، و این بیش از همه مدیون تلاش و کاردانی پدر و پسری بود که همانا دکتر مهدی ماحوزی و دکتر امیرحسین ماحوزی باشند، کسانی که همچون خانوادهی خودم دوستشان دارم. جا دارد در نخستین یادداشتی که دربارهی این همایش مینویسم، از ایشان و از همهی استادان و دوستانی که آوردن نام یکایکشان در اینجا ممکن نیست، بابت مهر و معنا و شادمانیای که با کوشش خود برای همگان به ارمغان آوردند، سپاسگزاری کنم.
و اما مهمترین دستاورد من از این همایش، جدای از چیزهای بسیاری که آموختم و لذتی که از همنشینی با دوستان قدیم بردم، دوستان پرشمار تازهای بود که پیدا کردم و مردمان فرهیخته و نیک و دوستداشتنیای که بخت آشناییشان نصیبم شد. در میانشان به سنت مهماننوازی ایرانی بگذارید از دوست ایرانشناس «بندری»ام یاد کنم -دومینیکو اینجِنیتو- که اینجا همراه دکتر علیرضا میرانصاری گرامی و باقی دوستان تصویرش را میبینید. توضیح این که ایشان اهل بندر ناپل هستند نه عباس! در یادکردِ چیرگیاش بر ادب پارسی همین بس که بگویم در شهر شیراز وقتی خواست صحبتش را در مقام هیأت رئیسه آغاز کند، با این بیت شروع کرد: همام را سخن دلنشین و دلکش هست/ اما چه سود که بیچاره نیست شیرازی!
برچسبدكتر شروين وكيلي همايش بين المللي بزرگداشت حافظ شيرازي