پنجشنبه , آذر 22 1403

واژه‌نامه

واژه‌‌نامه

کلیدواژگان کاملاً بازتعریف شده‌‌اند و تعریفِ ارائه‌شده چیزی است که از دیدگاهِ پیشنهادی ما بر می‌‌آید؛ ممکن است در متون دیگر تعریف‌هایی متفاوت برای این کلیدواژگان وجود داشته باشد. با این همه، محتوای بخش عمده‌‌ی این تعاریف با آنچه در سایر دیدگاه‌‌های سیستمی وجود دارد مشترک است. کلیدواژگانی که توسط نگارنده وضع شده‌‌اند و تنها در مدلِ کنونی ما کاربرد دارند فاقدِ برابرنهادِ انگلیسی هستند.

آشوب (Chaos) رفتار سیستمی است که به صورت تناوبی، شبه‌‌تناوبی و متعادل رفتار نکند.

آشیان (Niche) مجموعه‌‌ای از رخدادهاست که منابع مورد نیاز سیستم برای بقا را تأمین کند.

آگاهی (Awareness) عبارت است از بازنمایی نمادینِ خود و محیط در سیستم‌‌های خودزاینده، به شکلی که تداوم فرآیندهای منتهی به بقا در آن‌ها ممکن شود.

آنتروپی (Entropy) مقدار بی‌‌نظمی موجود در سیستم است که در قالبِ یکنواختی و تقارن جلوه می‌‌کند.

ابرچرخه (Hypercycle) مجموعه‌‌ای خودارجاع و پیچیده از عناصر است که توسط روابطی به هم تبدیل می‌‌شوند.

ارتباط (Communication) تبادل اطلاعاتی میان دو سیستم است که معمولاً از مجرای تبادل نمادها و معانی صورت می‌‌گیرد.

ارجاع (Reference) عبارت است از رابطه‌‌ی میان نمادها با پدیده‌‌های بازنمایی‌شده در سیستم.

ارزشِ اطلاعات (Information Value) برابر است با نقش آن در ایفای فرآیندهای سیستم.

انتخاب طبیعی (Natural Selection) روندی دایمی است که در جریان آن شکست‌خوردگانِ رقابت بر سر منابع با محیط به تعادل می‌‌رسند.

انتظار (Expectation) ایجاد معنا از راه بازنمایی وضعیت مطلوب است.

بازخورد (Feedback) برون‌داد خاصی از سیستم است که بتواند بار دیگر به عنوان درون‌داد به سیستم بازگردد.

بازنمایی (Representation) تصویری است که از مه‌روند در سیستم منعکس می‌‌شود.

برخال (Fractal) عبارت است از ساختاری که دو خاصیتِ دیفرانسیل‌‌ناپذیری و خودهمانندی را دارا باشد.

برون‌داد (Output) عناصری که از سیستم به محیط وارد می‌‌شوند.

بقا (Survival) عبارت است از پایداری مرز میان سیستم و محیط و تداوم ساختار و کارکرد درونی سیستم.

تحویل‌‌گرایی (Reductionism) باور به این‌که کل تنها به مثابه مجموعه‌‌ای از عناصرِ سازنده‌‌اش اعتبار دارد؛ یعنی اعتقاد به این‌که کل چیزی نیست جز مجموعه‌‌ی اجزاء.

تخصص (Specialization) تعمیمِ مرزبندی سیستم-محیط به کارکردهای درونی سیستم است.

تعادل (Equilibrium) عبارت است از تبعیت پویایی سیستم از پویایی محیط؛ در حالت حدی، در سیستم‌های زنده همان مرگ است.

تعمیم (Generalization) تمرکز بر شباهت‌ها و نادیده انگاشتنِ تفاوت‌ها برای استنتاج انتظارها از مشاهده‌‌هاست.

تقارن (Symmetry) خاصیت سیستمی است که در اثر تبدیلی خاص، نسبت به محوری مشخص، تغییر نکند.

تمایز (Differentiation) تعمیمِ مرزبندی سیستم-محیط به ساختارهای درونی سیستم است.

جذب‌کننده (Attractor) نقطه‌‌ای بر فضای حالت است که خط‌راهه را به سوی خود جذب کند.

جفت متضاد معنایی (جمّ): زوجی از معنا/ نمادهاست که به حضور و غیابِ یک رخداد ارجاع کنند.

حافظه (Memory) بخشی از ساختار است که برای نگهداری اطلاعات کاربردی تخصص یافته است.

حالت (Phase) ساختاری است که قواعد تقارنی خاصی در گستره‌‌ی آن مصداق داشته باشد.

حشو (Redundancy) شکلی از اطلاعات است که به دلیل تکراری بودن، حضور یا عدم حضورش برای سیستم یکسان تلقی شود.

خط‌راهه (Trajectory) مجموعه‌ای از نقاطِ فضای حالت است که رفتار سیستم در مسیر زمان را نمایش دهد.

خودآگاهی (Consciousness) شکلی از پردازش اطلاعات است که در جریان آن سیستم بازنمایی خودش از خودش را همچون محیط بازنمایی‌‌اش از محیط رمزگذاری می‌‌کند.

درجه‌‌ی آزادی (Degree of Freedom) تعداد ابعاد فضای حالت سیستم که دامنه‌‌ی انتخاب‌های پیشاروی خط‌راهه را تعیین می‌‌کند.

درون‌داد (Input) عناصری که از محیط به سیستم وارد می‌‌شوند.

دوشاخه‌‌زایی (Bifurcation) پیدایش نقطه‌‌ای تقارنی بر خط‌راهه‌‌ی سیستم است، به طوری که ادامه‌‌ی مسیر سیستم توسط متغیرهای مشخص بیرونی و قوانین حاکم بر آن‌ها قابل‌پیش‌‌بینی نباشد.

رابطه‌‌ی بازگشتی (Recursive) زنجیره‌‌ای از روابط در نظام‌های خودارجاع است که مانند چرخه‌‌ای بر روی خود باز گردد.

رخداد (Event) عنصری است با مجموعه‌‌ای از روابط متصل به آن که به عنوان واحد ساختاری سیستم عمل کند.

زیرسیستم (Subsystem) سیستمی است که محیطش سیستمی دیگر باشد و برای انجام فرآیندی خاص تخصص/ تمایز یافته باشد.

ساختار (Structure) شیوه‌‌ی قرار گرفتن عناصر سیستم در کنار هم و نوع روابط میان آن‌ها که با روش هم‌زمانی نگریسته شود.

سازگاری (Adaptation) عبارت است از رفع تنش از راهِ طرد کردن وضعیت موجود و حرکت به سوی وضعیت مطلوب. در این وضعیت کارکرد بر ساختار و کنش بر رخداد چیره می‌‌شود.

سلسله‌مراتب (Hierarchy) تفکیک شدنِ سطوح گوناگونِ پردازش اطلاعات در سیستم است که به تمایز فرآیند‌هایی با مقیاس‌های متفاوت منتهی می‌‌شود.

سیستم (System) مجموعه‌‌ای از عناصر است که از جنس ماده، انرژی و اطلاعات ساخته شده‌‌اند و توسط روابطی به هم مربوط‌اند و به همین دلیل با حد و مرزی از محیط پیرامونشان جدا می‌‌شوند.

سیستم باز سیستمی است که هر سه نوع عنصر ماده/ انرژی/ اطلاعات را با محیط تبادل کند.

سیستم بسته سیستمی است که فقط انرژی/ اطلاعات را با محیط بیرونی‌‌اش تبادل کند.

سیستم تکاملی سیستمی خودزاینده است که دارای زیرسیستمِ همانندساز باشد، در جریان همانندسازی اشتباه کند و زیر تأثیر انتخاب طبیعی قرار بگیرد.

سیستم خودارجاع (Self-Reference) سیستمی است که خود را هم بازنمایی کند و فرآیند شکست پدیده و رمزگذاری را در مورد ساختار و کارکرد خود نیز به کار بگیرد.

سیستم خودزاینده (Autopoietic) سیستمی است که با تبادل دایمی عناصر با محیط روابط خود را پایدار نگه دارد و با رها کردنِ رخدادها کنش‌هایش را پیچیده‌‌تر سازد.

سیستم خودسازمانده (Self-Organizing) سیستمی است که اطلاعات درونی خود را در مسیر زمان افزایش دهد.

سیستم منزوی (Adiabatique system) سیستمی است که هیچ تبادلی با محیط نداشته باشد.

شایستگی (Fitness) بخت یا قدرتِ سیستم برای حفظ آشیان و تداوم بقاست.

شکست پدیده راهبردی است که دستگاه شناختی حسی/ عصبی ما در جریان آن مه‌روند را به پدیده/ چیز‌هایی شناختنی و فهمیدنی تجزیه می‌‌کند.

شکست تقارن (Symmetry Breaking) ورود خط‌راهه به یکی از مسیرهای پیشارویش است که به انتخاب یک گزینه‌‌ی رفتاری توسط سیستم و زایش اطلاعات می‌‌انجامد.

علیت‌‌گرایی (Causal Determinism) باوری است برخاسته از تحویل‌‌انگاری، مبنی بر این‌که رخدادها محصول روابطی ساده، سرراست، تکراری و قانونمند میان عناصری (معمولاً مادی) هستند.

فرآیند (Process) زنجیره‌‌ای از کارکردهای متصل به هم است که در جایگاه ساختاری تفکیک‌یافته‌‌ای ظهور می‌‌کند و مجموعه‌‌ای از ورودی‌‌ها را به خروجی‌‌‌هایی متصل می‌‌کند.

فضای حالت (Phase Space) فضای چندبعدی فرضی‌‌ای است که هر بعدش تغییرات یکی از متغیرهای حاکم بر رفتار سیستم را نمایش دهد.

فضای حالت مجاز مجموعه نقاطی از فضای حالت است که خط‌راهه‌‌ی سیستم امکان عبور از آن‌ها را دارد.

کارکرد (Function) شیوه‌‌ی تحول عناصر و روابط سیستم در مسیر زمان است که به برآورده ساختنِ هدفی یا حل مسئله‌‌ای منتهی می‌‌شود.

کرانمندی عبارت است از محدود بودنِ ساختار به مرزی مشخص که بر روی خود بسته شود.

کنش (Action) رابطه‌ای است که با مجموعه‌‌ای از عناصر مرتبط باشد و به عنوان واحد کارکردی سیستم عمل کند.

گذار حالت (Phase Transition) تبدیل مجموعه‌‌ای از قواعدِ تقارنی به مجموعه‌‌ای دیگر است که به گذار یک حالتِ پایدار به حالت پایدار دیگری منتهی شود.

گریز عبارت است از رفع تنش از راهِ نادیده گرفتن وضعیت مطلوب و حفظ وضعیت موجود. در این حالت ساختار بر کارکرد و رخداد بر کنش چیره می‌‌شوند.

مشاهده (Observation) ایجاد معنا از راه بازنمایی وضعیت موجود و رخدادها است.

معنا (Meaning) شکلی از پردازش اطلاعات با ارزش است که نمادها را به فرآیندهای سیستم پیوند می‌‌دهد.

منابع (Resources) مجموعه رخدادهایی است که سیستم برای تداوم بقایش به آن‌ها نیاز دارد.

مه‌روند هستی پویایی مستقل از ذهن شناسنده است.

نماد (Symbol) برچسبی است که رده‌‌ای از فرآیندهای مربوط به بازنمایی پدیده‌‌ی خاصی را مشخص می‌‌کند و هنگام پردازش اطلاعات به عنوان رمزِ خلاصه‌شده جایگزین آن می‌‌شود.

نوسان (Fluctuation) تحولِ دایمی ساختار و نوسازی همیشگی کارکردِ سیستم زیر فشار تنش محیطی است.

نوفه (Noise) شکلی از اطلاعاتِ تصادفی و کاتوره‌‌ای است که به دلیل پیوند نخوردن با فرآیندهای پردازش اطلاعات در سیستم به عنوان اطلاعات رسمیت نمی‌‌یابد.

هم‌‌افزایی (Synergism) فرآیندی است که در طی آن پردازش اطلاعات در سیستم‌‌های خودزاینده به زایش کنش‌ها و رخدادهای نوظهور در سطوح بالاتر پیچیدگی منجر می‌‌شوند.

هم‌ریختی (Isomorphism) محصول تعمیم شباهت ساختاری یا کارکردی یک سیستم به سیستمی دیگر است.

 

 

ادامه مطلب: کتاب‌نامه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب