پنجشنبه , آذر 22 1403

چهارم: نقش‌‌برجسته‌‌ها

چهارم: نقش‌‌برجسته‌‌ها

چنان که در آثار گوبک‌‌لی تپه دیدیم، مجسمه که بازنمایی سه بعدی و همه جانبه‌‌ی یک حجم است، انتهای پیوستاری از آفرینش هنری است که در قطب دیگرش نقاشی قرار می‌‌گیرد، که بازنمایی شکل بر دو بعد و سطحی تخت است. طیف وسیعی از آثار در میانه‌‌ی این پیوستار جای می‌‌گیرند و اینها را می‌‌توان روی هم رفته نقش برجسته‌‌ نامید. برخی از این آثار به نقاشی چسبندگی دارند، چنان که مثلا در نقاشی‌‌های غار لاسکو و سایر غارهای پارینه سنگی می‌‌بینیم که هنرمند دورادور اثرش را با خراشیدن گود کرده و برخی از خطوط اصلی را با کندن صخره گود کرده است. برخی دیگر مثل شیری که از بدنه‌‌ی ستون سنگی گوبک‌‌لی‌‌تپه بیرون زده بود و فقط پاهایش به پایه‌‌اش بند بود، متصل با مجسمه‌‌سازی باید تحلیل شوند.

اما در میانه‌‌‌‌ی این طیف آثاری را داریم که هم برجستگی‌‌ها و فرورفتگی‌‌های مجسمه‌‌ها را دارا هستند و هم به طورکامل از بستر دوبعدی‌‌شان کنده نشده‌‌اند و همچنان بدنه‌‌شان در سطح مستقر شده است. اینها را باید نمونه‌‌های اصلیِ نقش برجسته‌‌ دانست. ناگفته نماند که نقشهای فرو رفته که صورت منفی همین نقش برجسته‌‌ها هستند و برای ساختن مهر و لول به کار گرفته می‌‌شوند و مثلا در دیوارنگاره‌‌های مصری قدیمی شکل غالب بوده‌‌اند را هم می‌‌شود نوعی نقش برجسته قلمداد کرد. با این حال بدنه‌‌ی این آثار را در سرفصلی مجزا وارسی خواهم کرد.

امروز طبق معمول وقتی از هنر نقش‌‌برجسته‌‌سازی سخن به میان می‌‌آید، همه به سومر و اکد قدیم ارجاع می‌‌دهند و این موضوعی است که در کتابهای تاریخ هنر بیش از بقیه مورد تاکید است. اما اگر تنوع و عظمت و پیچیدگی فناورانه‌‌ی اجرای این آثار را تحلیل کنیم، در می‌‌یابیم که در دوران باستان به شکلی قیاس ناپذیر قلمرو گوتیوم و ایلام گرانیگاه اصلی این هنر بوده است.

در واقع کنده‌‌کاری‌‌های صخره‌‌ای سازمان یافته در قلمرو ایران زمین پس از آغازگاه خیره‌‌کننده‌‌اش در گوبک‌‌لی تپه، به چند جایگاه باستانی مهم و معماگونه منتقل می‌‌شود که در سراسر پهنه‌‌ی ایران زمین پراکنده شده‌‌اند و بسیار کم درباره‌‌شان کاوش انجام گرفته است. تنها در نواحی پیرامون گوبک‌‌لی تپه (نوالی‌‌چوری، عرفه، چاتال هویوک) پژوهشهایی انجام شده و نمونه‌‌هایی نزدیک به همین خاستگاه مهم در آن کشف شده است. با این حال دست کم دو مرکز مهم دیگر سنگ‌‌نگاری در عصر پیشاتاریخی داریم که یکی در نزدیکی اردبیل و دیگری در خراسان جای گرفته است.

یکی از نمونه‌‌های گمنام اما بسیار جالب توجه از نگاره‌‌های سنگی که شاید از قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌ها از این دست باشد، در منطقه‌‌ی مشگین‌‌شهر و نزدیکی اردبیل قرار دارد و محوطه‌‌ی وسیعی است به نام پیرازمیان (در زبان محلی: پیرازمَن) ‌‌که در آن صخره‌‌هایی با اندازه‌‌ی متوسط به شکل ایستاده در تعداد بالا به شکل جنگاورانی تراشیده شده‌‌اند. این محوطه‌‌ی باستانی دویست هکتار مساحت دارد و در ۳۱ کیلومتری شرق مشگین‌‌شهر و کنار رود قره‌‌سو در نزدیکی روستای پیرازمیان قرار گرفته و طی دورانی بسیار طولانی مسکونی بوده است. در این منطقه یک دژ و یک معبد کشف شده که قدمتشان به ۱۴۵۰ پ.م باز می‌‌گردد، هرچند آثار باستانی نشان می‌‌دهد که از ابتدای هزاره‌‌ی سوم پ.م در اینجا روستایی بزرگ و بعدتر شهری وجود داشته است که امروز به اسم قلعه ارجق شناخته می‌‌شود. ناگفته نماند که آثار مشابهی در روستای چناب در نزدیکی اهر و دربند در آران و همچنین مناطق دیگر در آذربایجان و ارمنستان و داغستان هم یافت شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-3000 از ۲ متر تا ۴۰ سانتیمتر متغیر است این محوطه در منتهی الیه دشت مشگین شهر و به فاصله ۶۵ کیلومتری شمال غربی مرکز استان و در ۳۵ کیلومتری شرق شهرستان مشکین شهر و در ۲ کیلومتری شمال روستای پیرازمیان.jpg

G:\pix\-1500 پیرازمیان11111.jpg

اما آثار مهمترِ پیرازمیان همین سنگ‌‌نگاره‌‌های عجیب پرشمار است که احتمالا زمانی همچون سنگ گور مورد استفاده قرار می‌‌گرفته‌‌اند. در برخی از منابع قدمت این آثار را تا هزاره‌‌ی هفتم پ.م عقب برده‌‌اند، هرچند خنجرهای بلندی که بر کمر نگاره‌‌هاست، اگر از جنس مفرغ باشد، بر تاریخی دیرآیندتر دلالت می‌‌کند. برخی هم آن را به ابتدای هزاره‌‌‌‌ی دوم پ.م مربوط دانسته‌‌اند،[1] که محتمل می‌‌نماید، اما با سبک هنری این منطقه در تاریخ یاد شده سازگاری ندارد و قدیمی‌‌تر به نظر می‌‌رسد. حدس من آن است که این آثار با توجه به تعداد زیادشان و دامنه‌‌ی جغرافیایی چشمگیر پراکندگی‌‌شان در زمانی طولانی طی هزاره‌‌های سوم و دوم پ.م ساخته شده‌‌ باشند. یعنی دورانی که مراکز شهری تازه در این منطقه پدیدار شده و ساخت خنجرهای بلند مفرغی مرسوم بوده است.

مردم محلی این سنگها را «مکتب اوشاق‌‌لاری» می‌‌نامند که یعنی «شاگرد مکتبخانه». تنها یک سویه از هر سنگ تراشیده شده و نقشهایی به شکل مثبت بر آن ترسیم شده است که بدنه‌‌اش را به پیکری شبیه می‌‌کند. اغلب این سنگها از سمت تراشیده شده‌‌شان به گوری مشرف هستند. تقریبا همه‌‌ی گورها به خاطر ندانم‌‌کاری مسئولان امر طی این سالها مورد دستبرد قرار گرفته‌‌اند. اما تا جایی که معلوم شده، هدایای تدفینی از نوع سفال و سرپیکان مفرغی و جامهای برنزی بوده است.

گورستان یئری

تا به حال حدود چهارصد نمونه از این سنگها کشف شده که اندازه‌‌شان از ۳۳ تا ۲۶۵ سانتی‌‌متر نوسان می‌‌کند[2] و در چهار خوشه در اطراف گورستان و قلعه تمرکز یافته‌‌اند. تقریبا در همه‌‌شان چهره‌‌ای بی‌‌دهان با آرایش موی برجسته و در اغلب‌‌شان کمربندی پهن با خنجری بلند یا شمشیری کوتاه دیده می‌‌شود. موها گاه در انتها به پنج بخش تقسیم شده و از این رو به استعاره‌‌ای از دست شباهت پیدا کرده است. اگرچه برخی از سنگها دست مجزا و انگشتان نمایان دارند که روی کمربند قرار گرفته و خنجر را در دست گرفته است. چشمها در مواردی مردمک دارد و در یک نمونه ریشی شاخه‌‌شاخه هم نمایان است.[3] یک نمونه‌‌ی جالب توجه پیکر زنانه هم در این میان هست که با استثنایی مهم، تنها چهره‌‌ی دارای دهان را هم دارد.

G:\pix\-1500 پیرازمیان 1111.jpg

Shahr yer0.jpgستونهای سنگی پیرازمیان

Image result for مشگین شهر پیرازمیان تاریخی"گور سنگ‌‌چین شده مقابل ستونها

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c0/Albanian_stone_idol_which_founded_Boyahmadli_village_of_A%C4%9Fdam_region.jpg/300px-Albanian_stone_idol_which_founded_Boyahmadli_village_of_A%C4%9Fdam_region.jpg ستون بوی‌‌احمدلی، یافته شده در منطقه‌‌ی اقدم، آلبانی

G:\pix\-1500 بزرگترین در پیرازمیان.jpg بلندترین ستون پیرازمیان

این سنگهای افراشته به نمونه‌‌هایی پیشتاز از منهیرهای اروپایی شباهت دارند. با این تفاوت که چند هزار سال زودتر از آنها پدید آمده‌‌اند و مانند آنها پاره‌‌سنگی لُخم نیستند و به خاطر تراش خوردن و نقش‌‌دار بودن تندیسهایی بزرگ را پدید آورده‌‌اند. شکل این تراش و حالت انتزاعی تن انسانی اما با آنچه که در گوبک‌‌لی‌‌تپه و نواچوری دیدیم شباهتی نمایان دارد و می‌‌توان آن را ادامه‌‌ی مستقیم همان سنت هنری در نظر گرفت.

اثر جالب توجه دیگری که در رده‌‌ی همین هنر سنگ‌‌تراشی باستانی جای می‌‌گیرد، در منطقه‌‌ی خالد نبی در شمال شرقی گنبد و در شش کیلومتری روستای گچی‌‌سو قرار گرفته است. درباره‌‌ی این منطقه کاوشهای علمی بسیار اندکی انجام شده و مانند آثار پیرازمیان طی سالهای گذشته به شدت مورد دستبرد آزمندان و تعرض و تخریب متعصبان خشک‌‌مغز قرار گرفته است. بیشتر منابع این منطقه را گورستان دانسته‌‌اند، اما بر خلاف پیرازمیان نشان نمایانی از گور در پای این ستونها کشف نشده است.

این محوطه‌‌ی باستانی بر فراز کوهستانی قرار گرفته که بیش از ۷۰۰ متر نسبت به دشت پایین‌‌اش ارتفاع دارد و مشرف به ترکمن صحراست که به بیابانهای قره‌‌قوروم در می‌‌پیوندد. این کوه احتمالا از دیرباز مقدس شمرده می‌‌شده است. چون حتا امروز هم با نامهایی ویژه خوانده می‌‌شود. مردم محلی آن را «قله‌‌ی قدرت» یا «تنگری داغ» می‌‌نامند و این نام اخیر جای توجه دارد چون تنگیر نام خدای مغولی آسمان و همتای اهورامزداست و مردم ساکن این منطقه هم که این نام را به کار می‌‌برند، ترکمن هستند. نام رسمی این کوه گوگجه‌‌داغ است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/7c/Khaled_Nabi.jpg

بخش اصلی این محوطه‌‌ی باستانی دوازده هکتار مساحت دارد و بر فراز بلندترین بخش از کوهستان گسترده شده است. در کنار آن مقبره‌‌ای برای پیامبری فرضی به نام خالد بن سنان ساخته‌‌اند و او را معاصر انوشیروان دادگر دانسته‌‌اند. مردم محل از سویی بر قدمت چشمگیر این منطقه آگاه بودند و از سوی دیگر می‌‌گفتند که مقبره را خودشان و پدرانشان برای مصون نگهداشتن آثار باستانی از تعرض اشموغان خلق کرده‌‌اند. هرچند این تدبیرها چندان موفق نبوده و نمونه‌‌اش آن که در ۱۶ شهریور سال ۱۳۹۶ گروهی از متعصبان مذهبی با تحریک نادانی به آنجا حمله کردند و محوطه را آتش زدند.

G:\pix\-5000 حالد نبی ز.jpg

G:\pix\-5000 خالد نبی.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d7/Khaled_Nabi_cemetery_-_Aramgah_Chupan_%28_Ata_%29_Golestan_Province_Iran.jpg/1024px-Khaled_Nabi_cemetery_-_Aramgah_Chupan_%28_Ata_%29_Golestan_Province_Iran.jpg

G:\pix\-5000 خالد نبی.jpgستونهای سنگی محوطه‌‌ی خالد نبی و موقعیت کوه تنگیرداغ نسبت به ترکمن صحرا

نخستین اشاره‌‌ها به ارتباط خالد نبی با این منطقه به حدود صد سال پیش باز می‌‌گردد، و در رساله‌‌های علمای دینی ترکمن بدان اشاره شده است. اما ترکمن‌‌های ساکن منطقه از دیرباز اینجا را مقدس می‌‌دانسته و مردگان‌‌شان را در آن کوه دفن می‌‌کرده‌‌اند. جیمز بیلی فریزر در کتاب «سفر زمستانی از استانبول به تهران» که در سال ۱۲۱۷ (۱۸۳۸.م) منتشر شده به چنین مراسمی اشاره کرده است. چنین می‌‌نماید که بقعه‌‌های بالای کوه (مثل چوپان‌‌ آتا و عالم بابا) که برای ترکمن‌‌ها زیارتگاه به شمار می‌‌آید، پیامد مقدس بودن این کوه و تدفین قرون اخیر در آن بوده باشد، و نه علتش. احتمالا خود مقبره‌‌ی خالد نبی هم چنین وضعیتی داشته است.

اما محوطه‌‌ی باستانی اصلی از مجموعه‌‌ای از ستونهای سنگی افراشته تشکیل یافته که به شکل نره‌‌ی مردانه یا پروانه‌‌ای تراشیده شده‌‌اند. مردم محلی شمار کلی این ستونها را ششصد می‌‌دانستند. هرچند شماری بسیار کمتر از این ستونها افراشته باقی مانده و بسیاری‌‌شان به دست نابخردان شکسته شده‌‌اند. درباره‌‌ی ستونها تردیدی چندانی در کار نیست و آشکارا با نمادی احلیلی سر و کار داریم. معنای نمادهای پروانه‌‌ای ولی درست روشن نیست. همه‌‌ی این سنگها به سمت شمال برافراشته شده‌‌اند و برخی آنها را با ارجاع به پستانهای زنان نمادی مادینه دانسته‌‌اند.

G:\pix\-5000 Pinehshalvar Cemetery1.jpeg

G:\pix\-5000 Pinehshalvar Cemetery.jpegگورستان پینه‌‌شلوار تبریز

درباره‌‌ی قدمت آثار خالد نبی هیچ پژوهش علمی و دقیقی انجام نشده است. تنها با توجه به غیاب کامل هر نشانه‌‌ای از خط و نویسایی و عناصر فنی مربوط به عصر برنز، می‌‌توان حدس زد که شاید قدمت این آثار به عصر نوسنگی بازگردد. این نکته جای توجه دارد که در گورستان پینه‌‌شلوار که در جنوب شرقی تبریز و کنار روستای شادباش مشایخ قرار دارد، آثاری بسیار شبیه به ستونهای سنگی خالد نبی کشف شده است.

آثار مشابهی را در کمربندی پهناور می‌‌بینیم که در سراسر ایران شرقی از شمال خراسان تا شمال هند کشیده شده است و جالب آن که ادامه‌‌ی آن تا آنسوی صحرای قره‌‌قوم و بیابان تاریم هم ادامه پیدا می‌‌کند. یکی از مراکز مهم این ناحیه یارشهر است که امروز تبارنامه‌‌ی ایرانی‌‌اش به شدت سانسور می‌‌شود. با این حال گورستان بزرگ این شهر که قدمتش به ۲۰۰۰ پ.م می‌‌رسد کشف شده و جسدهایی مومیایی شده در آن یافته شده‌‌اند که لباس و ظاهری ایرانی دارند، و پژوهشهای ژنتیکی هم نشان داده که آریایی هستند[4] و به ویژه از طرف پدری خویشاوند مردم خراسان و خوارزم بوده‌‌اند.[5] بگذریم از این نکته‌‌های غم‌‌انگیز و همچنین خنده‌‌دار که در منابع انگلیسی برای پرهیز از بردن نام ایران این مردم را دارای نژاد قفقازی-هندی قلمداد می‌‌کنند و در موزه‌‌های چین هم جسدهای مومیایی را نمایش داده‌‌اند، برچسب «اروپایی‌‌وار» زیرش زده‌‌اند. بی‌‌ توجه به این که بین قفقاز و شمال هند بخشهایی از ایران هستند و اروپا و چین هم مستقیم به هم راه ندارند!

در این گورستان هم آثاری از نمادهای مادینه و نره‌‌های چوبی پیدا شده که شباهتی چشمگیر به ستونهای خالد نبی دارد. به ویژه اشیای تدفینی در این زمینه بسیار ارزشمند هستند و معنای احتمالی این آثار را روشن می‌‌کنند. در محوطه‌‌ی یارشهر بیش از چهارصد گور باستانی وجود دارد که مهمانانشان در فاصله‌‌ی ۲۰۰۰-۱۵۰۰ پ.م به خاک سپرده شده‌‌اند. در این میان سی مومیایی یافت شده که بسیار خوب حفظ شده‌‌اند. در گور یکی از ایشان که زنی است با پیشانی رنگ شده و ودایع تدفینی گوناگون، یک نمونه‌‌ی مصنوعی از نره‌‌ی مرد و آلت زنانه هم پیدا شده است.

The content of a typical tomb for a woman at Xiaohe cemetery: (a) shows a front view of a female mummy with her funerary objects, including a leather bag on the right side of her waist (purple box), wooden replica genitalia on the left (yellow box) and a wooden comb under her buttocks; (b) shows red lines painted on the forehead of a mummy; (c) leather bag; (d) wooden replica genitalia. Credit: University of Chinese Academy of Sciencesجسد زن مومیایی یارشهر (a)،که پیشانی‌‌اش با رنگ سرخ پوشانده شده (b)، با کیسه (c) و نره‌‌ی چوبی (d) درونش

به کمک این آثار می‌‌توان حدس زد که آثاری که در پینه شلوار و خالد نبی و سایر نقاط داریم بخشی از آیین بزرگداشت حیات بوده باشند، که با تدفین و احتمالا باورهایی درباره‌‌ی رستاخیز مردگان و حیات پس از مرگ پیوند داشته است. نکته‌‌ی مهم آن که تاکیدی مشابه بر نره را در آثار گوبک‌‌لی تپه هم می‌‌بینیم، و این را هم می‌‌دانیم که آن منطقه هم با خاکسپاری مربوط بوده است. یعنی در فاصله‌‌ی هزاره‌‌ی دهم تا دوم پ.م در پهنه‌‌ی عظیمی که از یارشهر تا گوبک‌‌لی‌‌تپه گسترش داشته، آثاری کمابیش یکدست و همسان را می‌‌بینیم که هسته‌‌ی مرکزی‌‌شان با مناسک تدفین و بزرگداشت نره و نیروی جنسی ارتباطی داشته است. از نظر سبک هنری هم هردو الگوی ترسیم انتزاعی طرح بدن بر سنگهای برافراشته و تاکید بر نره در گوبک‌‌لی تپه وجود داشته است، و چنین می‌‌نماید که در گذر هزاره‌‌ها صورتبندی‌‌ها و شکلهای محلی متفاوتی پیدا کرده باشد. منطقه‌‌ی خالد نبی به احتمال خیلی زیاد با آریایی‌‌های بومی شمال شرقی ایران زمین پیوند داشته و یارشهر بنا به دلایل ژنتیکی صریح بی‌‌شک چنین بوده است. در مقابل مردمی که در پینه‌‌شلوار و پیرازمیان می‌‌زیسته‌‌اند، احتمالا مثل اهالی اولیه‌‌ی گوبک‌‌لی‌‌ تپه به نژاد قفقازی تعلق داشته باشند. بنابراین از همان ابتدای کار شاخه‌‌زایی سبکهای هنری و در عین حال وحدتی در طرح‌‌بندی و محتوا را در سراسر نیمه‌‌ی شمالی ایران زمین می‌‌بینیم.

با آن که سنت جاری این ناحیه‌‌ی شمالی از نظر قدمت کهنتر می‌‌نماید. با این حال نباید از اهمیت بخشهای جنوبی غفلت کرد. چون ساختارهای سیاسی اصلی ایران زمین نخست در ایران شرقی تحول یافتند و گرانیگاهشان هم جنوب غربی این قلمرو یعنی منطقه‌‌ی ایلام و میانرودان بود.

یکی از نشانه‌‌هایی که اهمیت ایلام در هنر نقش‌‌برجسته‌‌سازی این دوران را نشان می‌‌دهد، آن است که کنده‌‌کاری نقشها بر صخره‌‌های لخت طبیعی در ایلام پدیدار می‌‌شود و در میانرودان همتایی ندارد. نخستین نمونه‌‌ی مهم از این هنر در حدود سال ۲۳۰۰ پ.م در لرستان و در منطقه‌‌ی سر پل ذهاب برساخته شده و آن نگاره‌‌ای بسیار اثرگذار و مهم است که آنوبانینی شاه لولوبی (لرستان امروز) پس از فتح سومر از خود به جای نهاده است. این نگاره همزمان سه نکته‌‌ی مهم را نشان می‌‌دهد. نخست آن که گواهی است بر برتری چشمگیر سیاسی شرق زاگرس بر غرب زاگرس. یعنی بر خلاف تصور مرسوم، چنین نبوده که سومری‌‌ها قلب سیاسی آن دوران بوده باشند و ایلامی‌‌ها دنباله‌‌روی ایشان محسوب شوند. چرا که ظهور نقشهای صخره‌‌ای که با اقتدار سیاسی پیوند خورده باشند، در سطحی جهانی از قلمرو لولوبی و ایلامی آغاز می‌‌شود.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4c/Anubanini_relief_components.jpg/800px-Anubanini_relief_components.jpg https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4d/Anubanini_Rock_Relief_1.jpg/1280px-Anubanini_Rock_Relief_1.jpgنقش برجسته‌‌ی آنوبانینی بر دیواره‌‌ی سرپل ذهاب و شکل جدا شده‌‌اش، ۲۳۰۰ پ.م

در تاریخ عصر باستان این ایلام بوده که مرکز سیاسی ایران غربی بوده و این را می‌‌توان با مرور تاریخ دو هزار و پانصد ساله‌‌ی این منطقه در عصر پیشاهخامنشی نشان داد. از ابتدای ظهور شهرنشینی و پیدایش اولین دولتشهرهای نویسا در اوایل هزاره‌‌ی سوم پ.م، کشمکش و درگیری‌‌هایی پراکنده اما پیوسته را میان دولتشهرهای منطقه می‌‌بینیم. این درگیری‌‌ها باز برخلاف تصور مرسوم بر محور زاگرس سازمان نیافته‌‌اند. یعنی چنین نیست که اغلب دولتشهرهای شرق و غرب زاگرس (یعنی ایلام و سومر) با هم درگیر باشند. جنگها میان هر دولتشهر با دولتشهرهای همسایه‌‌اش رخ می‌‌داده و دست کم درباره‌‌ی سومر (چون منابع ترجمه شده‌‌ی بیشتری داریم) روشن است که جنگ میان دولتشهرهای همسایه‌‌ی سومری بیش از درگیری‌‌شان با دولتشهرهای دوردست‌‌تر در فراسوی زاگرس بوده است. در شرق زاگرس چنین می‌‌نماید که این درگیری‌‌ها دامنه و شدت کمتری داشته و شکل‌‌گیری اتحادیه‌‌ای از شهرها به سرعت نظم سیاسی پایدار و گسترده‌‌ای ایجاد کرده باشد که با نام دولت ایلام شناخته می‌‌شود و در عصر پیشاکوروشی پایدارترین دولت کره‌‌ی زمین محسوب می‌‌شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 sar-e_pol-e_zahab_anubanini_drawing.jpg G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\2-Anobanini-molaje.jpgآنوبانینی و ایشتار، سر پل ذهاب، ۲۳۰۰ پ.م

از حدود ۲۳۰۰ پ.م است که تمرکز سیاسی در سومر و ایلام به حدی می‌‌رسد که دولتی یگانه در منطقه تشکیل می‌‌شود و امکان فتح سرزمینهای دوردست را پیدا می‌‌کند. نخستین جهانگشا در این رده شروکین اکدی است که با فرزندانش حدود یک قرن سلطنت می‌‌کند و دورانش همتاست با سیطره‌‌ی قلمرو غرب زاگرس بر شرق زاگرس.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/de/Anubanini_rock_relief_inscription.jpg/1024px-Anubanini_rock_relief_inscription.jpg https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/06/Anubanini_relief_constituents_Akkadian_inscription.jpg/1280px-Anubanini_relief_constituents_Akkadian_inscription.jpgنبشته‌‌ی اکدی بر نگاره‌‌ی آنوبانینی

پس از فروپاشی دولت اکد یک قرن چیرگی گوتی‌‌ها بر میانرودان را داریم، که از نظر زمان برابر و از نظر ثبات و اقتدار سیاسی نیرومندتر و پایدارتر از غلبه‌‌ي اکدی‌‌ها بر ایلام است. بعد از آن جنوب سومر بار دیگر مستقل می‌‌شود و شاهان اور گوتی‌‌ها را بیرون می‌‌رانند، در حالی که در شمال همچنان حمله‌‌ی اقوام شرق زاگرس ادامه دارد و کتیبه‌‌ی آنوبانینی نمونه‌‌ای از این چیرگی‌‌های موقت است. سپس حدود پنج قرن جدایی و استقلال دو قلمرو سومر و ایلام را داریم، و بعد کاسی‌‌ها بر جنوب و میتانی‌‌ها بر شمال میانرودان غلبه می‌‌کنند و هیتی‌‌ها آناتولی را می‌‌گیرند و هرسه‌‌ی اینها آریایی هستند و از شمال و شرق آمده‌‌اند.

پایدارترین سلسله‌‌ی سیاسی میانرودان دولت کاسی با بیش از پانصد سال دوام است که خاستگاهش ایران مرکزی و احتمالا منطقه‌‌ی کاشان و قزوین بوده است. پس از فروپاشی کاسی‌‌ها (که آن هم به دست ایلامی‌‌ها رخ می‌‌دهد) چهار قرن کشمکش میان بابل و آشور در شمال و جنوب میانرودان را داریم که در آن بابل در عمل دست‌‌نشانده و متحد نزدیک ایلام محسوب می‌‌شود. در نهایت هم شاه ایلام یعنی کوروش بزرگ است که نخستین دولت فراگیر در کل ایران زمین را تاسیس می‌‌کند.

پس در بیست و پنج قرن دوران پیشا هخامنشی، تنها یک قرن در عصر اکدی‌‌ها و چند دهه در دوران آشوری‌‌ها غلبه‌‌ی سیاسی و نظامی میانرودان بر ایلام را داریم که هرگز به تاسیس سلسله‌‌ای مستقل در این منطقه منتهی نمی‌‌شود. در مقابل روی هم رفته شش قرن و چندین دهه حاکمیت ایلامی‌‌ها بر میانرودان را می‌‌بینیم که دست کم دو سلسله‌‌ی پایدار گوتی و کاسی را در این منطقه پدید می‌‌آورد. تاریخ دو و نیم هزاره‌‌ی پس از آن هم کاملا در این راستاست و در این دوران تقریبا همواره نیروهایی که در دل ایرانشهر مستقر بودند سیاست میانرودان را تعیین می‌‌کردند. کتیبه‌‌ی آنوبانینی نشانه‌‌ای از این آرایش نیروهای سیاسی است و مقطعی از پیروزی شرق زاگرس بر غرب را نشان می‌‌دهد.

دومین دلیل اهمیت این نگاره در آن است که وقتی داریوش بزرگ در سال ۵۲۰ پ.م کتیبه‌‌ی مهم بیستون را در کرمانشاه پدید ‌‌آورد و بیانیه‌‌ی سیاسی هخامنشیان و نخستین متن تاریخی دقیق تاریخ را در آن ثبت ‌‌کرد، ساخت هنری یادمان خود را بر مبنای کتیبه‌‌ی آتوبانینی سازمان ‌‌داد. پس در کنار نکته‌‌ی نخست که برتری سیاسی ایلام بر سومر بود، دومین نکته یعنی پایداری سنت سیاسی و تداوم شگفت‌‌انگیز خاطره‌‌ی تاریخی در سراسر این منطقه را هم داریم، که بیستون را پس از هزار و هشتصد سال به نگاره‌‌ی سرپل‌‌ ذهاب متصل می‌‌سازد.

سومین نکته درباره‌‌ی نگاره‌‌ی آنوبانینی آن است که متن نوشته شده بر آن به خط و زبان اکدی است و ایزدی که در آن بازنموده شده که نینی نام دارد، از نظر ریخت ظاهری همان ایشتار میانرودانی است. در متن همچنین از ایزدانی سومری و اکدی و کنعانی مثل آنو و انلیل و نین‌‌لیل و شمش و سین و عداد یاری خواسته شده تا هرکس که به نگاره آسیب بزند را به کیفر برسانند. جالب این که ۳۰٪ این نگاره در جریان جنگ ایران و عراق توسط خمپاره‌‌ها و بمبهای صدام حسین تخریب شد و با مرور سرنوشت این دیکتاتور دیوانه چنین می‌‌نماید که نفرین آنوبانینی درست از آب در آمده باشد.

کتیبه‌‌ی سرپل ذهاب نشان می‌‌دهد که آمیختگی اقوام و زبانها و ادیان در دو سوی زاگرس چندان بوده که وقتی شاهی از سمت شرق پیروزی‌‌اش بر غرب را ثبت می‌‌کند، از زبان و نمادهای مقدس سویه‌‌ی غربی برای این کار بهره می‌‌جوید و این امر ناقض پیروزی یا اقتدارش محسوب نمی‌‌شده است. یعنی به همان ترتیبی که در نیمه‌‌ی دوم هزاره‌‌ی سوم پ.م هنر ایلامی در دربار اکدی‌‌ها جایگیر می‌‌شود، خط و زبان اکدی‌‌ها هم در قلمرو لولوبی رواج داشته و این عناصر فرهنگی در دو سوی زاگرس بیگانه قلمداد نمی‌‌شده‌‌اند. این سه نکته یکپارچگی بافت فرهنگی و تمدنی دو سوی زاگرس و گنجیدن کل این منطقه در بستری کلانتر از حوزه‌‌ی تمدن ایرانی را نشان می‌‌دهد، که تداومی چنین چشمگیر در زمان و گسترش چنین پردامنه در مکان را ممکن می‌‌سازد و آثار گوبک‌‌لی تپه را به ایلام و بیستون را به سرپل‌‌ذهاب پیوند می‌‌زند.

گاه در منابع تاریخی چنین وانمود شده که نگاره‌‌ی سرپل ذهاب اثری یکه و منحصر به فرد است. اما این تصور نیز نادرست است. هنر نقش برجسته‌‌سازی بر صخره‌‌ها که قدیمی‌‌ترین نمونه‌‌ی مهمش را در اثر آنوبانینی می‌‌بینیم و شکل‌‌های مقدماتی‌‌اش در گوبک‌‌لی‌‌تپه نمایان بودند، در منطقه‌‌ی لرستان نمونه‌‌های دیگری هم دارد و نشان می‌‌دهد که قوم لولوبی که آنوبانینی رهبرشان بوده، تا مدتها بعد در این منطقه حضوری نیرومند داشته و با همین شیوه بیانیه‌‌های سیاسی خود را ثبت می‌‌کرده‌‌اند.

در فاصله‌‌ی دویست متری کتیبه‌‌ی آنوبانینی یک نگاره‌‌ی دیگر وجود دارد که شاهی لولوبی را در وضعیتی نزدیک به آنوبانینی نشان می‌‌دهد. این مرد مانند او تبری سنگین در دست دارد و دستی دیگر را به علامت احترام روی سینه گذاشته‌‌ است. در برابرش به جای نگاره‌‌ی ایزدبانو یا خدا، علامت ماه و خورشید را می‌‌بینیم که تقریبا با همین قالب در سراسر تاریخ ایران تداوم می‌‌یابد و در دوران ساسانی در قالب نماد هلال و ستاره بر تاج شاهان و سکه‌‌ها پدیدار می‌‌شود و بعدتر هم از آنجا تا به امروز باقی است و به صورت علامت کشورهای اسلامی درآمده و در پرچم کشورهایی مثل ترکیه و تونس و الجزایر نمایان است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/38/Sar-e_Pol-e_Zahab%2C_relief_I_%28extracted%29.jpg/800px-Sar-e_Pol-e_Zahab%2C_relief_I_%28extracted%29.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/0/07/Sar-e_Pol-e_Zahab%2C_relief_IV.jpgنگاره‌‌ی زابا شاه لولوبی در سرپل ذهاب، حدود ۲۰۰۰ پ.م

این شاه بر خلاف آنوبانینی ریش ندارد و دشمنی که زیر پایش افتاده به گوماتای افتاده زیر پای داریوش یا دشمن زیر پای آنوبانینی شباهتی چشمگیر دارد و مثل او دستش را به سمت سرش برده است. هویت این شاه معلوم نیست اما احتمالا در همان حدود ۲۰۰۰ پ.م در آن منطقه حاکم بوده، و چنان که از کتیبه‌‌ی کنارش باقیست، «زابا» یا «زونا» نام داشته است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/bd/Sar-e_Pol-e_Zahab%2C_relief_III.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/63/Sar-e_Pol-e_Zahab%2C_relief_II.jpgنگاره‌‌ی سوم لولوبی در سرپل ذ‌‌هاب، شاه در برابر ایزدبانو، اواخر هزاره‌‌ی سوم پ.م

نگاره‌‌ی ایدین سین

نگاره‌‌ی تاردونی

در سرپل ذهاب نگاره‌‌ی سومی هم از دوران لولوبی‌‌ها باقی مانده که به رونوشتی از اثر آنوبانینی شباهت دارد و شاهی بی‌‌ریش را در برابر ایزدبانویی بازنمایی می‌‌کند. تاریخ این اثر و هویت این شاه مشخص نیست. اما شباهت ساختاری و سبکی اثر با نگاره‌‌ی آنوبانینی این حدس را تقویت می‌‌کند که در همان فاصله‌‌ی ۲۳۰۰ تا ۲۰۰۰ پ.م ساخته شده باشد. یعنی در منطقه‌‌ی لرستان امروز قومی به نام لولوبی و دولتی به همین نام وجود داشته که در قرون میانی و پایانی هزاره‌‌ی سوم پ.م چندان نیرومند بوده که بر میانرودان غلبه کرده و سنت سیاسی و نوآوری‌‌های هنری چندان چشمگیری را بنیان نهاده که این نگاره‌‌ها از آن باقی مانده و سنت هنری‌‌اش تا هزاران سال بعد تداوم یافته است.

علاوه بر این آثار، در همان منطقه قدری به سمت غرب در جایی که امروز سلیمانیه‌‌ی عراق است، آثار مشابهی وجود دارد که نشان می‌‌دهد دولت لولوبی در اواخر هزاره‌‌ی سوم پ.م و ابتدای هزاره‌‌ی دوم پ.م شمال میانرودان را نیز در اختیار داشته است. در این نگاره‌‌های که به حدود ۲۰۰۰ پ.م مربوط می‌‌شوند، همان قالب عمومی نمایان در نگاره‌‌ی آنوبانینی را می‌‌بینیم و شاهی کماندار و پیروزمند بر پیکر دشمنی درهم شکسته تصویر شده است. این آثار کتیبه‌‌هایی به خط اکدی هم دارند و مثلا آشکار است که یکی‌‌شان که در کنار دریاچه‌‌ی بلولَه در ۱۰۸ کیلومتری سرپل ذهاب قرار گرفته، به شاهی با اسم تاردونی مربوط می‌‌شده است. در دیگری اشاره شده که نام آن سرزمین سیموروم و نام شاهش ایدین سین بوده است.

چنین می‌‌نماید که کوهستان مشرف به سرپل ذهاب امروزین –که آنوبانینی آن را باتیر نامیده- در گذشته مکانی مقدس بوده باشد. چون در دوران هخامنشی دست کم دو اثرپذیری از این منطقه را در هنر درباری پارسیان می‌‌بینیم. یکی چنان که گفتیم کتیبه‌‌ی بیستون است که اهمیتی بی‌‌مانند دارد. دیگری گوری صخره‌‌ایست از عصر ماد یا هخامنشی که بر همین کوهستان کنده شده و مردم محلی به آن «دُکان داود» می‌‌گویند. بر آن نقش مغی دیده می‌‌شود که از نظر سبک هنری ادامه‌‌ی مستقیم هنر صخره‌‌ای لولوبی به شمار می‌‌آید، با این تفاوت که مضمونی دینی دارد نه سیاسی، و مغ را در حال نیایش نشان می‌‌دهد.

Dukkan-e Daud, tomb relief.jpg

Dukkan-e Daud, tomb.jpgنقش‌‌برجسته‌‌ی دکان داود، عصر ماد یا هخامنشی

اهمیت نگاره‌‌ی آنوبانینی و نقش الهام‌‌بخشی که برای فرمانروایان داشته تنها تا دوران هخامنشی ادامه پیدا نکرده است. بعدتر در دوران اشکانی نیز در همین جا اثری دیگر پدید آمده که بخشی از همین سبک هنری و همین گفتمان سیاسی محسوب می‌‌شود و جالب آن که توسط گودرز دوم اشکانی ساخته شده که بین سالهای ۳۹ تا ۵۱ میلادی شاه ایران بوده است. یعنی بیش از دو هزار و سیصد با اصل نگاره‌‌ی آنوبانینی فاصله‌‌ی زمانی دارد. در اینجا هم شاه پیروزمند را می‌‌بینیم که در برابر پیکری ایستاده، که به خدایی یا به احتمال بیشتر پهلوانی تعلق دارد، چون پیاده است. او هم درست مانند نینی/ ایشتار حلقه‌‌ی پیمان را به سمت او گرفته است. تفاوت در اینجاست که در منظره‌‌ی پارتی از اسیران و شکست خوردگان نشانی دیده نمی‌‌شود و شاه بر اسبی سوار است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/18/Anubanini_Rock_Relief_3.jpg/1280px-Anubanini_Rock_Relief_3.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/33/Sar-e_Pol_Parthian_relief.jpegنقش‌‌برجسته‌‌ی گودرز دوم بر سر پل ذهاب

تاثیر نگاره‌‌ی آنوبانینی تنها به شرق زاگرس و سلسله‌‌های محلی یا دودمانهای آریایی بعدی محدود نمی‌‌شود. بلکه آثاری برجسته در دست داریم که نشان می‌‌دهد همین سبک و سیاق در هنر درباری میانرودان هم پس از چند دهه نمایان می‌‌شود. در میان این آثار مشهورتر از همه نگاره‌‌ی پیروزی نَرام سین شاه دودمان سوم اور است که در حدود سال ۲۲۵۰ پ.م پس از برون رانده شدن گوتی‌‌ها از سومر سلطنت می‌‌کند. این یادمان بر سنگی با دو متر بلندا و ۱۰۵ سانتی‌‌متر پهنا کنده‌‌کاری شده و آن را در شوش کشف کرده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2250 Naram-Sin.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\33146-101104.JPG

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\660px-stele_naram_sim_louvre_sb4.jpgنگاره‌‌ی پیروزی نَرام سین، ۲۲۵۰ پ.م در مقایسه با نگاره‌‌ی آنوبانینی

نگاره‌‌ی نرام سین بعد از حدود پنجاه سال تقریبا همان منظره‌‌ای را نشان می‌‌دهد که در نگاره‌‌ی آنوبانینی می‌‌بینیم: شاهی که با دست چپ کمان و با دست راست ژوبینی در دست دارد، روبروی دو دشمنش ایستاده است. یکی از این دشمنان نیزه‌‌ای در گلو دارد و در حال مرگ است و دیگری دستانش را به علامت پوزش و درخواست بخشش بالا آورده است. در بالای سر نرام سین درست مثل آنوبانینی نمادهای ستاره‌‌ی هشت پر ایشتار را می‌‌بینیم، و تنها تفاوت در اینجاست که کوهی جایگزین پیکره‌‌ی ایزدبانو شده و کلاه گرد و لبه‌‌دار ایلامی که بر سر شاه لولوبی است، جای خود را به کلاه شاخدار شاه اور داده است. در زیر پای نرام‌‌سین هم شکست خوردگان به خواری تصویر شده‌‌اند و افزوده‌‌ی تازه‌‌ی تصویر سپاهیانش هستند که بر فراز سر مغلوبان بازنموده شده‌‌اند.

در مقایسه‌‌ی نگاره‌‌های نرام سین و آنوبانینی می‌‌توان به اهمیت تبر جنگی در قلمرو ایلام هم پی برد و این بستر فرهنگی ساخت سرتبرهای زیبای مفرغی چند قرن بعد را نشان می‌‌دهد. کلاه ویژه‌‌ای که آنوبانینی بر سر گذاشته هم جای توجه دارد. این سرپوش که احتمالا همان کلاه نمدی مشهور رایج در لرستان است، تقریبا بدون تغییر تا به امروز باقی مانده و در نگاره‌‌های تخت جمشید نماد اقوام آریایی است و تا به امروز نزد اقوام بختیاری و قشقایی و همچنین در سلسله‌‌های صوفیه نقش نمادین خود را حفظ کرده است.

این کلاه گرد که انگار لبه‌‌‌‌اش به بالا برمی‌‌گشته، در عصر ایلامی میانه بر سر شاهان ایلامی و حاکمان محلی شرق زاگرس دیده می‌‌شود و نخستین جایی که به شکل پیگیر و نمادین می‌‌بینیم‌‌اش، در همین نگاره‌‌های منطقه‌‌ی کرمانشاه و سرپل‌‌ذهاب است. یعنی چه بسا که خاستگاه مرکزی‌‌اش این ناحیه بوده باشد. نکته‌‌ی جالب درباره‌‌ی این کلاه آن است که در یکی از کهنترین آثار هنری به جا مانده در مصر باستان (دسته‌‌ی چاقوی جبل‌‌الاراک از دوران پیشادودمانی) در نقش‌‌مایه‌‌ای که بی‌‌شک از ایران زمین وامگیری شده، آن را بر سر پهلوان شیرگیر می‌‌بینیم. کلاه مشابهی با تزئیناتی پولک‌‌مانند در مجسمه‌‌های بازمانده از گودآ نمایان است.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c2/Gebel_el-Arak_Knife_ivory_handle_%28front_top_part_detail%29.jpg/1024px-Gebel_el-Arak_Knife_ivory_handle_%28front_top_part_detail%29.jpgدسته‌‌ی چاقوی جبل‌‌الاراک، حدود ۳۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 گودآ ی.jpgکلاه گودآ، انسی لاگاش، ۲۲۵۰ پ.م

رده‌‌ی دیگری از آثار بازمانده از ایلام و سومر که با صخره‌‌نگاره‌‌ها پیوند دارد، به نقش برجسته‌‌ها مربوط می‌‌شود. آثار بازمانده از نقش‌‌برجسته‌‌سازی ایلام در این دوران کمتر مورد پژوهش و کاوش قرار گرفته است. با این همه داده‌‌های موجود نشان می‌‌دهد که در این بافت هنری هم همسانی‌‌های چشمگیری داریم که نه تنها در سبک و سیاق، که در مضمون و محتوا نیز نمایان هستند. نمونه‌‌اش آن که برخی از نقش‌‌مایه‌‌های مشهور این دوران –به ویژه عقابی با سر شیر که در لاگاش نماد نین‌‌گیرسو است- در هنر جیرفت هم وجود داشته و جالب آن که برخی از آثار سنگ کلوریت که ساخت جیرفت هستند با این نقشها در میانرودان و آسورستان (مثلا در شهر ماری) کشف شده که داد و ستد تجاری چشمگیر در منطقه را نشان می‌‌دهد.

G:\pix\-3200 96.5 cm long Uruk_Trough.jpgکاسه‌‌ی اوروک، با درازای ۹۵ سانتی‌‌متر، حدود ۳۲۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 Anzud,the lion headed eagle Royal Graves of Ur.jpg

http://4.bp.blogspot.com/-FkiXJ0Tkoks/UcVE7IZUtqI/AAAAAAAAat4/VwOxkYPGdZI/s320/Louvre756MariImDuGudsm.jpg

دو نقش از ۲۵۰۰-۲۴۰۰ پ.م: نقش اهدایی دودو کاهن نین‌‌گیرسو در دوران ان تمنا شاه لاگاش، در ابعاد ۲۵ در ۲۳ در ۸ سانتی‌‌متر، ‌‌با نقش آنزود (عقاب با سر شیر) ۲۴۰۰ پ.م (بالایی)؛ و بخشی از گلدان از سنگ کلوریت با نقش ایمدوگوگ، ساخت جیرفت، کشف شده در ماری (پایینی)

Gilgamesh Kills The Bull of HeavenThis is a Neo-Sumerian terracotta votive relief (c. 2250-1900 BC) showing Gilgamesh, the legendary King of the city of Uruk (map) fighting against Gugalanna, the Bull of Heaven. In Sumerian mythology, the gods sent...نقش برجسته‌‌ی سفالی نبرد گیلگمش و گاو مقدس، سومر، حدود ۲۱۰۰ پ.م

http://www.peggyfirestone.com/creativework/inanna/img_sumer2/6-AnzuBird/large/Bird-LionessEagle.jpgدودمان اول اور، عُبید، حدود ۲۵۰۰ پ.م 

Circular chlorite box carved on the outside with what appear to be mythological scenes, 2600/2400 BC, East Iran نگاره‌‌ی زن چوپان از جیرفت، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 Sharkalisharri, 3rd millennium BC-swampbuf.jpgنگاره‌‌ی شرکلی‌‌شری شاه اکدی، حدود ۲۲۰۰ پ.م

Libation Vase of Gudea Patesi of Lagash (c. 2350 B. C.)

http://www.rtmsd.org/cms/lib/PA01000204/Centricity/Domain/170/GudeaVase.jpgجام پیشکش شده به نین‌‌گیش‌‌زیدا، سنگ استئاتیت سبز، تل لوح، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م

 آثار دیگر به روشنی پیوستگی سلیقه‌‌ی زیبایی‌‌شناسانه در سراسر جنوب غربی ایران زمین را نشان می‌‌دهد. یعنی دقیقا همان سبک نقش برجسته‌‌سازی‌‌ای که در جیرفت دیدیم را چند قرن بعد در آثار ایلامی هم می‌‌توان یافت و دقیقا همان چند قرن بعدتر در آثار سومری و اکدی (مثلا نگاره‌‌ی شرکلی‌‌شری) تکرار می‌‌شود.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 Representación de Enki, Annunaki Sumerio.JPG

برخی از آثار میانرودانی هم از نظر ساختار و هم مضمون دقیقا با آنچه که در ایران مرکزی می‌‌بینیم همسان است. به عنوان مثال نقش دو مار در هم پیچیده که در جیرفت بسیار محبوب و رایج بود، به اشکال دیگر در سومر هم بازنموده می‌‌شده است. در تل لوح جامی نذری با این نقش کشف شده که در دو سویش نقش پلنگهای بالداری تخیلی را می‌‌بینیم. این جام تقریبا همزمان با جامهای جیرفت ساخته شده که نقش دو مار در هم پیچیده را فراوان نمایش می‌‌دهند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 housing-Housing-tents-of-early-modern-man.jpg گله‌‌ی رمه و خانه‌‌های نئین و پرچم‌‌ها، اوروک، اوایل هزاره‌‌ی سوم پ.م

http://2.bp.blogspot.com/-joh9kIBbi8M/UbLQeLLvb-I/AAAAAAAAaNU/pnyRp15ntzY/s200/mudhifreedbanner.jpg

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRZfn6Ua2sYSv7ZFOf-QhEKbiMP5M-jq0gYncznkbJ0asfgrpgotgمُظیف در نقش برجسته‌‌ی سومری، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م

در هنر این منطقه‌‌ برخی از عناصر وابسته به زندگی روزمره‌‌ی مردم را می‌‌بینیم که تا به امروز تداوم یافته است. یکی از آنها، تالار عمومی گردهمایی اعضای قبیله است که خیمه‌‌ای با داربست نئین بوده و در ضمن برای پذیرش مهمانان و رایزنی‌‌ها و تصمیم‌‌گیری‌‌های سیاسی نیز مورد استفاده قرار می‌‌گرفته است. این سازه هنوز در میان قبایل عرب جنوب ایران و عراق وجود دارد و مُظیف نامیده می‌‌شود.

در میان این آثار به ویژه بازنمایی زنان در هنر ایلامی جای توجه دارد. در این آثار چشم‌‌اندازی از درون خانه‌‌های مردم آن زمان به دست می‌‌آید. زنانی که در این نقش‌‌برجسته‌‌ها دیده می‌‌شوند به رده‌‌ی اشراف یا حتا ایزدبانوان تعلق دارند، چون بر اورنگ یا تخت نشسته‌‌اند و خدمتکاری یا دستیاری به همراه دارند. با این حال به فعالیتهایی زنانه و روزمره مثل ریسیدن نخ سرگرم‌‌اند و با دیدن‌‌شان می‌‌توان دریافت که این فعالیت چطور در آن روزگار انجام می‌‌شده است.

3 - Uttu with spindle, Enki's daughter, the Goddess of Weaving

2 - Goddess of Weaving Uttu with spindle, & her assistant in trainingبانوان در حال ریسیدن نخ به همراه دستیارانشان، ایلام (؟)، پایینی، ۱۶۰۰ پ.م و بالایی) ۱۳۰۰ پ.م

رده‌‌ی مهمی از نقش‌‌برجسته‌‌ها که انگار به خاطر شرم حضور مورخان هنر نادیده انگاشته شده، هنر هرزه‌‌نگارانه‌‌ی ایلام و سومر قدیم است که اوج شکوفایی‌‌اش را در ابتدای دوران ایلامی میانه و بابلی قدیم (حوالی سال ۱۸۰۰ پ.م) می‌‌بینیم. در این آثار همواره زن و مردی با هم هماغوش هستند و هیچ نمونه‌‌ای از جفتگیری‌‌های همجنس‌‌گرایانه یا نشانه‌‌ای از بچه‌‌بازی در این آثار یافت نشده است. این گواهی است بر نادرست بودن آرای نویسندگانی مانند فوکو که گمان می‌‌کنند میل دگرجنس‌‌خواهانه برساخته‌‌ای اجتماعی است و در جوامع باستانی که هنوز دچار انضباطهای محدود کننده نشده بوده‌‌اند، همجنس‌‌خواهی هم رایج و مرسوم بوده است. این آثار اغلب حالتهایی ملایم مثل همخوابگی یا بوسیدن را نشان می‌‌دهند و احتمالا ارتباط طبیعی زنان و مردان در جامعه‌‌ی باستانی ایران زمین را بازنمایی می‌‌کرده‌‌اند. یک رده از این یافته‌‌ها هم احتمالا جنبه‌‌ی آیینی داشته‌‌اند و شاید همبستری ازلی اینانا و دوموزی سومری یا ایشتار و مردوک بابلی و یا حتا صورت زمینی‌‌ترش یعنی انکیدو و شَمهَت را نشان دهند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 Plaque depicting Sumerian lovers in an embrace..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\13ShamhatSacredBedSex_op_390x600.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\12MVC-188S.JPGبازنمایی‌‌های هماغوشی (تموز و ایشتار؟) در قابی (تخت‌‌خواب یا خانه و خلوت)، بابل، ۱۸۰۰ پ.م

در ضمن برخی دیگر آشکارا هرزه‌‌نگارانه هستند و به سادگی وضعیتهای مختلف کامجویی را نشان می‌‌دهند و اینها حالتهای بدنی متنوع‌‌تری را نشان می‌‌دهند و بر تماس جنسی و نمایاندن نره‌‌ی مردانه تاکید بیشتری دارند. جالب آن که در این رده‌‌ی اخیر گاهی زن در حالت نوشیدن آبجو بازنموده شده است که در آن زمان تنها نوشیدنی الکلی شناخته شده بوده است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 Elamite Pergamon Museum, Berlin.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1700 بابل معاشقه.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 Holy wedding coupling couple. Sumerian, 2nd millenium.jpgصحنه‌‌های هماغوشی از ایلام و بابل، حدود ۱۸۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 ShamhatAltarSex.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 Valley of the Euphrates, early second millennium.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 d5d80b4ef0251737cc0d0a32b4ab964d.jpgنقشهای هماغوشی از اوایل هزاره‌‌ی دوم پ.م در ایلام (پایینی) و سومر (میان و بالایی)

6d - earthlings learn to drink beer while having sex, mimicking the gods

هماغوشی زوج در حالی که زن به نوشیدن آبجو مشغول است، نقش‌‌برجسته‌‌ها و لول سومری، آخر هزاره‌‌ی سوم پ.م

6c - alien gods having sex Ninkasi's way

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 Месопотамии изготовленные из глины 4 тыс лет назад.jpgهماغوشی مرد و زنی که مشغول نوشیدن آبجو است، سومر، اواخر هزاره‌‌ی سوم پ.م

Erotic scene with lutenist & girl with tamburine from Larsa, Iraq [2000-1600 BCE]. (Πηγή: Mesopotamien, Rashid, A.S.)مرد نوازنده‌‌ی تنبور و زن دایره به دست، لارسا، حدود ۱۸۰۰ پ.م

یکی از آثار بسیار تماشایی در این میان، نقشی از زن و مردی است که به نزدیکی جنسی با هم مشغولند و همزمان مرد تنبور می‌‌نوازد و زن دایره می‌‌زند. این اثر که در ابتدای هزاره‌‌ی سوم پ.م در دولتشهر سومری لارسا پدید آمده، به شکلی شگفت‌‌انگیز با استعاره‌‌ی مشهور «دایره دست گرفتن» در زبان پارسی نزدیکی دارد که رسوایی و آبروریزی جنسی را می‌‌رساند، جالب آن که همین صورتبندی در دوران مدرن به «صفحه گذاشتن پشت سر کسی» تحول یافته که بدگویی و آبروریزی و پشت‌‌سرگویی را می‌‌رساند.

 پیوند میان آبجو و ساز و آواز با هماغوشی جنسی نوعی دوقطبی در نگاره‌‌های ایلامی-میانرودانی را نشان می‌‌دهد که در سراسر تاریخ ایران زمین باقی می‌‌ماند و دو رده‌‌ی گوناگون از هنرهای بزمی و رزمی را از هم تفکیک می‌‌کند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\3300–3100 b.c.; Late Uruk period Mesopotamia Ceramic, paint 5 in. (12.7 cm).jpgاوروک ۳۱۰۰-۳۳۰۰ پ.م، ۷/۱۲ سانتی‌‌متر

پرچم برنزی شهداد، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م

صحنه‌‌های مربوط به هماغوشی زن و مرد آشکارا به فضای بزم مربوط می‌‌شوند که دو عنصر ساز و آواز و نوشیدنی و خوراک در آن فراوان تکرار می‌‌شوند. در مقابل فضاهای مربوط به رزم را داریم که با سلاح و نمایش خشونت همراه است و بر خلاف رده‌‌ی نخست، در آن تنها مردان بازنموده می‌‌شوند و زنان بسیار به ندرت در آن نقش ایفا می‌‌کنند. نمونه‌‌های استثنایی از بازنمایی زنان در صحنه‌‌های رزم به حضور ایزدبانوی پیروزی (مثلا ایشتار در نقش آنوبانینی) یا نشان دادن اسیران زن (مثلا در نقش‌‌های آشوری) محدود است.

در برخی از صحنه‌‌های بزمی، تنها مردان بازنموده شده‌‌اند و اینها آثاری درباری هستند که شاه را در مرکز صحنه نشان می‌‌دهند. پرچم شهداد که در نزدیکی کرمان کشف شده یکی از کهنترین نمونه‌‌ها از این دست است و پلاک اوروک هم نمونه‌‌ی مشابهی است که در غرب زاگرس با همین الگو ساخته شده است. هردوی این آثار به سپیده‌‌دم شهرنشینی و اواخر هزاره‌‌ی چهارم پ.م یا ابتدای هزاره‌‌ی سوم پ.م مربوط می‌‌شوند و نشان می‌‌دهند که ساختاری اجتماعی به نام بزم و آدابی درباری در این رابطه از همان ابتدای کار وجود داشته است.

یکی از شاخصهایی که برای تمیز دادن صحنه‌‌های بزمی از رزمی می‌‌توان به کار گرفت، حضور یا عدم حضور زنان در صحنه و جایگاه و موقعیتشان است. ناگفته نماند که در کنار صحنه‌‌های صریح رزم و بزم که با سلاح و جام یا ساز مشخص می‌‌شوند، صحنه‌‌های منفرد زنانه و مردانه‌‌ای هم داریم که در نسخه‌‌ی مردانه اغلب شکوه و جلال شاه در برابر مردم یا خاکساری‌‌اش در برابر خدایان را نشان می‌‌دهد. در مقابل در روایت زنانه‌‌اش اغلب به فضای زندگی روزمره یا اجرای مناسکی دینی با محوریت زنان تاکید دارد. از آثار بازمانده در این رده یکی‌‌ که اهمیت زیادی در تاریخ ادیان دارد، نقش برجسته‌‌ایست که اِن‌‌هِدوآنا دختر شروکین اکدی را نشان می‌‌دهد. این زن نخستین شاعر تاریخ است که نامش را می‌‌دانیم و کاهن اعظم خدای ماه (سین) در شهر حران بوده است.

آثار دیگری که با این نقش برجسته نزدیکی دارند، موجودات مقدس مادینه را در سومر و اکد بازنمایی می‌‌کنند. در میان‌‌شان نقش برجسته‌‌ی نیسابا زیاد تکرار می‌‌شود که ایزدبانوی مهم شهر لاگاش و مادر انلیل خدای بزرگ نیپور بوده و در ضمن همسر خدای دیگری به اسم هایا محسوب می‌‌شده است. این ایزدبانو با کلاهی شاخدار و موهایی افشان بازنموده می‌‌شده و هم پیکرکی از او در دست داریم و هم نقش برجسته‌‌ای که از شهر لاگاش به دست آمده و در حدود سال ۲۴۳۰ پ.م ساخته شده است. مضمونی که در این نگاره‌‌ها زیاد تکرار می‌‌شود و آنها را به آثار رده‌‌ی بزمی مربوط می‌‌سازد، حضور جام است که اغلب ایزدبانو با دو دست آن را گرفته و دو شاخه از مایعی از آن خارج شده است.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2350 The Enheduanna Disk, found either in 1927 by Sir Leonard Wooley.jpgپلاک اِن‌‌هِدوآنا دختر شروکین، اکد، ۲۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 VAM_Nisaba_Lagasch.jpgایزدبانو نیسابا، عصر ان‌‌تمنه، لاگاش، ۲۴۳۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1500 2-Ninsun-mother-to-mixed-breed-kings4.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1450 Female_deity_pouring_a_life-giving_water_from_a_vessel._Facade_of_Inanna_Temple_at_Uruk,_Iraq._15th_century_BC._The_Pergamon_Museum.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1500 Ninhursag-Chief-Medical-Officer.jpgنقش سه ایزد بانو از قرن پانزدهم پ.م: بالایی) نین‌‌سون، میان) درگاه معبد اینانا، اوروک، پایینی) نین‌‌خورساگ، لاگاش

طیف دیگری از نقش‌‌برجسته‌‌ها آنها هم که در رده‌‌ی بزمی جای می‌‌گیرند، نوازندگان و خنیاگران را نشان می‌‌دهند. بسیاری از سازهای ایرانی که امروز هم در موسیقی سنتی‌‌مان باقی مانده‌‌اند، خاستگاهی بسیار دیرینه دارند و قدمت‌‌شان به پنج هزار سال پیش می‌‌رسد و حتا نامشان هم در این زمان طولانی دگرگون نشده است. نمونه‌‌اش دف است که در سومر و ایلام قدیم هم وجود داشته و در سومر به آن «تُف/ دُف» می‌‌گفته‌‌اند که احتمالا تقلیدی از صدای کوبنده‌‌ی این ساز بوده باشد.

در نقش برجسته‌‌ها در کل سازهای زهی بیش از بقیه بازنموده می‌‌شوند و این شاید بدان خاطر باشد که در دنیای قدیم اینها پیچیده‌‌ترین و فناورانه‌‌ترین سازهای موسیقی بوده‌‌اند و بنابراین احتمالا نوازندگانشان شأن اجتماعی بالاتری از دیگران داشته‌‌اند. به ویژه چنگ و تنبور در این میان بیش از بقیه بازنموده می‌‌شود. جالب آن که نوازندگان اغلب زن یا پسر نوجوان هستند و ریش ندارند. هرچند نمونه‌‌هایی از تنبورنوازان مرد با ریش بلند هم داریم که در یک مورد کاملا عریان بازنموده شده و چه بسا که این نقش به آیینی و اجرای موسیقی در مراسم باروری کشاورزانه مربوط بوده باشد.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 ایلامی.jpgایلام، ۲۰۰۰ پ.م Long Necked Lute from Uruk Bagdad, Iraq Museum IM 46588 2900-2370 B.C.E.اوروک، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م

چنگ‌‌نواز، سومر، حدود ۲۰۰۰ پ.م 

MESOPOTAMIA TERRACOTTA 2ND-1ST MILL.BCE A harpist. From Eshnunna, Tell Asmar near Baghdad, Iraq. Period of the Amorite dynasties, 2000-1595 BCE Moulded terracotta, 7,3 x 8,5 cm AO 12454 Louvre, Departement des Antiquites Orientales, Paris, Franceچنگ‌‌نواز، تل اسمر، ۳/۷ در ۵/۸ سانتی متر، حدود ۱۸۰۰ پ.م

Below is a carving of an early Mesopotamian lute player, as preserved in the Oriental Museum in Chicagoزن تنبور نواز، سومر، هزاره‌‌ی دوم پ.م 

گذشته از نقشهایی که بزم و رزم را نمایش می‌‌دهند، بازنمایی‌‌هایی از پیکر زنانه و مردانه هم داریم که تکی اجرا می‌‌شده و معمولا به ایزدان و ایزدبانوان یا شاهان و ملکه‌‌ها تعلق داشته است. بازنمایی پیکر زن در ایلام و میانرودان تقریبا به یک شکل است و وامگیری‌‌های فراوان بین این دو قلمرو انجام شده است. مثلا ایجاد نقش برجسته با استفاده از خشتهایی که نقشها بر آن تکه تکه کار شده‌‌اند، ابداعی است که در حدود سال ۲۰۰۰ پ.م در شوش انجام می‌‌شود و مشهورترین اثرش را در نقش برجسته‌‌ی ایزدبانویی به همراه هیولایی در کنار نخلی می‌‌بینیم که بر دیوار معبد اینشوشیناک دیده می‌‌شود. همین الگو را با همین تکنیک پس از پانصد سال بر درگاه معبد اینانا در اوروک می‌‌بینیم.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1400 Ninhursag1.jpg

نقش برجسته‌‌ی ایزدبانوی ایلامی بر معبد اینشوشیناک، شوش، ۲۰۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1700 فلسطینی.jpgپیکر زن از فلسطین (۱۷۰۰ پ.م)

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1700 اشنونه Old-Babylonian_plaque_of_a_nude_female,_from_Tell_Asmar,_Iraq.jpgنقش‌‌برجسته‌‌ای از اشنونه (تل أسمر)

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 Mesopotamian_female_deity_seating_on_a_chair,_Old-Babylonian_fired_clay_plaque_from_Ur,_Iraq.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 ؟shtar Mesopotamia.jpg نقش سفالی ایشتار، اور، ۱۸۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 1g-alien-giant-goddess-Nanshe-with-her-birds-along-the-Persian-Gulf.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 1b-Nanshe-Nance-daughter-to-Enki-goddess-of-Persian-Gulf-fish-fowl.jpg نانشه دختر انکی، خلیج فارس، ۲۰۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2000 1-Ninshubur-assistant-goddess-to-Inanna.jpegنین‌‌شوبور، ندیم اینانا، ۲۰۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2200 inscription showing Elamite ladies in Elamite style dress; discovered in Marvdasht, Pars Provinc. circa Late 2200 BC,.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2200 inscription showing Elamite ladies in Elamite style dress; discovered in Marvdasht, circa Late 2200 BC,.jpgجامهای ایلامی از مرودشت، ۲۲۰۰ پ.م

در میان بازنمایی‌‌های بدن و چهره‌‌ی زن، بی‌‌شک ممتازترین آثار به ایلام تعلق دارند. دو نمونه که بر جامهای بلندی از مرودشت کنده‌‌کاری شده‌‌اند، زنی را در حالت ایستاده و نشسته نشان می‌‌دهد. این آثار هم از نظر تناسب پیکر و هم بازنمایی چهره مثالی برجسته از طبیعت‌‌گرایی هنرمندانه محسوب می‌‌شوند.

پیکر مردانه در مقابل بیشتر در بافتی جمعی بازنموده می‌‌شود و شکلی از اقتدار سیاسی را نمایش می‌‌دهد. به شیوه‌‌ای که نمونه‌‌اش را در پرچم اور می‌‌بینیم، صحنه‌‌های بزمی که در آن شاه یا خدا جام در دست دارد اغلب با صحنه‌‌های رزمی همراه است و این دو همچون روندی موازی و همراه با هم بر آثار ظاهر می‌‌شوند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2300 Sargon’s victory steles.jpgنگاره‌‌ی پیروزی شروکین، اکد، ۲۳۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 Sumerian Standard of Ur..jpg

پایینی و میانی) پرچم اور، ۲۶۰۰ پ.م

نقش برجسته‌‌های مستقل در میانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م در سومر و ایلام پدیدار می‌‌شوند و یکی از نمونه‌‌های کهن‌‌اش یادمان کرکس است که بر سنگ آهکی در ابعاد ۸/۱ در ۳/۱ متر با ضخامت ۱۱ سانتی‌‌متر کنده شده و یادمان پیروزی ائاناتوم شاه لاگاش بر دولتشهر اومه است و به ۲۴۵۰ پ.م مربوط می‌‌شود. از متن سومری یادمان بر می‌‌آید که دعوای دو دولتشهر بر سر جایی به نام گو-اِدین بوده است. بر هر دو سوی این سنگ یادمانی نقشهایی تراشیده شده که یکی‌‌اش اسطوره‌‌ای و دیگری تاریخی است.https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4d/Stele_of_Vultures_2.jpg https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f9/St%C3%A8le_des_Vautours_-_mus%C3%A9e_du_Louvre%2C_AO_16109_-_Q1088425.jpg/1024px-St%C3%A8le_des_Vautours_-_mus%C3%A9e_du_Louvre%2C_AO_16109_-_Q1088425.jpgبر سویه‌‌ی تاریخی ائاناتوم را می‌‌بینیم که یک رسته از نیزه‌‌داران با نیزه‌‌های آخته را به سمت پیروزی هدایت می‌‌کند و دشمنانش به خواری در زیر پایشان فرو افتاده‌‌اند. در بالای صحنه گروهی کرکس دیده می‌‌شوند که سرهای بریده‌‌ی دشمنان را در منقار دارند. در پایین این صحنه همین سربازان را می‌‌بینیم که با نیزه‌‌هایی بر دوش که علامت صلح است، پشت سر شاهشان راه می‌‌روند و این بار او بر گردونه‌‌ای سوار است.

صحنه‌‌ی دیگری زیر اینها وجود دارد که گاوی را بسته به دیرکی نشان می‌‌دهد و کاهنی را که مراسم پیشکش به خدایان را در برابر توده‌‌ی لاشه‌‌ی جانوران و گیاهی به جای می‌‌آورد. یک نقش چهارم هم در این صحنه وجود داشته که تقریبا همه‌‌اش از بین رفته و تنها نیزه‌‌ای در آن باقی مانده که سر یکی از دشمنان را لمس می‌‌کند. نام ائاناتوم در بالای صحنه به روشنی بالای سرش نوشته شده و درباره‌‌ی نامش تردیدی نداریم.اما هویت حریفی که شکست‌‌اش بازنموده شده درست معلوم نیست. برخی از پژوهشگران نام دشمن ائاناتوم را به صورت «کالبوم شاه کیش» بازسازی کرده‌‌اند.[6]

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/7a/Stele_of_Vultures_detail_03.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/f/f4/Stele_of_Vultures_detail_01b.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\691px-Stele_of_Vultures_detail_01.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\654px-Stele_of_Vultures_detail_02.jpg

بر سویه‌‌ی اساطیری پهلوانی را می‌‌بینیم که در دست راست گرزی و در دست چپ پیکرکی از آنزو را گرفته است. آنزو یا ایمدوگود به صورت عقابی با سر شیر بازنموده می‌‌شده و در دولتشهر لاگاش نماد نین‌‌گیرسو بوده است. این ایزد هم صورتی محلی از ایزد بزرگ جنگ سومر یعنی نینورتا است. بنابراین آن پهلوان باید خود نین‌‌گیرسو بوده باشد. این حدس از آنجا تایید می‌‌شود که در جلوی پای این پهلوان نقشی مشبک مثل قفس را می‌‌بینیم که از گروهی از مردان برهنه انباشته شده است. پشت سر او هم پیکری زنانه ایستاده که گرزی بر دوش دارد اما بخش عمده‌‌اش از بین رفته و احتمالا باید ایزدبانوی باروری یعنی نین‌‌خورساگ باشد که مادر نینورتا است. در پایین صحنه نقش دیگری بوده که تقریبا همه‌‌اش زدوده شده، ولی از گوشه و کنارش که باقی مانده حدس زده‌‌اند که خودِ نین‌‌گیرسو را سوار بر گردونه‌‌ای نشان می‌‌دهد.[7]

http://4.bp.blogspot.com/-YtYzkqvW4i8/U1SzOyBZcZI/AAAAAAAAh8A/3Y1BCyMloIk/s1600/ScreenShot1782.bmpبزم و تجارت آبی، سنگ آهک، سومر، حدود ۲۷۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\750px-Relief_Ur-Nanshe_Louvre_AO2344.jpgاورنانشه شاه لاگاش در بزم و کار برای تعمیر معبد، سنگ آهک در ابعاد ۳۹ در ۵/۴۶ در ۵/۶ سانتی متر، ۲۵۵۰ پ.م

نمونه‌‌های دیگری از هنر کنده‌‌کاری و ساخت نقش‌‌برجسته در سومر کشف شده که آغازگاه این آن را در مقام هنری درباری و دینی در همین حدود زمانی قرار می‌‌دهد. یک نمونه‌‌ی قدری کهنتر در دو ردیف بزمی درباری و کشتیهایی تجاری را بازنمایی می‌‌کند و یک نقش برجسته‌‌ی مهم دیگر هم داریم که در حدود ۲۵۵۰ پ.م ساخته شده و اورنانشه شاه لاگاش را در مجلس بزم و هنگام کار برای ترمیم معبد نشان می‌‌دهد. چنان که از این آثار بر می‌‌آید، عناصر اصلی‌‌ای که در پرچم اور و آثار دیگر دیدیم همه جا تکرار می‌‌شود و این عناصر عبارتند از: ۱) حضور روایت و داستانی که نقش‌‌مایه‌‌ها به شکلی نمادین آن را بازگو می‌‌کنند، ۲) تقسیم این روایت به بخشهایی متمایز و معمولا مقابل هم (مثلا جنگ در برابر صلح، یا کار در برابر بزم) و جای دادن‌‌شان بر طبقه‌‌هایی متمایز که روی هم قرار می‌‌گیرند؛ و ۳) حفظ سبک هنری دیرینه‌‌ای که از چند هزاره پیشتر پدیدار شده بود و بر چشم و بینی درشت و بازنمایی انتزاعی بدنها تاکید داشت.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 NingishzidaGudeaSealBlackGreen.jpgانکی شرفیاب می‌‌شود، سومر، ۲۱۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 ningishbasreliefmarble.jpgگودآ شاه لاگاش با راهنمایی نین‌‌گیش‌‌زیدای ماردوش به حضور نینورتا

مسلة منحوت عليها الملك الاكدي نارام سين تعود لمابين2254-2218 قبل الميلاد عثر عليها في قرية پير حسين قريباً من دياربكر موجودة في متحف إسطنبول، تركيا اهل الجنوب السومريون نَرام سین، شاه اکد، ۲۲۵۰ پ.م

هنر نقش‌‌برجسته‌‌سازی در قلمرو ایلام و میانرودان در اواخر هزاره‌‌ی سوم پ.م شکوفا شد و به صورتبندی‌‌هایی استانده و هنجارین دست یافت که روایتی یکدست و نمادپردازی‌‌هایی پایدار از شاهان و ایزدان را به دست می‌‌داد. در میانرودان قالب مشهور «بار یافتن شاه نزد خداوند» شکل گرفت که در آن شاه ایستاده بازنموده می‌‌شد، با دستانی که به حالت احترام به جلو یا بر سینه قرار گرفته بود و اغلب کلاهی گرد و لبه‌‌دار شبیه به کلاه شاهان ایلامی و لولوبی‌‌ها بر سر داشتند. خدایان بر اورنگی می‌‌نشستند و کلاهی شاخدار بر سر می‌‌گذاشتند و معمولا نمادهای اقتدار مثل حلقه‌‌ی پیمان یا عصای حکمرانی را به شاه می‌‌بخشیدند.

نقش کهن شاه ایستاده با تبر یا کمان در دست هم همچنان تداوم داشت و نمونه‌‌هایی چشمگیر از آن ساخته شده است. در این هنر درباری میانرودانی تاثیر نقش‌‌مایه‌‌های ایران مرکزی و ایلام کاملا نمایان است. گذشته از تاج شاه که اغلب همان کلاه نمدی گرد و لبه‌‌دار ایلامی است، نمادهای دیگری هم می‌‌بینیم که ریشه‌‌ی برخی‌‌شان را می‌‌توان تا هنرهای دوردستی مثل جیرفت دنبال کرد. مثلا اورنگی که خداوند بر آن نشسته، معمولا شکلی دگردیسی یافته از معبد است. یعنی بر بدنه‌‌اش نقش معبد دیده می‌‌شود و به طور نمادین حضور ایزد در معبدش را نشان می‌‌دهد. جالب آن که نقش معبد بر اورنگ خداوند دقیقا همان است که در هنر جیرفت می‌‌دیدیم و معبدهای شاخدای ایلامی همزمان بازسازی مستقیمی در ادامه‌‌اش بوده‌‌اند.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 Perforated_stone_Louvre_Museum_Sb6_Sb177_Black_and_white.jpgپوزور اینشوشیناک شاه ایلام در برابر خداوند، ایلام، ۲۱۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 Puzur-Inshushinak, v.2100 BC.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 Foundation Nail of Gudea, c. 2100 BCE..jpgپیکرک مفرغین عصر گودآ، لاگاش، ۲۱۰۰ پ.م 

در قلمرو ایلام هم با رمزپردازی‌‌هایی مشابه سر و کار داریم و حتا جامه‌‌ی شاهان و حالت دست و بدن‌‌شان نیز یکسره با آنچه در سومر می‌‌بینیم همسان است. با این همه اگرچه شمار کلی آثار کشف شده از ایلام کمتر است و بسیار کمتر هم مورد پژوهش و تحلیل قرار گرفته، تنوع حالات بدنی شاهان و خدایان در هنر درباری‌‌شان بیشتر است و برخی‌‌شان مثل آنچه در نگاره‌‌ی آنوبانینی دیدیم، متن مرجع برای هنرهای بعدی سومری محسوب می‌‌شود. نقش‌‌مایه‌‌های مشابه در بسیاری از موارد به همسان بودن آداب و رسوم و آیین‌‌ها باز می‌‌گردند. چنان که مثلا نقش برجسته‌‌ای از پوزور اینشوشیناک شاه ایلام داریم که پیشکش شدن سنگ بنای معبدی و دریافتش توسط خداوند را نشان می‌‌دهد. دقیقا در همین زمان (حدود ۲۱۰۰ پ.م) پیکرک مفرغینی ساخته‌‌ی گودآ حاکم دولتشهر لاگاش در سومر را هم داریم که همین صحنه را بازنمایی می‌‌کند.

بازنمایی خدایان هم از همین سرمشق پیروی می‌‌کند. خدایان اصلی اغلب بر اورنگ نشسته‌‌اند و یا بر پشت جانوری که نماد الوهیت‌‌شان است، ایستاده‌‌اند. صحنه‌‌ی بزم خدایان کمیاب است و معمولا این پیکرهای مردانه‌‌ی آسمانی را در حالتی می‌‌بینیم که شاه و چند خدای فروپایه در برابرشان صف کشیده‌‌اند و به پیشگاهشان شرفیاب شده‌‌اند. یعنی بازنمایی شرایط آرامش و صلح که در همان بافت درباری هم انجام می‌‌پذیرفته، درباره‌‌ی ایزدان اغلب با صحنه‌‌ی «بار یافتنِ اتباع» گره خورده است و این مضمونی است که درباره‌‌ی شاهان و مردمان به ندرت می‌‌بینیم‌‌اش.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 4m-Utu-Inanna-Nannar-2-624x476.jpg باریابی اینانا، نانا و اوتو، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م

5 - Marduk, Inanna, Nabu, & Nabu's spouse Nanaya on ancient plaqueباریابی اینانا، نابو و همسر نابو نانایا نزد مردوک

در صحنه‌‌های باریابی نزد خداوند، ایزدی که در مرکز تصویر نمایش داده شده و مرجع اقتدار است، بر خلاف شاه در صحنه‌‌های بزمی جام در دست ندارد، بلکه اغلب حلقه‌‌ای که نشانه‌‌ی پیمان است را در دست راست گرفته و گاه همان دست را بدون حلقه با انگشتان گشوده به هوا بلند کرده است، که احتمالا معنایی مشابه را می‌‌داده است.G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 000image.jpgستون حمورابی، بابل، ۱۷۸۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 T641679A.jpgستون اورنَمو، اور، ۲۰۴۰ پ.م

جیرفت کجا بریم؟نقش معبد بر جام جیرفت، ۲۷۰۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 Ur III Period, Reign of Ur-Namma, ca. 2097-2080 B.C.E.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 سین0xjc.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2100 Sumer-Crescent.jpgنگاره‌‌های اورنَمو شاه دودمان سوم اور (۲۰۸۰-۲۰۹۷ پ.م)، پایینی و میان صحنه‌‌ی بار یافتن نزد خدای ماه (سین)

azhammurabii

azhammurabi85205424XWQcqz_fs

Hammurabi was the first king of the Babylonian Empire, but is best remembered for his 1760BC creation of the first known written set of laws in history. This codex was written on a basalt stele standing nearly 2 meters tall, top by a relief depicting Hammurabi raising his hand to his mouth in respect to the Babylonian God, who is likely to have been Mardukحمورابی ایستاده در برابر شمش ایزد خورشید، که حلقه‌‌ی پیمان و عصای پادشاهی را به او عرضه می‌‌کند، بابل، ۱۷۶۰ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 000Untash_Napirisha_stele_Louvre_Sb12.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1700 Old Babylonian. Relief plaque depicting Nergal, god of the netherworld, ca. 1800-1600 B.C. Terracotta.۳.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1800 ؟shtar Mesopotamia.jpgنگاره‌‌ی ایشتار (پایینی) و نِرگال (میان) از اوایل هزاره‌‌ی دوم پ.م و نقش ایزدبانو بر یادمان اونتاش ناپیریشا شاه ایلام، ۱۳۳۰ پ.م (بالایی)

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a8/Stele_of_Meli-%C5%A0ipak.jpgیادمان مِلی‌‌شیپاک شاه بابل (حدود ۱۱۸۰ پ.م) که شوتروک ناخونته شاه ایلام هم بر آن متنی نوشته است.

بازنمایی ایزدان در قالب نقش برجسته هم در قلمرو ایلام و سومر رواج داشته و از ساختاری همسان پیروی می‌‌کرده است. ایزدان در نقش‌‌برجسته‌‌ها اغلب به صورت نیمرخ یا تمام رخ بازنموده می‌‌شوند و کلاه شاخداری بر سر دارند و دستانشان حالتی نمادین به خود می‌‌گیرد.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 fig10.jpg G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-1600 inanna.jpgنگاره‌‌های دینی بابلی، میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م، پایینی) ایشتار، میان) مردوک، بالایی) تیامت

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 Shell plaque Sumerian soldier battleaxe. Louvre, Mari, 2500 B.C..jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\-2500 fils d'Ur-Nanshe - en provenance de Tello (ancienne cité de Girsu) - 2500.jpg

https://i.pinimg.com/originals/85/48/f5/8548f58375756052ce3452479dc89623.jpgمیانه‌‌ی هزاره‌‌ی سوم پ.م: میان) اورنانشه، شاه گیرسو؛ بالایی) شاه ماری، کنده‌‌کاری بر صدف؛ پایینی) سومر، ۲۵۰۰ پ.م

G:\pix\-1800 Old-Babylonian_plaque_showing_a_standing_male_wearing_a_robe-like_draped_dress,_from_Southern_Mesopotamia,_Iraq.jpgنقشی از شاه، دوران بابلی کهن، قرن ۱۸ پ.م

Babylonian kudurru

G:\pix\-1090 Marduk-nadin-ahhe Babylonian_-_Boundary_Stone_-_Walters_2110.jpgدو نگاره از مردوک نادین آخِه، شاه کلدانی بابل (۱۰۸۲-۱۰۹۹ پ.م) 

آثار جالب توجهی هم داریم که در آن مردان به انجام کارهایی روزمره مثل چوپانی یا بنایی مشغول‌‌اند. باز در اینجا ارزش نمادین این فعالیتها بیشتر مورد نظر است و اغلب شاه است که مثلا برای ترمیم معبدی گِل را در سبدی حمل می‌‌کند یا کار دستی مشابهی را انجام می‌‌دهد. یکی از نمونه‌‌های کنجکاوی‌‌برانگیز در این زمینه یک جفت کنده‌‌کاری بر سنگ است مربوط به ۲۸۰۰ پ.م که در اوروک کشف شده است. این اثر که توسط مجموعه‌‌داری به نام بلاو خریداری شده و به همین خاطر یادمان بلاو[8] نامیده می‌‌شود، کنده‌‌کاری‌‌ای بر سنگی مرزی است که می‌‌تواند همچون مقدمه‌‌ای بر کودورو‌‌های کاسی بعدی در نظر گرفته شود. هرچند برخی به خاطر شباهتش به سنگهای مرزی کاسی که دیرآیندتر هستند، اصالتش را مشکوک دانسته‌‌اند.

یادمان بلاو

بر این اثر نقش کاهن-شاهی را می‌‌بینیم که چهارپایی کوچک را در دست حمل می‌‌کند و مردی برهنه را که در برابر چیزی شبیه ستون زانو زده است. ستونی مشابه را در دستان مرد ریشوی پلاک سنگی هم می‌‌بینیم و این را همتای سنگهای ایستاده‌‌ای تفسیر کرده‌‌اند که مرزهای زمین افراد را نشان می‌‌داده است و خودِ این اثر نمونه‌‌ای از آن است.

G:\pix\800px-Blau_Monuments_drawing.jpg

جالب آن که در برابر این مرد پیکر کسی را می‌‌بینیم که احتمالا زنی است. هرچند لباسش به مردان آن دوران شبیه است. این اثر نوشتار هم دارد و متنش با آن که ابهام دارد و کامل خوانده نشده، نشان می‌‌دهد که موضوع اثر یک «اِنگار» است که به سومری لقب ناظری است که از طرف معبد برای زمین‌‌ها معین می‌‌شود.

 

 

  1. ۶۹ عزت‌اللهی نژاد، ۱۳۸۷: ۱۷۰-۱۹۳.
  2. ۷۰ عزت‌اللهی نژاد، ۱۳۸۷: ۱۷۷.
  3. ۷۱ محمدی، ۱۳۸۲: ۵۸-۵۹.
  4. 72 Li et al., 2015.
  5. 73 Li et al., 2010.
  6. Jacobsen, 1970: 393; Strommenger, 1964: 396.
  7. Winter, 1985: 11–32.
  8. Blau Monuments

 

 

ادامه مطلب: پنجم: کودوروها

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب