پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار دوم: آشوب پساهخامنشی و دولت مائوری 

گفتار دوم: آشوب پساهخامنشی و دولت مائوری

با فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، جهانی که برای بیش از دو و نیم قرن با جنگهای بزرگ و خشونت سازمان یافته بیگانه شده بود و زیر تاثیر اقتدار سیاسی پارسیان از راهبردهای برنده‌-برنده‌ای مانند بازرگانی و توسعه‌ی فن‌آوری کشاورزی برای تولید اقتصادی استفاده می‌کرد، فروپاشید و بار دیگر به ضرب شمشیر جهانگشایان مقدونی به دوران تاریک گذشته فرو غلتید. پس از مرگ اسکندر و جنگهای خونین سردارانش بر سر میراث بازمانده از وی، قلمرو دولت جهانی هخامنشیان دستخوش آشوب و خونریزی پیوسته شد و این سرنوشتی بود که دامن مردم هند شمالی را هم گرفت.

از دل این آشوب نظمهای سیاسی تازه‌ای سر بر آوردند که به ویژه در نیمه‌ی شرقی قلمرو کهن هخامنشیان تا حدودی ادامه‌ی نظم سیاسی پارسی محسوب می‌شدند، هرچند از انسجام و اقتدار سیاسی معارضه‌ناپذیر این شاهنشاهی برخوردار نبودند. نیروی اصلی حاضر در ایران جنوب شرقی، دولتی بود به نام مائوریَه که بعد از فروپاشی هخامنشیان در جایگاه استانهای هخامنشیِ‌هند، هفت‌رود (پنجاب) و گنداره تاسیس شده بود. بنیانگذار این دولت مردی بود به نام چاندره‌گوپتَه‌ که هم‌دوران سلوکوس مقدونی می‌زیست. استرابو به صراحت نوشته که استانهای یاد شده تا پیش از اسکندر بخشهایی از دولت پارسی محسوب می‌شده‌اند، و بعد از هجوم مقدونیان از نواحی شمالی جدا شدند.[1]

در مورد دولت مائوریه، برداشت عمومی مورخان آن است که این قلمرو سیاسی ادامه‌ی دولت محلیِ مَگَدَه در شمال شرقی هند، و ایالت اوتارپرادش امروزین بوده است. چنین برداشتی این دولت را بیشتر هندی می‌داند تا ایرانی، و آن را خارج از دایره‌ی نفوذ تمدن و سیاست هخامنشی قلمداد می‌کند. این در حالی است که شواهد تاریخی و باستان‌شناختی در این مورد گواهی می‌دهند که دولت مائوریه نیز مانند سایر دولتهای پدید آمده بعد از تازش اسکندر، یکی از بازمانده‌های نظم هخامنشی بوده که در قالب استانهایی متحد، به سبک سیاست عصر هخامنشی بازتعریف شده است.

بنیانگذار این دولت، چاندره‌گوپتَه‌ مائوریه[2] نام داشت. او را در منابع یونانی سَندروکوپتوس[3] ، سندروکوتوس[4] یا آندروکوتوس[5] نامیده‌اند.[6] درباره‌ی خاستگاه خانوادگی‌اش چیز زیادی نمی‌دانیم. در نمایشنامه‌ی سانسکریت «نشانه‌ی کوچک وزیر» (مودْرَه‌رَکََشَسَه[7]) داستان زندگی او ثبت شده و در آنجا وی را به خاندان ناندَه منسوب دانسته‌اند. در این متن تبار وی با کلماتی مانند «کولَهینَه» و «وْریشَلَه» توصیف شده که نشانگر خاستگاه غیراشرافی اوست. در میان مورخان غربی هم یوستین او را مردی از تبار فرودست و سردسته‌ای از راهزنان می‌داند که توانست بعد از غلبه‌ی مقدونیان بر شمال هند، مقاومت مردم را در برابر ایشان سازمان دهد و سرداران مقدونی را کشتار نماید.[8] ناگفته نماند که روایت یوستین با افسانه‌های بسیاری در آمیخته و در جایی هم شخصیت مورد نظرش را ناندروم می‌نامد که می‌تواند اشاره‌ای باشد به نانده، و نه چاندره‌گوپتَه‌.

یک متن قرون وسطایی به نام ویشنوپورانا، می‌گوید که چاندره‌گوپتَه‌ فرزند یکی از شاهزادگان خاندان نانده و زنی از تبار داسَه (بومیان غیرآریایی هند) به نام «مورَه» بوده است. رساله‌ی بودایی «مَهاوَمسَه» او را به طایفه‌ای به نام موریَه منسوب دانسته که به طبقه‌ی کشتریه (ارتشتاران) تعلق داشته‌اند. متن «دیویَه‌وَدَنَه[9]» هم نوشته که پسر چاندره‌گوپتَه‌، یعنی پسرش بیندوسَرَه و پسرِ او آشوکا عضو رسمی کشتریه (کشتریه موردْهَه‌بْهیشیکَتَه[10]) محسوب می‌شده‌اند. رساله‌ی بودایی «مَها‌پَرینیبْهَنَه سوتَه»[11] گفته که طایفه‌ی مَئوریَه بخشی از کشتریه‌هایی بودند که در منطقه‌ی پیپالی‌وَنَه[12] می‌زیسته‌اند. متن «مَهاوَمْشَتیکَه»[13] نوشته که این طایفه با قبیله‌ی شَکیَه که بودا در آن زاده شد، خویشاوند بوده است.

درباره‌ی دوران کودکی چاندره‌گوپتَه‌ چیز زیادی نمی‌دانیم. پلوتارک نوشته که وقتی اسکندر به تاکسیلا رفته بود، او که تازه در آن هنگام نوجوانی محسوب می‌شد، به دیدارش رفت و به اطلاعش رساند که مردم مگده از شاهان دودمان نانده به خاطر تبار پست‌شان نفرت دارند.[14] اسکندر در 326 پ.م در این شهر اقامت داشت و بنابر گزارش پلوتارک باید زمان زایش چاندره‌گوپتَه‌ را حدود 340 پ.م دانست. یوستین در مقابل او را رهبر یک نیروی سرکش محلی دانسته که با مقدونیان دشمنی می‌ورزیدند و به پشتیبانی مردم طبقات پایین ایشان را از سرزمین خویش راندند. انگار نخستین کنش سیاسی او، متحد شدن با راهبی به نام چانَکیَه[15] و غلبه بر حاکم مگده بوده، که به طایفه‌ی چَندرَه‌وَشنی[16] تعلق داشته است. بعد او بر سرداران اسکندر که در منطقه باقی مانده بودند چیره شد و ایشان را استان هخامنشی گنداره پس راند.

 

 

  1. Strabo, 15.2.9.
  2. Chandragupta Maurya
  3. Sandrokyptos
  4. Sandrokottos
  5. Androcottus
  6. Smith, 1870, Vol 3 : 705-6.
  7. Mudrarakshasa
  8. Justin “Epitome of the Philippic History” XV-4.
  9. Divyavadana
  10. Kshatriya Murdhabhishikata
  11. Mahaparinnibhana Sutta
  12. Pippalivana
  13. Mahavamshatika
  14. Plutarch, Parallel Lives: Life of Alexander 62.9.
  15. Chanakya
  16. Chandravanshi

 

 

ادامه مطلب: گفتار سوم: چانکیه و آجیویکه 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب