گفتار دوم: نسخهی کنعانی نبرد آغازین
در دههی 1920.م، یک کشاورز سوری هنگام شخم زدن مزرعهاش به فصلی سفالی برخورد که نوشتاری میخی را برخود داشت. خبر به زودی پراکنده شد و یک گروه باستانشناس فرانسوی به سرعت به محل گسیل شدند. به این ترتیب بود که در سال 1928.م تپهای باستانی در منطقهی فنیقیهی باستان کشف شد. این مکان را امروز تل راسشمرا مینامند، اما در عصر برنز نامش اوگاریت بوده است. در کاخ حکومتی این شهر باستانی مجموعهای از کتیبههای میخی به دست آمد که با خط اکدی و سومری کاملا متفاوت بود. این کتیبهها تنها با بیست و هشت نشانه نوشته شده بود و بنابراین کهنترین نمونه از خط الفبایی را به دست میداد. باستان شناس فرانسوی شارل ویرولو[1] در سالهای 1930-1933.م نخستین ترجمهها از این متون را به دست داد. در هشتاد سالی که از آن دوران میگذرد، ترجمه و انتشار تدریجی این اسناد به تجدید نظری گسترده در فهم تاریخ جهان باستان و تفسیر عهد عتیق دامن زده است.
انوماالیش مشهورترین اسطورهی آفرینش اقوام سامی در دوران پیشاتوراتی است. با این وجود نمیتوان آن را منحصر به فرد دانست. انوماالیش شکلی اکدی شده از یک اسطورهی بسیار قدیمیترِ سومری است که در زمینهی اقوام سامیِ ساکن میانرودان تدوین شده است، یعنی بندِ نافش با فرهنگ سومری برقرار است و قالبِ بابلی آن به خوبی قابل ردیابی است. با این وجود اقوام سامی دیگر نیز روایتهای خاص خود را از داستان آفرینش داشتهاند و با مقایسهی این متون میتوان به نتایج جالبی دست یافت. در کل در گوشهی جنوب غربی ایران زمین سه روایت آفرینش را داریم که در میان اقوام سامی پرورده شده است. از نظر قدمت، متن انوماالیش با خاستگاه سومریاش از همه کهنتر مینماید. بعد از آن حماسهی بعل قرار میگیرد که داستان آفرینش اقوام کنعانی است و همان است که در فنیقیه و آسورستان باستان رواج داشته است. روایت موازی با آن، سفر آفرینش در تورات است که به اقوام عبرانی مربوط میشود. عبریان و کنعانیان خویشاوندان نزدیکی بودند که از نظر فرهنگ و نژاد و زبان و اقلیم مشترک بودند. اما عبرانیان زیر تاثیر یکتاپرستی باستانی آخناتون مصری، و بعدتر اندیشهی زرتشتی قرار داشتند و مجموعهای از آداب و رسوم مصری –یا رونوشتِ واژگونهی آن- را رعایت میکردند، که به ویژه در دوران هخامنشی با جهانبینی اخلاقمدارِ زرتشتی در میآمیخت.
در اینجا برای آن که دادههای کافی برای مقایسهی اساطیر کنعانی و بابلی فراهم آید، نخست متن حماسهی بعل[2] را میآورم و بعد به سفر پیدایش میپردازم. متن مورد نظر به قرن دوازدهم پ.م و شهر اوگاریت در فنیقیه تعلق دارد. این ترجمه با مقایسهی ترجمههای کوگان[3]، گاستر[4]، دومور[5]، اسمیت[6]، درایور[7] و گینسبرگ[8] پدید آمده است. برای پرهیز از پیچیده شدن متن مگر در مواردی که خوانشهای این مترجمان تفاوتی چشمگیر با هم داشت، از میان تفسیرهای ایشان موردِ سلیستر یا مورد توافقتر را برگزیدهام. در مواردی که متن مخدوش بود و چند خوانش امکان داشت، ترجمههای موازی و ممکن را با علامت یا از هم جدا کردهام و خوانش ترجیحی خودم را بیرون از دوکمان نوشتهام.
Col. v
1…
2. (ال به یم گفت:)… و یک روز، دو روز میگذرد،…
3. … او (بعل؟) با خواستی؟ خواهد آمد…
4. … حداد، تو او را ملاقات خواهی کرد…
5. … در صاپان…
6. … برشی از (گوشت)… زمانی که دید…
7. (یم به ال) گفت:…
8. … به راستی که من میدانم…
9. … (گاو نر، ال) او را خواهد بست، گاو نر، ال…
10. … تو خواهی بست…
11. … سنگها (بیضههای)… تو در قید خواهی بود…
12. … و او بیشک به پهلوی من حمله خواهد آورد.
13. … چیزهای سرخ، سیاه…
14. (ال به یم گفت:)… تو بیشک باید پهلوهای (او را) بگیری…
15. …یک روز، دو روز خواهد گذشت.
16. … او با خواستی؟ خواهد آمد.
17. …حداد، تو او را ملاقات خواهی کرد.
18. … غذایی که بر صاپان است… از آن توست.
19. …رمهی مادینه…
20. … آنگاه (یم به ال) گفت:…
21. … به راستی من میدانم…
22. … تو او را خواهی بست، گاو نر، ال…
23. … تو خواهی بست… سنگها (بیضهها) را…
24. … در قید شده… وارد شو…
25. … به پهلوهایم حمله میکند…ِ من تامین شده است…
26. … تو در آن هنگام که (چشمان یا دستانش) را برگیرد، وارد خواهی شد…
27. … همانا تو با تامینها تغذیه خواهی شد…
28. … به زمین…
…
Col. iv
….1
2. آنان با آوایی بلند (همایش خدایان را اعلام کردند). آنان دعوت کردند
کسانی را که در دور دستها بودند، به گردهمایی ال
3. آنان اعلام کردند: ال (بر اورنگ خود) نشسته باقی خواهد ماند…
4. شرم بر آن جاویدان باد…
5. ای خدا، به سرای سرورت…
6. همانا او (ال یا بعل حداد؟) گذر خواهد کرد از میان سرزمین (مردگان؟)…
7. کسی که به میان گرد و غبارِ ویرانی خواهد رفت…
8. او جامی را در دستانش گرفت… و برایشان دوغ را در آن لبریز کرد،
9. سبویی در هر دو دست.
10. …مانند تلنباری، چنان که قلوه سنگها را توده میکنند…
11. ال باید پسرش را به جانشینی برگزیند. گاو نر باید به عنوان سرور یَوو منصوب گردد.
12. و ال مهربان نیکوکار گفت…
13. ای ایزدبانوی اِلات و… پسر من به اسم یَوو نامیده نشده است، بلکه نام او یم باشد.
14. و او را به نام یم منصوب کرد… و اِلات و بانوی عاثریاتو
15. … پاسخ دادند: برای پایداری ما… تو کسی هستی که منصوب شده است.
16. تو، ای آقا، شاید که تو با نام او منصوب شده باشی… الت. تو، سرور، منصوب شدهای. و گاو نر، ال پاسخ داد:
17. من، خودم، ال مهربان نیکوکار، تو را برگرفتهام
18. بر فراز دستانم… من نام تو را اعلام میکنم. یم نام توست.
19. نام تو چنین است: محبوب ال، یم
20. سرای سیمین من که…
21. به دست بعل نیرومند بلندمرتبه…
22. زیرا که او با من به زشتی سخن گفت
23. او را از اورنگ پادشاهیاش،
24. از مکان آرام گرفتناش، از بالشِ تخت سروریاش، بران.
25. پس اما اگر تو او را از اورنگ سلطنتش، (و) از تخت سروریاش نرانی،
26. او تو را همچون…. شکست خواهد داد.
27. ال قربانی گزارد، او قصابی کرد…
28. او اعلام کرد…
29. او گاو و همچنین گوسفند را قصابی کرد. او افتاد
30. او گاوهای نر و قوچهای پروار را، گوسالههای دو ساله را،
31. و گوسفندهای گله را و کودکان را قربانی کرد.
…
Col. iii
1. آنگاه آنان بیتردید به سوی ممفیسِ ورجاوند شتافتند. کافتور (جزیرهی کرت) تختگاه قلمرو اوست، و ممفیس سرزمین موروثی او.
2. از هزار آکر، ده هزار هکتار، در پای کوتار
3. آنان زانو زدند و کرنش کردند، آنان در بر او نماز بردند و او را گرامی داشتند
4. و آنان با کوتار و خاسیس -ماهر و خردمند- سخن گفتند. آنان به حَیانی، آن توانمند در میان صنعتگران اشاره کردند:
5. فرمان گاو نر، ال، پدرت
6. کلام آن نیکوکار، نیای تو
7. …کوتار…
8. آماده کن تا لبریز سازی…
9. در کوهها مهیا ساز…
10. بشتاب، عجله کن، برخیز، بگذار پاهایت برایم بدوند
11. بگذار پاهایت برایم به سوی کوهستان بتازند
12. بر “خورشان-زور-کاس” سوار شو. چون پیامی دارم و به تو خواهم گفت
13. یک کلام است و برایت تکرارش میکنم. کلام درخت و زمزمهی سنگ
14. سخن آسمانها با زمین، اعماق با ستارگان
15. کلامی ناشناخته برای آدمیزادگان، و فهم ناشدنی برای انبوه زمینیان.
16. بیا و من افشایش خواهم کرد…
17. و کوتار و خاسیس پاسخ دادند: بروید، بروید خدمتگزاران الاهی.
18. تو، تو دیر کردهای، اما من به راه میافتم.ژ
19. کافتور به راستی دوردست است، ای خدایان، ممفیس به راستی دوردست است، ای ایزدان.
20. دو درازا زیر چشمههای زمین
21. سه، گسترش تهیاها. آنگاه حقیقتا او خواهد شتافت
22. به سوی ال مهربان نیکوکار، به سوی کوه “خورشان-زور-کاس”
23. او به کوهستان ال وارد میشود و میآید
24. به اقامتگاه شاه. پدرِ سالها. او بر پاهای ال افتاد و کرنش کرد
25. او به خاک افتاد و او را گرامی داشت…
26. گاو نر ال، پدرش سخن گفت…
27. عجله کن، شاید خانهای بسازد، بشتاب، شاید در آنجا کاخی بنا شود
در میانهی…
28. بساز…
29. من…
Col. ii
1. آنگاه باید با اطمینان به سوی اینبعنبوب بروی
2. از میان هزاران بارگاه، دهها هزار سرا
3. در برابر پای اَنات تعظیم کن و سر فرود آور
4. بر او نماز برید و گرامیاش بدارید
5. نمایندگان مردم را یاد کنید:
6. پیام گاو نر ال، پدرت
7. کلام آن نیکوکار، نیای تو
8. جنگ را از زمین برگیر
9. در خاک عشق بکار
10. میانهی زمین را از آشتی سرشار کن
11. و آرامش را در میان کشتزارها
12. بشتاب، عجله کن، برخیز،
13. بگذار پاهایت برایم بدوند. بگذار پاهایت برایم بشتابند…
14. …. خوراک و آشامیدنیات
15. …
16. … لاجورد…
17. … برخیز در میانهی…
18. … ببند…
19. … او خواهد مرد…
20. …همچون آب دهان…
21. … برای زمین آماده ساز…
22. …
23. …خواهند گذشت…
24. …
25. آنگاه ایشان با اطمینان به سوی اینبعنبوبی خواهند رفت.
26. از میان هزاران بارگاه، دهها هزار سرا
27. در برابر پای اَنات تعظیم کنند و سر فرود آورند
28. بر او نماز برند و گرامیاش دارند، و صدایشان را بلند کنند و اعلام کنند:
29. پیام گاو نر ال، پدرت، کلام آن نیکوکار، نیای تو
30. جنگ را از زمین برگیر
31. در خاک عشق بکار، میانهی زمین را از آشتی سرشار کن
32. و آرامش را در میان کشتزارها
33. بشتاب، عجله کن، برخیز، بگذار پاهایت برای من بدوند.
34. بگذار پاهایت برایم بشتابند…
35. به کوهستان…
…
KTU 1.2 = CTA 2 = UT 129 = III AB Col. iii = C – Gordon: 129
1. …
2. …
3. …
4. آنگاه او در سرچشمهی رودهای دوگانه به سوی ال روی آورد، در میانهی چشمههای دو اقیانوس، ژرفاهای دوگانه.
5. او به کوهستان ال آمد و به شاهنشین پادشاه، پدر سالها (شونِم)، وارد شد. پیش پای ال
6. کرنش کرد و به خاک افتاد. او در برابرش نماز برد و وی را گرامی داشت…
7. … ای کاتور و خاسیس، به سرعت بروید، سرایی برای یَهم بسازید، کاخی برای قاضی نهر برافرازید.
8. در قلب؟… به سرعت بروید، کاتور و خاسیس
9. سرایی همچون/ در میانهی (کوه خاس). در میانهی کوههای گاو نر ال نیکوکار
باید خانه را به سرعت بسازید. بگذارید این سرا ساخته شود. بگذارید که با شتاب برافراشته شود. شایسته است که خانه هزار آکر را بپوشاند
10. کاخ ده هزار هکتار را… پسران در کشتزارهای یَهم…
11. … در دریا… یَهم… آنگاه آثتار، دارندهی پادشاهی…
12. … چیزی سرخ (مشعلی) را و… آتش را…
13. … حمل میکند… هبوط میکند…
14. …ِ او، مشعل خدایان، شاپاشو، آن زن صدایش را بر میافرازد و فریاد میزند: اکنون بشنو، ای آثتار، تو را ندا در میدهم…
15. همانا بگذار فراهم آید، انتقام بگیر. گاو نر ال، پدرت در برابر شاهزاده یهم، در مقابل قاضی نهر (ترجمهی دیگر: از حضور یهم آسوده شو، از حضور قاضی نهر)
16. اگر میشنوی، آیا رواست که گاو نر ال پدرت باشد؟ بیشک، او ستونهای اقامتگاهت را فرو خواهد ریخت و
17. اورنگ پادشاهیات را سرنگون خواهد کرد.
18. … در برابر من، پدرم گاو نر، ال. اما من سرایی همچون خدایان ندارم، و نه بارگاهی مانند پسران
19. مقدس آن (ساکنان) قدس الاقداس. من همچون شیری با خواست خویش به تنهایی به درون گورمان اندر خواهم شد. آن چیرهدستان، کوتاریم، مرا شستشو خواهند داد. برای اقامت در سرا
20. شاهزاده یهم، قاضی نهر در کاخ است. از آن رو که میز به دست گاو نر ال، پدرش، در برابر شادهزاده یهم چیده خواهد شد.
21. آیا به راستی من شاه هستم یا نیستم؟ و شاپاش، مشعل خدایان، پاسخ داد: تو همسری همچون ایزدان نداری…
22. و نه ندیمهای همچون پسران قدس الاقداس، و شاهزاده یهم… قاضی نهر
23. … مرا خواهد فرستاد. و آثتار پاسخ داد…
Col. i = B – Gordon: 137
1. …
2. و آنان بازگشتند…
3. تو، تودر برابرش قد علم کردهای…
4. نیرومندترین بعل (پاسخ داد: تو از اورنگ پادشاهیات رانده خواهی شد)
(از تخت) سلطهات طرد خواهی شد.
5. ای یهم بر سرش آیاماری، آن راننده، است، در میان دو شانهان یاگاریش است، آن تعقیبکننده
6. ای قاضی نهر. ای یهم، چنین باد که هورون گشوده شود، چنین باد که هورون گشوده گردد
7. بر سرت. آثرات، نام بعل، بر کاسهی سرت! (این یک نفرین باستانی است.)
8. … عصای تو (میشکند) و تو از قلهي سالهایت فرو خواهی افتاد… چنین باد که در محدودهی سالهایت خوار گردی.
9. (همچون پدر) سالها، دو زن… بادا که زنان دوقلویت نیز چنین باشند.
10. یهم، قاضی نهر، دو پیک فرستاد. سفیرانی… (صدایش را فراز برد و فریاد زد):
11. آنان بیش از پیش در بلندای پیروزمندیشان خرسند شدند. بگذار به لرزه افتد…
12. دلهایشان شادمان شد… بینیهایشان شکست. ای خدمتکاران، درنگ مکنید. بروید
13. به سوی گردهمایی انجمن در میانهی کوهستان شب (لیلا)، در پای ال.
14. خویش را بر خاک افکنید، بر او نماز برید
15. بگویید و آنچه را میدانید تکرار کنید. به گاو نر، ال، پدرم، بگویید. برای (حاضران در) گردهمایی انجمن تکرارش کنید:
16. پیام سرورتان یهم، اربابتان قاضی نهر
17. بعل و پیروانش را به من تسلیم کنید تا خوارشان سازم
18. فرزند داگان، کسی که طلایش را به ارث خواهم برد، بگذارید تا میراث زرین او را تصاحب کنم. بروید، پیکها را به شتاب وا دارید تا دیر نکنند، آنگاه راهی مستقیم را پیشارویشان بنهید
19. همانا ایشان به سوی میانهی کوهستان شب پیش میتازند، به سوی گردهمایی انجمن، در آن هنگام که خدایان خوراک میخورند و
20. پسران آن موجود مقدس بر نشستهاند تا شام بخورند. بعل در کنار ال ایستاده است. هشدار، به محض آن که
21. نگاه خدایان بر ایشان افتاد، چشمشان به پیکهای یهم، به سفیران قاضی نهر خیره شد،
22. خدایان سرشان را تا زانوهایشان و نماز بردند تا
23. پای تختگاه شاهزادگی. بعل به ایشان نهیب زد: ای خدایان، چرا سر خم کردهاید؟ (چرا) سرهایتان
24. تا زانویتان خم شده و تا تختگاه شاهزادگی فرود آمده است؟ ای خدایان، من به الواح پیکهای یهم پاسخ خواهم داد.
25. ایزدان که از پیکهای یهم، از سفیران قاضی نهر به هراس افتادهاند، پاسخ الواح ایشان را خواهند داد؟
26. ای خدایان، سرتان را از روی زانوهایتان، از پای تختگاه
27. شاهزادگی برگیرید. چون من پاسخ پیکهای یهم، سفیران قاضی نهر را خواهم داد.
28. خدایان، سرهایشان را از روی زانوهایتان، از پای تختگاه شاهزادگی برگرفتند
29. آنجا بود که پیکهای یهم، سفیران قاضی نهر به پای ال رسیدند
30. همانا ایشان فرو افتادند، همانا در برابر گردهمایی انجمن بر او نماز بردند. برخاستند و آنچه را میبایست بگویند، گفتند
31. آنچه را میدانستند تکرار کردند. آنان فروزش یک آتش، دو آتش را نمایان ساختند. شمشیری بران بود
32. زبان ایشان. آنان به گاو نر، پدرش، ال، گفتند: پیام سرورت یهم،
33. (پیام) اربابت قاضی نهر: ای خدایان، آن کسی را که نهان داشتهاید، فرو گذارید. آن کسی را که از او فرمان میبرید،
34. ای (ایزدان) پرشمار، آن کسی که خیلیها گرامیاش میدارند، بعل و پیروانش را به من تسلیم کنید، تا خوارشان کنم. پسر داگان را (تحویلم دهید، کسی) که من (طلایش را به ارث خواهم برد).
35. و گاو نر، ال، پدرش، پاسخ داد: ای یهم، بعل برده توست، بعل تا ابد بردهی توست.
36. ای نهر، پسر داگان زندانی توست. باید برایت باج بیاورد، همچون سایر خدایان.
37. او حتی باید مانند مانند پسران آن مقدس برایت باج آورد. او را همچون خراجی برایت خواهند آورد. او بیتردید به تو باج خواهد پرداخت. همچون زمانی که میبینی آن مقدسان (برایت خراج میآورند.) آن مقدسان خراجگزاران تو هستند. او برایت هدیهای خواهد آورد، همچنان که آن مقدسان برایت پیشکش میآورند. آنگاه به راستی که شاهزاده بعل قرین خشم و غضب خواهد بود.
38. او در دستانش یک (سلاح) کشنده را خواهد داشت. در دست راستش یک شمشیر را.
39. دست راستش را آنات دنبال میکند و دست چپش را آثرات گرفته است. تو چگونه میتوانی
40. به پیکهای یهم، به سفیران قاضی نهر حملهور شوی؟ یک پیک عصایی را در دست دارد که…
41. … و تو یک پیک را میکشی؟ کسی که در میان شانههایش کلام سرورش را حمل میکند؟ و…
42. … آنگاه بیتردید بعل قرین خشم است. آنان بالکنهای انباشته از می را دست نخورده رها خواهند کرد.
43. … پیکهای یهم کشتزارها را شخم ناخورده باقی خواهند گذاشت، سفیران قاضی نهر زمین را
44. … من خود به سرورت یهم، به اربابت قاضی
45. نهر میگویم: سخن حداد انتقامجو را (بشنو)…
46. … تو به زانو در خواهی آمد… به دنبال یهم میروم…
…
Col. ii [from Smith]
…
…
در میان…
…
و بعل…
…
…
… حملهور خواهم شد…
… شاه…
… میفرستد…
… زندگی…
… بعل؟…
…
…
…
…
Col. iv = A – Gordon: 68
1. … خانهها… (یا:… قدرتم به لرزه در افتاد…) (یا:…بیرون بران… بکش…)
2. … بیرون نخواهم راند، گذشته از آن، اگر… (یا:… زندگی کرد… بیتردید بیرون خواهم راند… اگر پس از آن…برانم…)
3. … و بذر ویرانی در یهم نهفته است. و پستان مرگ در نزد یهم است.
4. جوندگان بر قاضی نهر مستولی خواهند شد. آنجا کرمهای گرداگردش میلولند… آنجا شمشیر را نابود خواهم کرد.
5. … آن خانه را خواهم سوزاند. (قدرت ما دو نجیبزاده) بر زمین و بر خاک خواهد افتاد.
6. به ندرت این سخنان از دهان او خارج میشود. این کلام از لبانش بیرون میتراود. آن زن صدایش را بلند میکند: او در چه زمانی نالید؟ بادا که فرو افتد
7. پیش پای تختگاه شاهزاده یهم. کوتار و خاسیس پاسخ دادند: به راستی که من به تو گفتهام،
8. ای شاهزاده بعل، بگذار برایت تکرار کنم، ای تازنده بر ابرها، اکنون دشمنانت را
9. باید به قتل برسانی، ای بعل، اکنون باید دشمنانت را ریشهکن کنی.
10. آنگاه پادشاهیات را برای همیشه، سلطهات را برای تمام نسلها به چنگ میآوری.
11. آنجا کوتار دو جنگافزار را پیش برد و نامشان را فرا خواند: نام تو، مال تو،
12. یاگاریش است، تعقیب کننده. یاگاریش، یهم را تعقیب کن. یهم را تعقیب کن،
13. بر اورنگش، قاضی نهر را (تعقیب کن) بر تختگاه سلطهاش. تو از دست بعل خواهی جهید همچون شاهینی
14. از میان انگشتانش. به پشت شاهزاده یهم حملهور شو، به میان شانههای
15. قاضی نهر. جنگافزار همچون شاهینی از دستان بعل جهید
16. از میان انگشتانش. به پشت شاهزاده نهم حملهور شد. به میان شانههای قاضی
17. نهر. اما یهم نیرومند بود، و فرو نیفتاد، مفصلهایش نلرزید، ریختش در هم نریخت.
18. کوتار دو جنگافزار را فرود آورد و نامشان را اعلام کرد:
19. نام تو، مال تو، آیاماری است، تازنده. آیاماری، بر یهم بتاز. بر بهم بتاز
20. بر اورنگش، بر نهر (بتاز) بر تختگاه سلطهاش. بپر
21. از دستان بعل، همچون شاهینی که از انگشتانش میپرد. بر کاسهی سر
22. شاهزاده یهم حمله کن، به میان چشمان قاضی نهر. بگذار یهم فرو بپاشد
و بر زمین فرو غلتد. و اسلحه از دست بعل پرید
23. همچون شاهینی که از میان انگشتانش (میپرد)، اصابت کرد به کاسهی سر شاهزاده
24. یهم، به میان چشمان قاضی نهر. یهم فرو ریخت. او در غلتید
25. بر زمین. مفصلهایش لرزید، و ستون پشتش به رعشه در افتاد.
26. آنگاه بعل او را بیرون کشید و یهم را قطعه قطعه ساخت. او به کار قاضی نهر پایان داد.
27. آثتارت فریاد بر آورد: ای نیرومندترین بعل، شرمت باد
28. شرمت باد ای تازنده بر ابرها، چون شاهزاده یهم اسیر ماست. چون
29. قاضی نهر اسیر ماست. و همچنان که این سخنان از لبانش بیرون میآمد…
30. نیرومندترین بعل به راستی شرمنده شد…. و پاسخ داد…
31. همانا یهم بیشک مرده است. سزاوار است که بعل سلطنت کند…
32. آنگاه یهم آوا برآورد: لو، من به خوبی مردهام! بیشک بعل سلطنت را از آن خود کرده است…
33. گرما برای تیرها تضمین شده است و به راستی که بعل شاه خواهد بود.
34. در حالی که یهم پاسخ میداد: لو، من به خوبی مردهام. بیشک بعل سلطنت را از آن خود کرده است.
35. همانا او فرمان خواهد راند. همانا (گرما) تضمین خواهد شد. و آن زن پاسخ داد…
36. ای بعل، آنان… شاید که بعل بر ایشان فرمان راند…
37. … گرما بیشک تضمین شده است… همانا او فرمان خواهد راند…
38. … بر سرش…
39. …بر دستانش…
40. … در میان چشمانش…
- Charles Virolleaud ↑
- ترجمهای دقیق و علمی را لیلیان بیتیآنات در اواخر دههی 1990 .م به دست داده که کاربران اینترنت میتوانند آن را در تارنمای زیر بیابند:
http://web.archive.org/web/20091027143946/http://www.geocities.com/ ↑
- Coogan, 1978: 86-89. ↑
- Gaster, 1966: 114-244. ↑
- De Moor, 1971. ↑
- Smith, 1994. ↑
- Driver, 1977. ↑
- Ginsberg, 1958: 92-118. ↑
ادامه مطلب: گفتار سوم: سفر پیدایش تورات
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب