گفتار سوم : آوندهای اندام
این از شوخیهای تاریخ است که مصریان برای سه هزار سال مردگانشان را مومیایی میکردند و دیرپاترین و پیچیدهترین سنت فرهنگی در این زمینه را پدید آوردند، و با این حال اولین کاری که با جسدها میکردند آن بود که مغزشان را تخریب کنند و دور بریزند. یعنی به معنای دقیق کلمه، مومیاییهای مصری از جایگاه بنیادین «من» تهی بودند و این به دلالتی نمادین شبیه است که وضعیتی همسان در بافت تمدنی مصریان را نیز نشان میدهد.
گذشته از مغز که غدهی عظیمی برای ترشح بزاق و مخاط بینی قلمداد میشد، از دید مصریان بدن دارای پنج اندام مهم بود. مهمترین اینها قلب بود که در بدن مومیایی باقی میماند، و بقیه به تکههایی دلبخواه از امعاء و احشاء شباهت دارند و با دادههای فیزیولوژیک یا کالبدشناسانهی علمی سازگاری ندارند. به هر روی مصریان بعد از به جا نهادن قلب، هر آنچه از حفرههای درونی تن بیرون میکشیدند را به چهار بخش تقسیم میکردند و در چهار ظرف مینهادند و همراه مرده به سرداب مینهادند.
در ابتدای شکلگیری اندامهای آوندی در دوران پادشاهی کهن گاهی آوندهای اندامی را خالی میگذاشتهاند و گاه به عمد میشکستهاند. از آنجا که این را در گورهای دست نخورده (مثلا در ابوسیر) هم میبینیم، چنین مینماید که آیینی به این شکل در آن دوران وجود داشته است.[1]
ظرفهای حامل اندامهای بدن مرده را امروز در زبانهای فرنگی «کانوپتیک» مینامند و این اسم از خوانش اشتباه اسطورهای کهن ناشی شده است. در روایتهای یونانی کانوپوس نام ناخدای کشتیای بود که منلائوس را برای جنگ به تروا برد. شکلی تحریف شده از داستان او آن است که بعد از مرگ در دلتای نیل دفن شد و او را به صورت ظرفی مقدس میپرستیدند.[2] این نام canoptic از آنجا آمده و تبارنامهی درستی ندارد. پس به جای آن عبارت درستترِ «آوند اندام»[3] را به کار خواهم گرفت.
آوندهایی که بخشهای درونی بدن را در خود جای میدادند، در ابتدای کار از تشریفات برکنار بودند. این حاملان در دوران پادشاهی کهن ظرفهایی ساده بودند که نه آرایهای داشتند و نه نوشتاری. در اولین دورهی فترت که در پی آن آمد به تدریج متنهای رویشان نوشته شد و ظرفها به شکل سر آدم ساخته میشد.[4] پس از آن بود که آوندهای اندام به صورت چهار ظرف سفالی یا سنگی یا چوبی درآمد و از دوران سلسلهی یازدهم و دوازدهم نهادنشان در گورها باب شد. بر همین مبنا اندامهای بدن فرد مومیایی شده به چهار رده تقسیم شد تا مجزا در این آوندها قرار بگیرد.[5] ساخت آوندهای اندام بخشی مهم از روند مومیایی کردن محسوب میشود و با نهادن آن در کنار مومیایی است که مرحلهی دوم یعنی «جمع شدن» مجدد بدن مرده تحقق میپذیرد.. این آوندها از ابتدای دوران پادشاهی کهن تا عصر بطلمیوسی که شیوهی اصلی مومیاگری رواج داشته، بخشی جداییناپذیر از فن مومیاگری بودهاند.
در این دوران طولانی که سه هزاره را در بر میگیرد، طبعا نوآوریها و تغییرهایی را هم در این آوندها میبینیم. از دوران سلسلهی نوزدهم (۱۲۹۲-۱۱۸۹ پ.م) چهار طرف را با سرهای چهار پسر هوروس آراستند. این چهار ایزد فرعی، تازه در این هنگام اهمیت یافتند و در اصل شکلی تشخص یافته از آوندهای اندام بودند. در اوایل کار این ظرفها را کنار هم در یک جعبه میگذاشتند و آن را کنار تابوت مومیایی قرار میدادند. چنان که در گور توتانخآمون نمونهاش را میبینیم. بعدتر اما آنها را در یک ردیف کنار هم جلوی تابوت میچیدند، یا گاهی در چهار گوشهی سرداب مومیایی قرار میدادند. متنهای روی آوندها هم به تدریج طولانیتر شد تا از تک کلمهها به متنهایی به نسبت مفصل دگردیسی یافت.[6]
آوندهای اندام توتآنخآمون (۱۳۳۵-۱۳۲۳ پ.م) از جنس سنگ مرمر
از دوران فترت سوم به بعد، یعنی در حدود میانهی قرن یازدهم پ.م فن مومیاگری چندان پیشرفت کرد که توانستند اندامهای داخلی بدن را بدون بیرون آوردن خشک کنند. به این ترتیب کارکرد آوندهای اندام از بین رفت. اما همچنان این آوندها را -که گاهی تهی بودند و گاه توپُر- بنا به سنت در مقبرهها میگذاشتند. تحول مهم دیگر آن بود که تا دوران سلسلهی هجدهم آوندهای اندام با شکل سر فرعون تزئین میشدند. اما پس از آن با نمادهای چهارگانهی پسران هوروس آراسته شدند.[7]
این نمادهای وابسته به هوروس چهار آوند اندام را به این ترتیب بر اساس محتوایش رمزگذاری میکرد:
الف) ایمسِتی: آوندی بود با سر انسان که جگر را در آن جای میدادند، با جهت جنوب و ایزیس همتا پنداشته میشد.
ب) دوآموتِف: با سر شغال رمزگذاری میشد و معده به همراه رودهی کوچک را در آن میگذاشتند. با جهت شرق و ایزدبانوی نِئیت (عدالت) مربوط بود.
پ) هاپی/ خاپی: علامتش بوزینه بود و ششها را در آن جای میدادند. با شمال و ایزدبانوی نِفْتیس که خواهر ایزیس بود متولی آن قلمداد میشد.
ت) قِبِحسِنوعِف: با عقاب شناخته میشد و رودهی بزرگ را در خود جای میداد. به غرب و سِرکِت وابسته بود که گاه دختر نئیت و خنوم دانسته میشد و ایزدبانوی پزشکی بود و درمان کنندهی گزیدگی جانوران زهرآگین.
آوندهای اندام از جنس سنگ آهک، قرن نهم پ.م
آوندهای اندامی از جنس چوب درخت انجیر، ۷۴۴-۶۵۶ پ.م
آوندهای اندام رویو، حکمران بومی استان تِحخِت (شمال سودان) در دوران دودمان هجدهم
هریک از این چهار ایزد فروپایه در تناسب با پیکر مرده جایگاهی ویژه داشتند. مومیایی را به پهلو و رو به خورشید دفن میکردند، و به همین خاطر این طرف تابوت را «جلو» مینامند. بر سمت رو به شرقِ تابوتهای عصر پادشاهی میانه نقش ایمستی و دوآموتف را نقش میکردند و هاپی و قابحسنوعف را در سمت غربی میکشیدند. در همین دوران رسمِ منسوب کردن این چهار ایزد به چهار جهت اصلی هم رواج یافت.[8] در طلسم ۱۴۸ «کتاب مردگان» چهار پسر هوروس نام برده شده و «چهار ستون آسمان (شو) و ابستاده چهار جهت» دانسته شدهاند.[9]
قدیمیترین اشاره به پسران هوروس را در متون اهرام میبینیم[10] که کهنترین نوشتارهای دینی بازمانده از مصر باستان هستند و قدمتشان به نیمهی اول هزارهی سوم پ.م باز میگردد. اینها در ابتدای کار چهار جلوهی هوروس قلمداد میشدند و چون فرعون شکل زمینی هوروس قلمداد میشد، پشتیبانان یا حتا اجزای روح فرعون دانسته میشدند. بعدتر آنها تشخص یافتند و به فرزندان هوروس بدل شدند.[11]
از سوی دیگر در متون ارجاعهای فراوانی داریم به این که مادر این چهار موجود، ایزیس بوده است.[12] چون ایزیس مادر هوروس هم هست، باید زایش آنها را پیامد نوعی زنای با محارم در میان خدایان در نظر بگیریم. این چهار پسر با چهار ایزدبانو جفت میشدند که همتایشان بودند و اغلب بر سطح ظرفها بازنموده میشدند. در برخی روایتها این چهار نیز دختران سرکت قلمداد میشدند که ایزدبانوی پزشکی و دفع بندپایان و حشرات زهرآگین بود. به این ترتیب پسران و دختران چهارگانه در قالب جفتهایی نر و ماده آوندها و اندامهای داخلشان را حفاظت میکردهاند.
ورود چهار پسر هوروس به روند مومیاگری پیامد تحولی در روایتهای سفر روح در مصر بود. وقتی فرعون درگذشته به پیشگاه اوزیریس میرسید، هریک از چهار پسر هوروس کارکردی را برای جاویدان شدناش بر عهده میگرفتند. هاپی انگار ارتباطی با قایقرانی و هدایت زورق داشته، و با توجه به این که ایزد نگهبان نیل بوده، احتمالا هدایت روح در راستای رودی مقدس را بر عهده داشته است، حدسم آن است که تصویر خارون یونانی که زورقبان ارواح است و آنان را از رود استیکس عبور میدهد، از اینجا گرفته شده باشد. چون یونان بر خلاف مصر رودخانهی بزرگی ندارد که دستمایهی چنین اسطورهای قرار بگیرد.
وقتی فرعون درگذشته به پیشگاه اوزیریس میرسید، ایمستی بود که زیر مومیایی قرار میگرفت و او را «برمیافراشت و بلند میکرد»،[13] و این به معنای دوباره زنده ساختن و فعال کردن بدن بود. از طلسم ۱۵۱ کتاب مردگان بر میآید که ایمستی کارکرد خود را با یاری رع و پتاح به انجام میرسانده است. نقش دوآموتعف آن بود که آیین بزرگداشت و پرستش فرعون درگذشته را اجرا کند و نامش هم یعنی «کسی که برای مادرش نیایش میکند»، و اینجا منظور از «مادرش»، ایزیس است. قبحسنوعف هم نگهبان اندامهای درونی بدن مومیایی است و نامش یعنی «کسی که همزادانش را تطهیر میکند». بنابراین گویا نقشاش شستن و پاکیزه نگهداشتن اندامهای بدن مومیایی شده باشد.
این که چرا این آوندها به این جانوران خاص منسوب شدهاند درست معلوم نیست. بوزینه با توت و شغال با آنوبیس و عقاب با هوروس و خدای گورستانها -سِکِر- همسان است. انسان هم احتمالا خود اوزیریس را نشان میداده است. خود مصریها سندی به جا گذاشتهاند و در آن میگویند این چهار نماد به فرعونهای باستانی مصری منسوب است و این همان است که در متون اهرام به صورت ارواح یا شاهان پِه و نِخِن مورد اشاره قرار گرفته، که نام شهرهای دینی مهمی در شمال و جنوب مصر بودهاند.
کارکرد و معنای آوندهای اندام تا پایان عمر تمدن مصری در حال تکاپو و تحول بود. در دوران سلسلهی بیست و یکم اوندهایی را خالی در مقبره مینهادند و چهار اندام اصلی را بستهبندی و نوارپیچ کرده و روی بدن مومیایی قرار میدادند.[14] پس از فروپاشی دولت هخامنشی هم که دوران درخشش فرهنگ مصری سپری شد، همین روش دوباره باب شد. در دوران زمامداری مقدونیان و بعدتر رومیان که تمدن مصری دچار تباهی و زوال شد نیز مومیاگرانی که پیکر اشراف مقدونی یا رومی را زیر دست داشتند، به سادگی اندامهای درونی را نوارپیچ کرده و روی جسد میگذاشتند.[15]
آوند اندام مجلل دیرآیندی به شکل هوروس
یکی از دو آوند اندام اضافی یافت شده همراه مومیایی دیدیباستت
دیوارنگارهای از دوران دودمان شانزدهم که زنی درگذشته را در برابر هوروس و چهار پسرش نشان میدهد، موزهی بولونی، ایتالیا.
اما در بین این دو برش زمانی و در دوران هخامنشی چنین مینماید که نوآوریهایی علمی در این زمینه انجام شده باشد و بخشی از این داستان شاید از ورود علم پزشکی و کالبدشناسی ایرانی به مصر ناشی شده باشد. مثلا در سال ۴۳۹۹ (۱۳۹۹/ ۲۰۲۰م.) مقبرهی دست نخورده بانویی به اسم دیدیباستت در سقره کشف شد که در دوران کوروش بزرگ به خاک سپرده شده بود و به جای چهار، شش آوند اندام داشت که در همه هم بقایای اندامهای انسانی وجود داشت.
این نوآوریها و تدقیق کالبدشناسی بدن که در عصر هخامنشی آغاز شده بود، پس از فروپاشی این دولت و استیلای مقدونیان ر مصر متوقف ماند و روندی واژگونه را از سر گذراند. به شکلی که در قرن اول پ.م و دوران گذار قدرت از مقدونیان به رومیان، که تمدن مصری در لبهی انقراض قرار داشت، عملا مدیریت اندامهای داخلی بدن مومیایی وضعیتی آشفته و نابسامان به خود گرفته بود. چندان که مومیایی زن ناشناسی از این دوران پیدا شده که در ماههای آخر بارداری درگذشته و مومیایی شده و همچنان جنینی را در شکم دارد. یعنی طی روند آبگیری جسد، کیسهی آمنیوتیک و جنین را که کانونهای انباشت آب در بدن هستند هم تخلیه نکرده بودهاند.
تنها مومیایی یافت شده از زنی باردار که جنینش را هنوز در شکم دارد، زنی گمنام از قرن ۳۳ (ق ۱ پ.م)
- Jirásková, 2015. ↑
- David, 1999: 152. ↑
- Canopic jars ↑
- Shaw and Nicholson, 1995: 59. ↑
- Budge, 2010: 240. ↑
- Budge, 2010: 242. ↑
- Germer, 1998: 462. ↑
- Lurker, 1974: 104. ↑
- Budge, 2010: 240. ↑
- Assmann, 2005: 357. ↑
- Assmann, 2005: 467. ↑
- Griffiths, 1961: 49. ↑
- Faulkner, 2004: 520-523. ↑
- Aufderheide, 2003: 258. ↑
- Spencer, 2007: 115. ↑
ادامه مطلب: گفتار چهارم: پزشکی مصری
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب