پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار سوم: بوسه فرستادن

گفتار سوم: بوسه فرستادن

یکی از حالتهای مشهور دست در دوران هخامنشی همان است که در نگاره‌‌ی مشهور تخت جمشید فرناکه -نخست وزیر داریوش بزرگ- آن را در برابر شاهنشاه نمایش می‌‌دهد. پیشتر در کتاب «داریوش دادگر» شرح داده‌‌ام که این حرکت همان است که یونانیان پروسکونِسیس ( ) می‌‌خواندند، و در منابع اروپایی به اشتباه «سجده بردن و به خاک افتادن» ترجمه شده است. این کلمه از دو بخشِ «پروس-: » و «کونِئین: » تشکیل یافته که به ترتیب «از دور» و «بوسیدن» معنی می‌‌دهد. مصدر کونئین در یونانی را برای نخستین بار همر در ایلیاد و ادیسه به کار گرفته و از آن آشکارا «بوسیدن» را مراد کرده است. این کلمه‌‌ی یونانی را در لاتین به adoratio ترجمه کرده‌‌اند که نماز بردن و پریستاری کردن معنی می‌‌دهد. بنابراین پروسکونسیس «از دور بوسه فرستادن» معنی می‌‌دهد و نه چنان که اغلب ترجمه شده، «خود را به خاک افکندن». من در کتاب «داریوش دادگر» فصلی درباره‌‌ی چگونگی و چراییِ تحریف این کلمه به خاکساری نزد مورخان معاصر نوشته‌‌ام.[1]

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\DariusIOfPersia1.jpg

ناگفته نماند که در هیچ یک از آثار بازمانده از دوران هخامنشی نمی‌‌بینیم کسی خود را در برابر شاه به زمین افکنده یا در حال سجده باشد. این در حالی است که وضعیت بدنی سجده و به خاک افتادن در ایران زمین پیشینه داشته و پیش از به قدرت رسیدن هخامنشیان در دیوارنگاره‌‌های آشوری فراوان دشمنانی شکست خورده یا امیرانی تابع را می‌‌بینیم که در برابر شاه آشور سجده کرده و پیشانی را به زمین مالیده‌‌اند. به همین ترتیب از سجده و به خاک افتادن در برابر شاه در سراسر آثار دوران اشکانی و ساسانی نیز نشانی نمی‌‌بینیم و در متون ایرانی مانند اوستا و منابع پهلوی نیز اشاره‌‌ای بدان نداریم. از این رو آشکار است که پروکونسیس نمی‌‌توانسته در ایران چنین معنایی داشته باشد.

آلتهایم هم در مقاله‌‌ی به نسبت مفصلی آرای گوناگون درباره‌‌ی پروسکونسیس را گرد آورده و در نهایت به این نتیجه رسیده که سجده کردن و به خاک افتادن ربطی به آیین درود ایرانیان نداشته و این کلمه را کمابیش به «فرستادن دستبوس» تعبیر کرده است.[2] که درست می‌‌نماید. همچنین این حدس جالب توجه را زده که کلمه‌‌ی ماچ در پارسی دری امروزین (به معنای بوسه) ‌‌شکلی تغییر یافته از نْماز/ نْماچ در فارسی میانه و سغدی بوده باشد.[3]

با مرور کارکردهای کلمه‌‌ی پروسکونسیس در منابع باستانی روشن می‌‌شود که منظور از این کلمه انجام حرکتی ستایش‌‌آمیز و فرستادن درود با حرکت دست بوده است. چنین می‌‌نماید که انجام این حرکت تا حدودی به ابراز ادب در حضور فردی بلندمرتبه مانند شاه دلالت داشته باشد، اما در ضمن در شرایطی که کسی پیروزی‌‌ای به دست می‌‌آورده یا حتا مایه‌‌ی شادمانی و هیجان دیگران هم می‌‌شده چنین رفتاری نمایان می‌‌شده است. با توجه به دیوارنگاره‌‌های بازمانده از عصر هخامنشی روشن است که این حرکت با گرفتن دست راست جلوی صورت و نزدیک کردن انگشتان به لبان انجام می‌‌پذیرفته است. این حرکت در واقع در ایران زمین تداومی چشمگیر پیدا کرده و بعدتر در ورزش زورخانه‌‌ای هنگام ابراز ادب به حریف در قالب زمین ادب بوسیدن صورتبندی تازه‌‌ای به خود گرفته است.

با مرور نمونه‌‌هایی از موقعیت پروکونسوس در منابع یونانی باستان می‌‌توان حدس زد که این حرکت در ایران قدیم هم چنین جلوه‌‌ای داشته است. هرودوت می‌‌گوید وقتی اسب داریوش در میان گروه هفت پهلوانی که گوتاما را کشته بودند، پیش از همه شیهه کشید و آذرخشی درخشید و برگزیده شدن‌‌اش به مقام شاهنشاهی را تایید کرد، شش پهلوان دیگر از اسبهایشان فرود آمدند و به این شیوه به او درود فرستادند.[4] در همین کتاب تواریخ می‌‌خوانیم که هارپاگ نیز وقتی نزد ارشته‌‌ویکه از گناهی تبرئه شد، خوشنود شد و برابر شاه ماد پروسکونسیس را اجرا کرد.[5] نمونه‌‌ای دیگر به زمانی مربوط می‌‌شود که خشایارشا سردارانش را به شورای جنگ فرا می‌‌خواند و اعلام می‌‌کند که با وجود رویای هشدار دهنده‌‌ای که دیده بود، همچنان قصد دارد به یونان حمله کند. در این جا هم سرداران که شادمان شده بودند به همین شکل به او درود فرستادند.[6] در جای دیگری می‌‌بینیم که کشتی خشایارشا دچار آسیبی شده و چند تن از پارسیان برای نجات جان شاهنشاه داوطلب می‌‌شوند تا از کشتی به دریا بپرند تا آن را سبک کنند. آنان نیز پیش از انجام این کار فداکارانه در برابر خشایارشا پروسکونسیس انجام می‌‌دهند.[7]

آشکار است که در این موارد که همگی به شرایطی جنگی و موقعیتی پرجنب‌‌ و جوش مربوط می‌‌شوند، این تصور که افراد خود را به خاک می‌‌انداخته‌‌اند نامعقول می‌‌نماید. پروسکونسیس آشکارا نوعی ادای احترام بوده که احتمالا انجام حرکتی با دست را نشان می‌‌داده است. وگرنه اجرای چیزی پیچیده‌‌تر در شرایطی مانند کشتی توفان‌‌زده‌‌ی در حال غرق شدن یا میانه‌‌ی شورایی جنگی یا پس از سوارکاری نامحتمل می‌‌نماید.

پلوتارک هم این کلمه را درباره‌‌ی ایرانیان در بافتی جنگی به کار گرفته است. در نبرد کوناکسا وقتی شاهنشاه اردشیر با برادرش کوروش کهتر روبرو شد، پارسیان دو بار در میانه‌‌ی نبرد عمل پروسکونسیس را به جای آوردند. بار نخست وقتی که کوروش کهتر آواز در می‌‌داد و در میانه‌‌ی سپاهیان به دنبال برادرش می‌‌گشت تا تن به تن با او بجنگد، به او راه می‌‌دادند و پروسکونسیس را اجرا می‌‌کردند.[8] بعدتر هم که کوروش کشته شد و اردشیر سر بریده‌‌اش را بالا گرفت تا سربازان او را ببینند، برای احترام نهادن به اردشیر چنین کردند.[9] باز در اینجا آشکار است که منظورِ نویسنده انجام عملی به نسبت ساده است که در حالت ایستاده انجام می‌‌شده است. وگرنه این که سپاهیان پارسی در میانه‌‌ی میدان نبرد در برابر کوروش کهتر که سردار دشمن‌‌شان محسوب می‌‌شده به خاک افتاده باشند به کلی نامعقول می‌‌نماید، و همچنین بعدتر هم که باز در گرماگرم نبرد سر بریده‌‌ی او را دیدند قاعدتا سجده نکرده‌‌اند، بلکه به اجرای حرکتی با دست و شکلی از درود فرستادن با دست بسنده کرده‌‌اند.

در مواردی که به انجام دسته جمعیِ این عمل در برابر شاهی اشاره رفته، همواره قومی ایرانی مورد نظر بوده‌‌اند. مثلا وقتی کوروش بزرگ با گردونه‌‌ای بسته به شده چهار اسب سپید که نماد مهر بود، پشت آتشدان مقدس از کاخ خویش خارج شد، پارسیان با دیدن‌‌اش به طور گروهی «پروکونسیس» را انجام دادند و گزنفون می‌‌گوید این نخستین بار بود که چنین می‌‌کردند.[10] به همین ترتیب وقتی مردم گرگان سخنان کوروش بزرگ را شنیدند، همراهی‌‌شان با او و فرمانبری‌‌شان را با اجرای پروسکونسیس نمایش دادند.[11] به این ترتیب روشن است که این عمل دلالتی سیاسی داشته و به پذیرش فرمانبری از قدرتی برتر حمل می‌‌شده است.

آریان اشاره‌‌ی روشنگری دارد و می‌‌گوید وقتی اسکندر از درباریانش خواست تا به رسم پارسیان به او ادای احترام کنند، کالیستنس فیلسوف که با انجام این کار مخالفت داشت، گفت که پروکونسیس ویژه‌‌ی خدایانی است که تندیس‌‌هایشان در جاهای بلند نهاده شده و در دسترس نیست، و در مقابل بوسیدن (فیلِئین: ) ویژه‌‌ی آدمیان است. به این ترتیب معلوم است او به دو شکل از آیین بوسیدن اشاره می‌‌کند، که یکی‌‌شان به انسان و دیگری به خدایان مربوط می‌‌شده، و تفاوت‌‌شان در فاصله‌‌ و امکان لمس بوده است.[12]

در ایران زمین بوسیدن یکی از کنشهای مهم و معنادار تلقی می‌‌شده که از دیرباز قواعد اجتماعی دقیقی بر آن حاکم بوده است. مورخان یونانی به این نکته اشاره کرده‌‌اند که در عصر هخامنشیان ترتیب و نظمی جا افتاده و فراگیر درباره‌‌ی آداب بوسیدن در میان ایرانیان وجود داشته است، در حدی که هرودوت می‌‌گوید بوسیدن رسمی پارسی است.[13] در ضمن این کار دلالتی سیاسی هم داشته است. چندان که بوسیدن شاه تنها برای بلندپایه‌‌ترین مقامهای دولتی و نزدیکترین خویشاوندانش ممکن بوده است.[14]

جالب آن است که این آیین درود فرستادن به شاه که در میان رومیان و یونانیان به سجده بردن حمل می‌‌شد، پس از ورود اسلام نزد مورخان مسلمان نیز به سجده بدل شد و احتمالا در این هنگام رسم آن روزگار در دربارهای عباسی را باز می‌‌تابانده است. طبری در تاریخ خود هرجا به رسم بزرگداشت شاهنشاه اشاره می‌‌کند از فعل سجد بهره می‌‌برد. بی‌‌ادبی پیکی جوان که هنگام بار یافتن نزد یزدگرد نخست از هیبت او گیج شد و فراموش کرد سجده کند، نادیده انگاشته شد و یزدگرد که حال او را درک کرده بود، با او سخن گفت.[15] به همین ترتیب هیبت و شوکت انوشیروان دادگر به شکلی بود که هرکس برای بار نخست او را می‌‌دید از هیبتش سجده می‌‌کرد.[16]

باز در اینجا آشکار است که سجده یا بر خاک افتادنی در کار نیست، اما زانو زدن، احتمالا با یک پا، همچنان که میان پهلوانان در زورخانه‌‌ها همچنان باقی مانده، در کار بوده و درود فرستادن بر شاهنشاه در این حالت با بلند کردن دستها و بر روی هم نهادن و احتمالا بوسیدن‌‌شان توسط خود فرد انجام می‌‌شده که پروسکونسیس به این حالت اخیر اشاره دارد. در جاهای دیگر نیز اشاره‌‌هایی شبیه به این را می‌‌بینیم. دِکابالوس شاه داسی‌‌ها در برابر ترایانوس[17] و تیگران در برابر پمپی نیز حرکت مشابهی را انجام دادند و به این ترتیب به وی درود فرستادند.[18]

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\persepolis\Persepolis_Relief_Thronrelief_Farnaka_3.JPGجزئیات نگاره‌‌ی وزیر داریوش در حال کرنش در برابرش

 

 

  1. وکیلی، ۱۳۹۰: ۴۸۴- ۴۹۰.
  2. آلتهایم، ۱۳۹۳: ۱۹۳-۲۴۳.
  3. آلتهایم، ۱۳۹۳: ۲۲۶-۲۲۸.
  4. هرودوت، کتاب دوم، بند ۸۶.
  5. هرودوت، کتاب نخست، بند ۱۱۹.
  6. هرودوت، کتاب هفتم، بند ۱۳.
  7. هرودوت، کتاب هشتم، بند ۱۱۸.
  8. Plutarch, Artaxeres, 11.4.
  9. Plutarch, Artaxeres, 13.2.
  10. Xenophone, Cyropaedia, 8.3.12.
  11. Xenophone, Cyropaedia, 4.4.13.
  12. Arrian, Anabasis, 4.11.2-3.
  13. هرودوت، کتاب نخست، بند ۱۳۴.
  14. Arrian, Anabasis, 7.11; Xenophone, Cyropaedia, 1.4.27.
  15. طبری، ج.۲، ۱۳۵۲: ۶۱۷.
  16. طبری، ج.۲، ۱۳۵۲: ۶۸۹.
  17. Cassius Dio, 36.52.3.
  18. Cassius Dio, 68.9.6.

 

 

ادامه مطلب: گفتار چهارم: انگشت به دندان گزیدن

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب