گفتار سوم: خط سومری
قلمرو: جنوب میانرودان
زبان: سومری یا اِمِهگیر (زبان همگان):
دورهی رواج: سال ۱- ۳۵۰۰ تاریخی(۳۳۸۰ پ.م- ۱۰۰م.)
دولت پشتیبان: دولتشهرهای سومری
در میان قدیمیترین نویسههای شناخته شده، سومری از همه بیشتر مورد پژوهش قرار گرفته و متون آن بیشتر خوانده شده است. به خاطر گستردهتر بودن منابع و دادهها سیر تاریخی خط در ایران غربی را باید بر مبنای همین خط پی گرفت، هرچند تاکید بر این نکته لازم است که سومری تنها نویسهی این دوران و چه بسا مهمتریناش نبوده است. یکی از دلایلی که در این مورد میتوان اقامه کرد آن است که خط سومری از ابتدای کار همچون سیستمی یکپارچه و پخته بر صحنه نمایان میشود. یعنی آغازگاهش به مجموعهای پراکنده از نظامهای محلی واگرا شبیه نیست که به تدریج روندی از ادغام و همگرایی را تجربه کرده باشند.[1]
با توجه به این که خط اصولا سیستمی تکاملی است و به تدریج و در گامهایی پیاپی شکل میگیرد، این پختگی بدان معناست که خط سومری آغازین بر شکلهایی کهنتر از نشانهگذاری مفاهیم و عناصر زبان تکیه کرده است. این شکل کهنتر احتمالا گویهای گلی، لوحهای مشهور به «حسابداری» و نمادهای کنده شده بر لولهایی بوده که از حدود یک هزاره پیشتر از ظهور خط سومری در سراسر ایران غربی رواج داشته و نمادهای مربوط به مالکیت شخصی افراد و خاندانها را به همراه نمادهایی دینی نشانهگذاری میکرده است.
پس به احتمال زیاد خط سومری یکی از نظامهایی نویسایی برآمده از یک شبکهی دیرینهتر و گستردهتر بوده که بر رمزگذاری هویت شخصی متکی بوده و احتمالا خطهای دیگری مثل پیشاایلامی و خط جیرفت و علایم سند- هامون- هیرمند را نتیجه داده است. در میان اینها البته سیستم خطی پیشاسومری-پیشاایلامی (احتمالا با مرکزیت شهرهای شوش و اوروک) پیشاهنگ بقیه بودهاند و همزمان شکل میگیرند و ساختار خط میخی را پدید میآورند.
لوح مالی پیشاسومری، ثبت دستمزد چهل نفر که پنج روز در هفته کار کرده بودند و بر اساس متن پشت لوح، هرکدامشان روزانه دو واحد کوچک آبجو دریافت کرده بودند، که وجه رایج در تبادلات پایاپای قدیم بوده است. علامت مثلث در گوشهی راست سطر چهارم احتمالا یعنی «کارگر»، سه علامت ابتدای سطر سمت چپ از بالا به پایین یعنی «روز-۱»، «روز-۲»، «روز-۳»، جمدتنصر، حدود سال ۴۰۰ (۳۰۰۰ پ.م)[2]
نمادهای خط سومری، مثل همهی نویسههای دیگر، یکپارچه نیست و به یک سطح از بازنمایی تعلق ندارد. اگر بخواهیم در چارچوب نشانهشناسی چارلز سندرس پیرس سخن بگوییم، برخی از این نمادها شمایلی هستند. یعنی مثلا تصویر سر انسان، «سرِ آدم» را نشان میدهد. برخی دیگر نمایهای هستند. مثل سر گاو که «گاو» را نشان میدهد یا دو میخ عمود بر هم در دایرهای، «گوسفند» خوانده میشود و قاعدتا در ابتدای کار جانوری در آغل را بازنمایی میکرده است. برخی دیگر هم یکسره انتزاعی هستند، مثل علامت ستاره که برای نشان دادند «خدا» کاربرد دارد. بنابراین کل نشانهها را نمیتوان به یک لایه از بازنمایی مربوط دانست. با این حال بیشتر نشانههای خط سومری اولیه از جنس نمایهایست و شباهتی تعمیم یافته میان شکل و مضمون در کار است.
در حدود سال ۴۰۰ (۳۰۰۰ پ.م) نوعی خط پیشاسومری در جنوب میانرودان رایج بوده که تنها استخوانبندی پایهی زبان را بازنمایی میکرده است. یعنی فعلها در آن صرف نمیشده و اسمها پیشوند و پسوند نداشته و ترتیب نشانهها از دستور زبان پیروی نمیکرده است. هرچند منطقی در کار بوده و اغلب عدد اول میآمده و بعد به دنبالش جنسی که شمرده شده و در نهایت توضیحی یا فعلی دربارهاش. همچنین خوشههایی از نشانهها را در مربعهایی محصور میکردهاند و نشان میدادهاند که اینها را باید با هم خواند. این چهارگوشها به صورت ستونهایی از بالا به پایین و از چپ به راست خوانده میشدند و در لوحهایی که دو طرفشان نوشته داشته، آغاز پشت لوح نزدیکترین نقطه به انتهای ستون پایانی در روی لوح بوده است.
۸۵٪ از اسناد به جا مانده به خط پیشاسومری به حسابداری و بازرگانی (شخصی یا دیوانی) مربوط میشود و ۱۵٪ باقی فهرستهایی از کلمات هستند که قاعدتا برای تمرین نوشتن به کار گرفته میشدهاند. این خط نزدیک به هشتصد نشانه داشته که شصتتایش به اعداد مربوط میشده است.[3] از اینجا اهمیت کاربردیشان برای حسابداری روشن میشود. این را میتوان با ده عدد پایه در خط امروزین مقایسه کرد. بسیاری از این نشانهها اندیشهنگارهایی صریح هستند. مثلا «رأس دام» (ساگ) یا «ماهی» (کو) را با کشیدن شکلاش نشان میدادهاند.
در ابتدای کار نشانههای داخل یک چهارگوش بدون نظم خاصی با ترتیبی دلبخواه نوشته میشد، اما در حدود سال ۱۰۰۰ (۲۴۰۰ پ.م) این نشانهها منظمتر شدند و با همان ترتیبی دنبال هم نوشته میآمدند که در جملات گفتاری خوانده میشدند.[4] در همین حدود زمانی یک تحولی پرسشبرانگیز دیگر نیز رخ داد و آن هم این که نمادهای خط سومری حدود ۹۰ درجه چرخش پیدا کردند و جهت نوشتن به جای آن که عمودی و از راست به چپ باشد، افقی و از چپ به راست انجام میگرفت.
حدس غالب آن است که دلیل آن تغییر در دستورزی دبیران بوده باشد. شکل اصلی ثبت نشانهها البته بر سنگنگارهها و ستونهای سنگی تا هزار سال بعد (وسط هزارهی دوم پ.م) دست نخورده باقی میماند.[5] یعنی کتیبههای رسمی حکومتی مثل لوح حمورابی همچنان همان جهتگیری پیشین را حفظ کردهاند. اما لوحنوشتهها چنین تغییری را تجربه کردند. چرخش مشابهی را بعدتر در حدود سال ۲۷۰۰ (۷۰۰ پ.م) در خط میخی اکدی نوآشوری هم میبینیم.
خط سومری در حدود سال ۹۰۰ (۲۵۰۰ پ.م) عملا کل محتوای تصویری خود را از دست داد و به نمادهایی کاملا قراردادی و انتزاعی تبدیل شد. تا حدود سال ۱۴۰۰ (۲۰۰۰ پ.م) شمار علایم این خط به ۵۷۰ تا کاهش یافته بود، که همچنان ماهیت کهن اندیشهنگارانهشان را حفظ کرده بودند. تازه در متون این دوران است که دستور زبان در متن منعکس میشود و انباشتی بودن دستور زبان سومری نمایان میگردد. سرعت این تحول در خط ایلامی حتا بیشتر بود. ایلامیها در این تاریخ زبان خود را با خطی مشتمل بر ۱۱۳ علامت مینوشتند که در عمل آوانگار کامل بود و اغلب نشانههایش با اکدی و سومری قدیم مشترک بود.
جالب آن که در این نظام نویسایی هنوز مفهوم عدد به شکلی مستقل پدیدار نشده است و نگارش اعداد به چیزی که میشمارند وابسته است. یعنی ده گونی گندم و ده گوسفند با نشانههایی متفاوت بازنموده میشوند. به تعبیری میتوان گفت در این خط هنوز عدد ابداع نشده و به جایش «کلمات شمارشی» داریم، یعنی تک علامتی که احتمالا یک کلمهی یگانه را نمایندگی میکرده و به تعدادی مشخص از چیزی دلالت میکرده است. ناگفته نماند که این پیوند میان کلمات نشانگر جنس و اعداد در تمدن ایرانی تا به امروز باقی مانده و برای شمارش بیشتر چیزها کلمهای (مثل رأس، نفر، فقره، اصله، باب، طغری، …) داریم که به عدد افزوده میشود و ردهی چیزهای شمرده شده را نشان میدهد.
دگردیسی خط پیشاسومری که تصویری بود، به سومری که با نویسهی «میخی» نوشته میشد، کمابیش همتاست با استانده شدنِ ریخت بیرونی خط، همچون گذار در فرایند نوشتن که در پی ظهور صنعت چاپ تحقق یافت. در خط پیشاسومری شکلِ چیزها اهمیت داشت و همچنان اندیشهنگارها با موضوع خودشان شباهتی ظاهری داشتند. اما این نقشمایهها در گذار به خط سومری به سه میخ تجزیه شدند همهی علایم از ترکیب این سه نوع میخ حاصل آمدند. علاوه بر این نوشتار دیگر با کوبیدن قلم بر لوح تولید میشد، و نه کشیدنِ خطوط. طوری که شاید بتوان خط میخی سومری را نوعی چاپ اندیشهنگار دانست، که با سه حرفِ تصویری به انجام میرسیده است.
لوح پیشاسومری با ثبت مقدار گندم سرخ (شعیر ابلیس) که به عنوان دستمزد به زنان و مردانی داده شده است. علایم مربوط به یکاها در بالا آمده که نظامی دهدهی-شصتی را نشان میدهد. متن از راست به چپ نوشته شده و اعداد رنگی شدهاند. دو علامت اول (a و b) ناظران کار بودهاند که به ترتیب ۴۶ و ۶ واحد گندم گرفتهاند. کارگران مرد (c) و زن (d) هم به ترتیب یک یا دو واحد عادی (مخروطهای عمودی) یا دو و سه واحد کوچک (مخروطهای افقی) دریافت کردهاند.[6]
این علایم را «ضربه، زخمه» (به سومری «سانتاک» و به اکدی «سَنْتاکّو») مینامیدهاند و نویسهای که به این شکل پدید میآمد -و امروز میخی خوانده میشود- به سومری «گوسوم» و به اکدی «میخیشْتو/ میخیلْتو» خوانده میشده است.[7] جالب آن که تشبیه این خط به میخ از ابتدای کار در این فرهنگها وجود داشته و در متن سومری «انمرکار و سرور ارت» که اولین اشاره به نوشتن را در متنی داراست، شاه اَرت (احتمالا شهداد کرمان) پس از آن که برای نخستین بار چشمش به لوحی حامل نوشته میافتد، میگوید: «این شبیه میخ است».
این شکل میخسان احتمالا در چشم کاتبان جهان باستان ارج و اهمیتی بزرگ داشته و به نوعی مقدس به شمار میآمده است. چون ساختار پایهی آن طی سه هزاره تداوم پیدا ميکند و حدود ده نویسهی میخی متفاوت را نتیجه میدهد که زبانهایی گوناگون را ثبت میکردهاند. گواهی بیانگرتر در این مورد آن که ثبت خط میخی بر زمینههایی مثل آوندهای سنگی و اشیای چوبی و صخرهها نیز با همان شکل و قالبی کندهکاری میشده که بر لوحها میبینیم. واپسین خط میخی جهان، پارسی باستان است که در ضمن طولانیترین کتیبهی جهان باستان و نخستین متن تاریخی دقیق جهان (بیستون) نیز بدان نوشته شده است، و این متن طولانی هم طوری بر صخرهای دوردست حک شده که انگار نقش قلم نی بر لوحی گلی است.
لوحهایی که خط میخی سومری را ثبت کردهاند ابعادی بسیار متنوع دارند که از ۲ در ۲ تا ۳۰ در ۳۰ سانتیمتر را در بر میگیرد.[8] واسطهی مهم دیگری که برای نوشتار وجود داشته، موم بوده که فسادپذیر است و به همین خاطر نمونهای از آن باقی نمانده است. اما به احتمال زیاد شکل رایجتری برای ثبت نوشتار به حساب میآمده است. چون سبکتر و باریکتر از لوح گلی بوده و میشده با فشردن پاکش کرد و دوباره رویش چیزی نوشت. موم را در قابهایی از جنس چوب یا گاه عاج میریختهاند و گاه چند تایش را به هم میبستند و به این ترتیب قدیمیترین شکل از طرح کلی کتاب پدید میآمده است. هرچند لوحهای مومی در شکل اصلیشان پایدار نیستند، اما نمونههایی از آن در کتابخانهی شهر آشوری نمرود (حدود سال ۲۷۰۰/ ۷۰۰پ.م) و همچنین در کشتی شکستهای در سواحل آناتولی (میانهی سومین هزارهی تاریخی/ اواخر هزارهی دوم پ.م) یافت شده است.[9] کاربرد این الواح مومی البته بسیار کهنتر بوده و اشارههای صریح به آنها از میانهی دومین هزاره (پایان هزارهی سوم پ.م) در اسناد سومری دیده میشود.[10]
با گذار از نشانههای اندیشهنگار پیشاسومری به خط میخی سومری، چهارگوشهایی که خوشهی مفاهیم همنشین را مرزبندی میکرد از بین رفتند و در عمل به سطرهایی بدل شدند که از چپ به راست نوشته میشدند. شمار نشانهها هم نخست از ۸۰۰ به ۱۲۰۰ افزایش یافت و بعد دوباره استانده شد و در حدود سال ۱۰۰۰ (۲۴۰۰ پ.م) به ۸۰۰ بازگشت. در میان اینها ۳۰۰ نشانهی پایه مرکزیت داشت و باقی در حواشی آن شکل گرفته بود. این نشانهها گاه حالت مرکب[11] پیدا میکردند، یعنی دنبال هم نوشته میشدند و کم کم به یک واحد نمادین یکپارچه بدل میشدند. گاهی هم دو نشانه در هم ادغام میشدند و یکی در دل دیگری ثبت میشد، و به اصطلاح نشانهای پیچیده[12] را نتیجه میداد، و بسیاری از این نشانههای پیچیده خود از تحول نشانههای مرکب قدیمیتر ایجاد میشدند.[13]
به عنوان مثال علامت سر انسان که «ساگ» خوانده میشد و در ابتدای کار «کله، سر» معنی میداد، با افزودن چند میخ در ناحیهی دهان به «کا» (دهان) تبدیل میشد، و همین با اندکی تغییر میتوانست «زو» (دندان) و «اینیم» (کلمه) و «کیر» (دماغ) و «گُو» (صدا، سخن) و «دوگ» (گفتن) هم خوانده شود. یا با نماد «نیندا» (غذا) ترکیب شود و روی هم رفته «گو» (خوردن) خوانده شود. در ابتدای کار علامت «نیندا» و «ساگ» کنار هم میآمدند و «گو» خوانده میشدند. اما بعدتر «غذا» در درون «سر» نوشته میشد و به این شکل نماد مرکب اولیه به علامتی پیچیده دگردیسی یافت.
همچنین بود علامت مثلثی که «نین» (زن) معنی میداد و به موی ناحیهی زهار زن اشاره میکرد، و با علامت مشابه ولی واژگونهی نشانگر «کوه، سرزمین بیگانه» ترکیب میشد و «گِمِه» (کنیز) را به دست میداد، چرا که سومریها کنیزان و بردگان زن را در جریان دستبرد به سرزمینهای کوهستانی زاگرس اسیر میگرفتند.[14]
از سوی دیگر تعمیم شباهت آوایی به معنایی هم در کار بوده است. مثلا نشانهی «گی» (نی) را برای نوشتن «تحویل دادن، تسلیم کردن» هم به کار میگرفتهاند. چون آن هم به سومری «گی» تلفظ میشده است. همین نشانه در خط سومری اولیه احتمالا برای نمایش «سیگی» (زرد) هم کاربرد داشته است. به همین ترتیب علامت «سو» (بدن) برای «جایگزین کردن» و نشانهی «سی» (شاخ) برای «پر کردن» و نماد «سار» (گیاه) برای «نوشتن» هم به کار گرفته میشده است.[15] چون واژهی دوم آوایی همسان با اولی داشته است.
با توجه به این که زبان سومری گرایشی به جای دادن معناها بر تکواژها و گنجاندن واژهها در قالب تکهجا داشته، این تعمیمهای معنایی به پیچیدگی زیاد خط سومری منتهی شده و همین باعث میشده رمزگشایی از آن ناممکن شود. مثلا بیش از بیست نماد میخی متفاوت «دو» خوانده میشده و یک علامت خاص -مثل «کا»- ممکن بوده بیش از ده معنای متفاوت را در بافتهای گوناگون حمل کند. همین عامل باعث ميشد متون میخی سومری ناخوانا شوند و تنها به کمک خطی منطقی و سنجیده مثل پارسی باستان بود که در نهایت با واسطهی کتیبههای دو زبانهی اکدی- سومری این متون رمزگشایی شدند.
در زبان سومری تقریبا همهی اشکال دستوری به صورت پیشوند و پسوندهایی به بن واژه افزوده میشده و ثبت این نشانهها در حالت اولیهشان از حدود سال ۵۰۰ (۲۹۰۰ پ.م) در اسناد نوشتاری نمایان میشود.[16] ثبت کامل پسوندها قاعدتا به زمانی مربوط میشود که زبان سومری دیگر زنده نبوده و نویسندگانش در آن چندان روان نبودهاند که بتوانند با دیدن نشانهها پسوندها و حالتهای دستوری مناسب را حدس بزنند. بنابراین ثبت کامل دستوری زبان سومری در میانهی دومین هزارهی تاریخی (اوایل هزارهی دوم پ.م) با مرگ این زبان همزمان بوده است.
خط سومری مثل خط چینی خاستگاهی اندیشهنگار دارد. به همین خاطر کلمات همآوا و همریخت را با نشانههایی متفاوت مینویسد. مثلا «گو» چهارده معنای متفاوت (از جمله: فریاد کشیدن، ریسمان، …) دارد که همگی متفاوت نوشته میشوند. از سوی دیگر یک نشانه ممکن است به مفاهیمی همخانواده دلالت کند که به شکلهای گوناگون خوانده میشوند. مثلا نشانهی «آپین» در خط سومری هم (با همین خوانش) به معنای «خیش» است، ولی همین علامت «اِنْگار» هم خوانده میشود که یعنی «کشاورز».[17] بنابراین پیوند میان خط و گفتار در زبان سومری مثل چینی اندک بوده است. به همین خاطر در خط سومری شناسههایی متنوع داریم که دربارهی یک نشانه توضیح میدهد و مثلا میگوید این کلمه به معنای اسم ایزدی -شناسهی «دینگیر»- به کار گرفته شده یا مثلا اسم مکان -شناسهی «کی»- است یا چیزی است از جنس چوب.
از سوی دیگر خط سومری از این نظر با هیروگلیف شباهت دارد که در خاستگاه خود با نمادهای پرشمار تصویری پیوند خورده است. پس خط سومری را باید نوعی اندیشهنگار دانست که در کنار خط مصری و چینی مسیر تکاملی مستقل و ویژهای را پیموده است. این سیر تحول خط در هردو سوی رشته کوه زاگرس دیرپا و طولانی بوده است. از شش هزاره پیش گذار به خط اندیشهنگار در ایران جنوب غربی تحقق یافت. با این همه گذار به خطی که زبان را بازنمایی کند تا حدود سال ۸۰۰ (۲۶۰۰ پ.م) به فرجام نرسید. یعنی تازه در قرن هفتم تاریخی (قرن ۲۷ پ.م) بود که نمودهای دستور زبان و جملهبندی در نشانههای نوشتاری بازنموده شد.
وودز دورهبندیای از تحول این روند به دست داده که طبق معمولِ مورخان غربی بر تاریخنگاری میانرودان و شهر اوروک تاکید دارد و گواهان دیگر از جمله شواهد کهنتر ایلامی و آثار دشت خوزستان را نادیده میگیرد. از دید او مراحل تحول خط با دورهبندی تحول شهر اوروک منطبق است و دورهی آغازمیخی ۱ (عصر اوروک، ۳۳۰۰ پ.م)، دورهی آغازمیخی ۲ (عصر جمدتنصر، ۳۱۰۰ پ.م) و دورهی خط میخی (عصر دودمانی، ۲۹۰۰-۲۳۵۰ پ.م) را شامل میشود.[18]
استخوانبندی کلی دورهبندی وودز را میتوان پذیرفت، هرچند باید با افزودن دادههای دیگر آن را به این شکل بازسازی کرد:
نخست: دورهی پیشامیخی؛ که در آن نمادهای هندسی و مُهرها را برای ثبت اطلاعات مالی به کار میگرفتهاند. این آثار با ظهور نخستین روستاها و گذار به سبک زندگی یکجانشینی بر مدارک باستانشناختی پدیدار میشوند و مرکز تحولشان خوزستان و شرق آسورستان است. گویهای گلی حامل نمادهای هندسی اوج این سیر تحول را در چغامیش و شوش و اوروک نشان میدهند.
دوم: دورهی لوحی: در حدود ۵۵۰۰ سال پیش گذاری رخ میدهد و نمادهای گلی به نقشهایی بر لوحهای کوچک گلی تبدیل میشوند. در این مرحله هنوز لوح به معنای دقیق کلمه نداریم و در اصل همان گویها را میبینیم که تخت و کوچک شده و نمادهای درونیشان به صورت علایمی خطی بر سطحشان نقش بسته است. در این مرحله همچنان نمادها چیزهایی را نشان میدهند و ارتباطی مستقیم با زبان ندارند. در همین حدود (۳۴۰۰ پ.م) نخستین نشانههای خط و نویسایی پدیدار میشود و این به معنای شروع دوران تاریخی است.
سوم: مرحلهی سطری؛ که در آن نمادها ارتباطی با واژگان پیدا میکنند و مفاهیمی استانده و انتزاعی را منتقل میکنند. بازتاب این تحول آن است که علایم به صورت سطرهایی منظم بر لوح نقش میبندند و اندازهی لوحها هم بزرگتر میشود، با سطحی بیشتر و قطری کمتر. این مرحله از حدود سال ۳۰۰ (۳۱۰۰ پ.م) شروع میشود و تا حدود سال ۱۰۷۰ (۲۳۵۰ پ.م) به اشکال گوناگون ادامه پیدا میکند. شکل آغازین ثبت زبان سومری یکسره در این چارچوب قرار میگیرد و مانند خط مصری اندیشهنگار است. خطهای ایلامی و سومری در این دوران موازی و مشابه با هم تکامل پیدا میکنند و خط جیرفت و فرهنگ سند-هامون-هیرمند هم که هنوز خوانده نشدهاند، در همین رده قرار میگیرند.
چهارم: مرحلهی متنی؛ که با نوشته شدن نخستین متنهای طولانی و ثبت اولین روایتها همراه است. این مرحله در واقع آفریدهی مردم سومری-ایلامی نیست و مهاجران بیرونی که به میانرودان هجوم بردند در برخورد با فرهنگ سومری آن را پدید آوردند. موج اول این مهاجران در حدود سال ۱۰۳۰ (۲۳۵۰ پ.م) از جنوب غربی به میانرودان وارد شدند و اکدیهای سامی بودند. حدود دو قرن پس از ایشان (در حدود سال ۱۲۳۰/ ۲۱۵۰ پ.م) موج دومی از شرق زاگرس برخاست و مردمی قفقازی به نام گوتیها که بومی زاگرس بودند از شمال شرقی بر سومر مسلط شدند.
خط در برخورد این دو قوم با سومریها به مرتبهی واژهنگار تحول یافت. حدسی که میتوان زد آن است که تفاوت زبانی میان اکدیها و گوتیها با سومریها علت اصلی تدقیق نمادهای زبانی و قلاب شدنشان به واژگان بوده باشد. شکلهای آغازین این مرحله با تداخل جمعیت ایلامی و سومری و نفوذ سامیها به میانرودان آغاز شد و در فاصلهی سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ (۲۴۰۰- ۲۱۰۰ پ.م) به پختگی رسید و خطهای پیچیدهای را نتیجه داد که همگی بر میخی سومری-اکدی متکی بودند.
در حدود سال ۱۴۰۰ (۲۰۰۰ پ.م) دو تحول مهم در شکل نوشتار سومری رخ داد. یکی آن که خط درازی که در ادامهی میخهای کوتاه نوشته میشد، حذف شد و تنها نوک سهگوش میخها باقی ماند، که بعدتر در خط اکدی به واحدی پایه برای نمایش هجاها بدل شد. دیگر آن که عددنویسی هم با نشانههایی همسان با متن ثبت شد و «قلم» متفاوتی که تا آن هنگام برایش به کار گرفته میشد را کنار گذاشتند.
برخی معتقدند تا این هنگام قلمی متفاوت برای نوشتن عدد به کار گرفته میشده که خطوط خمیده و نیمدایرهها و دایرهها را ترسیم میکرده است. اما حدس من آن است که این خطوط هم با انتها و کنارهی قلم نی عادیای ثبت میشده که ابزار رایج برای نوشتن بوده و هنوز هم در خوشنویسی خط پارسی کاربرد خود را حفظ کرده است.
نمونههایی از مرحلهی سطری
مرحلهی لوحی
گوی گلی مرحلهی پیشامیخی
نبشتهی اورکاگینه، نمونهای از خط متنی،سال ۱۰۱۰/ ۲۳۷۰ پ.م
در مقام جمعبندی میتوان گفت سیر تحول شکل بیرونی خط میخی که در سومری آغاز شد، تقریبا با همان چارچوب در سراسر تاریخ خطهای میخی تداوم یافت و در زبانها و نویسههای دیگر میخی نیز تکرار شد. چارچوب کلی حاکم بر این روند تکاملی را میتوان چنین خلاصه کرد:[19]
الف) خطوط خمیده به تدریج راست و مستقیم ترسیم میشوند
ب) نوک هر میخ به تدریج پهنتر میشود و شکل سهگوش روشنتری پیدا میکند
پ) کاهش تدریجی تعداد میخها به ازای هر نشانه
ت) کاسته شدن از دامنهی جهتگیریهای میخها، و تبدیل بدنهشان به خطوط افقی و عمودی
ث) دگردیسی میخهای زاویهدار به میخهای افقی
ج) (در اکدی آشوری) تبدیل گروهی از میخهای زاویهدار به گروه سرمیخهای افقی
خط سومری از دو نظر اهمیت دارد. رکن نخست آن که حجمی چشمگیر از اسناد به این زبان کشف و خوانده شده است و بنابراین کهنترین لایهی متنی از فرهنگ حوزهی تمدن ایرانی را به دست میدهد. دوم آن که ساختار آن مبنای تحول خطهای گوناگون دیگری قرار گرفت که همگی روی هم رفته میخی نامیده میشوند و نظامهایی پیچیده و متنوعاند که زبانهایی متفاوت را نویسا کردهاند.
نمونهای که اهمیت رکن نخست را نشان میدهد آن است که کهنترین اشاره به مفهوم «آزادی» در کل متون تاریخی کرهی زمین، بر نبشتهی اورکاگینه به خط و زبان سومری ثبت شده است. همچنین قدیمیترین متنی که در آن به «نوشتن» اشاره شده، «انمرکار و سرور ارت» نام دارد و روایتی است سومری که احتمالا در اوروک پدید آمده است. زمان پیدایش این متن احتمالا به حدود سال ۱۰۰۰ تاریخی (میانهی هزارهی سوم پ.م) باز میگردد، هرچند متنی که ما امروز در دست داریم در قرن سیزدهم تاریخ (ق ۲۱ پ.م) تدوین شده و قدیمیترین نسخهای که از آن داریم به حدود سال ۱۶۰۰ (۱۸۰۰ پ.م) باز میگردد.
این متن از دو نظر در بحث ما اهمیت دارد. نخست آن که نخستین سندی است که در آن به نوشتن مطلبی اشاره رفته و در ضمن بر کارکرد سیاسیاش هم تاکید شده است. در بندی از آن این جمله را میخوانیم:
«کینگیا کانی دوگود شو. نوموندانگیگی اِن کولابآکِه ایمِه شو. بینرا اینیم دوبگیم بینگوب اوبیتا اینیم. ایمّا گوبو نوبتاگالا»
یعنی: «زبان پیغامبر سنگین بود. نمیتوانست پیام را تکرار کند. سرور (سرزمین) کولاب گِلی را برگرفت. او -همچون لوحی- بر آن کلمات را برنهاد. تا پیش از آن هرگز کلامی بر گِل برنهاده نشده بود».[20]
دیگر آن که نخستین روایت از ماجرای «برج بابل و تفرقهی زبانها» احتمالا در آن ثبت شده است. در بندهای ۱۳۴ تا ۱۵۵ داستان سومری «انمرکار و سرور ارت» جملاتی داریم که برخی آن را همچون نسخهای مقدماتی از داستان فرو ریختن برج بابل و متفرق شدن زبانها در نظر گرفتهاند.[21]
در متون سومری نمونههای دیگری هم از بازنمایی نویسایی در متن نوشته شده میبینیم که جای بحث بسیار دارند. مثلا در لوح هفتم انوماالیش آمده که «این الهامی (تَکْلیمْتو) است که به آن دیرینه، که (این سخن) به او گفته شده، آن را مینویسد تا پسینیان آن را بشنوند».[22] بر لوحی اکدی[23] از دوران آشوربانیپال هم میخوانیم که «این ورد، وردِ مردوک است، آشیپو انگارهی مردوک است» (شیپْتو شیپاک مَردوک آشیپو سَلَم مردوک).[24] یعنی آشیپو که کاهنی تطهیر کننده و جنگیر بوده، همچون تجسدی و قالبی برای ظهور ایزد مردوک رسمیت داشته است.
چنین مینماید که در جهان باستان مفهومی که گذشته از گفته شدن، نوشته هم بشود، همچون امری مقدس و ورجاوند نگریسته میشده است. وان دِر تورن معتقد است که اشارههای اساطیر میانرودانی به «راز» در اصل به گذار از سنت شفاهی به کتبی دلالت میکند. یعنی به تعبیری عصر نانویسایی اولیه به دوران پیش از توفان تشبیه شده و ثبت تاریخ پس از ظهور خط به آغاز عصری نو تعبیر شده است. تاییدی برای این تفسیر را در لوح اول روایت گیلگمش میبینیم، آنجا که خودِ گیلگمش همچون «کسی که کل خردمندی را دربارهی همه چیز آموخت، و راز را دید و امر پنهان را آشکار کرد و پیامی از دوران پیش از توفان را بازپس آورد».[25]
توصیفی مشابه را در لوح یازدهم دربارهی نوح سومری -اوتناپیشتیم- هم میبینیم. محور بحث وان در تورن البته شکلگیری عهد عتیق در عصر هخامنشی است و چگونگی برآمدن متنی نوشتاری از دل سنت کاتبان میانرودانی. با این حال بسیاری از بینشهایی که به دست داده و به میانرودان باستان تعمیم داده، معتبر مینماید. نکتهی کلیدی پیشنهادیاش آن است که سنت کتابت در دنیای قدیم بر اساس زنجیرهای پیوسته از آموزگاران و شاگردان استوار شده بود که در تاریکی تاریخ پس میرفته و اعتبار خود را از اتصال به دانش ایزدان به دست میآورده است.[26] چنان که شاگردی کردن آپکالو نزد ائا آغازگاه این زنجیرهی نویسایی پنداشته میشده است.
درشتنمایی علایم میخی بر لوحی دربارهی گروهی از کارگران در اواخر دوران سلطنت شولگی، اومَه، حدود سال ۱۰۸۰ (۲۳۰۰ پ.م)
کاسهی مرمر موزهی آرمیتاژ با متن «متعلق به ایزدبانوی حمایتگر»، گیرسو، حدود سال ۱۰۰۰ (۲۴۰۰ پ.م)
لول سنگی با متن: «آبّاکالّا پسر اور-مِش» که بر روی متنی قدیمیتر نوشته شده است. از متن قبلی که ناقص از روی لول تراشیده شده، علامت «دوم» در زیر متن باقی مانده است، اومَه (تل چوخا)، قرن سیزدهم تاریخی (۲۱۰۰-۲۰۰۰ پ.م)
- Daniels and Bright, 1996: 35-36. ↑
- Friberg, 1979. ↑
- Gnanadesikan, 2009: 15. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 39. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 38. ↑
- Friberg, 1982. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 38. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 38. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 40. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 39. ↑
- Compound sign ↑
- Complex sign ↑
- Daniels and Bright, 1996: 41. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 41. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 42. ↑
- Gnanadesikan, 2009: 19. ↑
- Gnanadesikan, 2009: 21. ↑
- Woods, 2010: 33-50. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 40. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 45. ↑
- Kramer, 1968: 108-111; Van Dijk, 1970: 302-307. ↑
- van der Toorn, 2007: 212. ↑
- Bīt Mēseri, II, 226. ↑
- Meier, 1941-1944: 139-152. ↑
- van der Toorn, 2007: 218. ↑
- van der Toorn, 2007: 220. ↑
ادامه مطلب: گفتار چهارم: خط میخی اکدی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب