پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار سوم: پرسش و پاسخ درباره‌ی سیاست ایرانشهری

گفتار سوم: پرسش و پاسخ درباره‌ی سیاست ایرانشهری

نظام سیاسی آینده‌ی مستقر بر ایران زمین باید براساس چند اصل به سیاهه‌ای از پرسش‌ها پاسخ دهد. در این‌جا اصول را به فشردگی صورتبندی می‌کنم، پرسشها را تصریح می‌کنم و پاسخ‌های پیشنهادی را مطرح می‌کنم. این گفتار در واقع تکرار محتوای گفتار پیشین است در قالبی دیگر. خاستگاه پرسش‌ها و دلایل این پاسخ‌ها را نیز مفصل در کتاب شرح داده‌ام:

نخست) اصول:

۱) مسئله‌ی دولت و سیاست در ایران زمین راه حلِ محلی و موضعی ندارد. این مسئله همیشه طی تاریخ در سطح تمدنی حل شده و همچنان باید در این مقیاس وارسی و اندیشیده شود.

۲) قلمرو تمدن ایرانی به سمت یکپارگی گرایش دارد و نظام ایرانشهری در بازسازی خود چالاک و خلاق بوده است. احتمالا دوره‌ی تجزیه و پراکندگی کنونی هم به شکلی از یکپارچگی سیاسی گذر خواهد کرد.

۳) تمدن ایرانی همچنان در بن‌مایه‌ها و زیرساخت‌ها پیچیده‌تر از جوامع مدرن است، هرچند از نظر فناوری و اقتصاد در مرتبه‌ای فروپایه‌تر قرار دارد. به احتمال زیاد مثل بارهای پیشین سیستم پیچیده‌تر توسط هجوم سیستم ساده‌تر منقرض نخواهد شد.

۴) هر پیکربندی‌ای از قدرت پایدار در ایران زمین باید بتواند آزادی‌ من‌ها را در پیوند با اقتدار نهاد در زمینه‌ی سیاستی ایرانشهری بازتعریف کند، به شکلی که تولید و توزیع قلبم به وضعیتی بهینه سوق یابد.

۵) سامان یافتن نهاد در ایران زمین که با وضعیت موجود مربوط است، از پایین به بالا انجام می‌پذیرد و مردم در آن نقشی تعیین‌کننده دارند. به همان ترتیبی که راهبری به سمت وضعیت مطلوب از بالا به پایین و توسط فرمانروایی هدایت می‌شود که نمود انسان کامل است.

دوم) پرسشها و پاسخ‌ها:

۱) مسئله‌ی مرزبندی: تعیین دامنه‌ی جغرافیایی ایرانشهر و فضاهای حیاتی و دایره‌های نفوذ و میدان‌های منافع بیرونی این قلمرو سیاسی

ج) ایران زمین مرزهای جغرافیایی مشخص و تاریخ‌مندی دارد که باید بر همان‌ها مستقر شود. یعنی کل این قلمرو را زیر پوشش بگیرد و از آن فراتر نرود. در اختیار نداشتن بخشی از این قلمرو کانونی برای تنش و مداخله‌ی بیرونی فراهم می‌آورد، همچنان‌که فراتر رفتن از این دایره کانونی برای مقاومت ایجاد می‌کند.

۲) مسئله‌ی قرارداد اجتماعی: چطور می‌توان پیمان‌های اجتماعی را براساس مهر بازنویسی کرد؟

ج) ساختار مهر بر داد و دهش استوار است. یعنی براساس بازی‌های برنده-برنده و توزیع منصفانه‌ی قلبم (داد) و اهدای داوطلبانه‌ی بخشی از این قلبم به نزدیکان (دهش) تعریف می‌شود. مشاهده‌پذیر شدن این دو روند در ارتباط‌های اجتماعی و اقتصادی افراد زیربنای شایسته‌سالاری را نیز استوار خواهد ساخت.

۳) مسئله‌ی هنجار نهادی و آزادی فردی: چطور می‌توان دایره‌ی گسترده‌ی میل‌ها و خواست‌های من‌ها را با الزامات ساختاری نهادها و انضباط نگهدارنده‌شان سازگار کرد؟

ج) تقدم من‌ها بر نهادها یک قاعده‌ی بنیادی در سیاست ایرانشهری است. در این معنا میل-خواست من‌ها تا وقتی که میل-خواست دیگری‌ها را محدود نکند، مجاز است. انضباطهای نهادی تنها در دامنه‌ای که از هم‌افزایی و همگرایی این خواستها و میل‌های شخصی برآیند معتبر و مشروع هستند.

۴) مسئله‌ی اقتدار: دایره‌ی تصمیم‌گیری من‌ها در نهادها تا کجا گسترش پیدا می‌کند؟ مدیران و رهبران تا چه حد در تصمیم‌گیری برای اعضای سازمان خود آزادی عمل دارند؟

ج) مفهوم میدان که در دستگاه نظری زروان تعریف می‌شود، این معما را حل می‌کند. من‌ها شبکه‌ای از ارتباط‌های مبتنی بر مهر/ پیمان در اطراف خود پدید می‌آورند که میدان خوانده می‌شود و در آن فضایی که خود آفریده‌اند حق تصمیم‌گیری دارند. همچنان‌که دیگری‌های پیرامون‌شان حق انتخاب دارند که در این میدان حضور یابند یا از آن خارج شوند.

۵) مسئله‌ی تمرکز قدرت: چه انباشتی از قدرت و مرجعیت تصمیم‌گیری در دولت یکپارچه‌ی ایرانشهری مجاز است؟ تعادل میان این مرکز و گرانیگاه‌های اقتدار محلی و منطقه‌ای چطور برقرار می‌شود؟

ج) لایه‌بندی اقتدار به همان شیوه‌ای که در سیاست ایرانشهری تجربه شده، می‌تواند احیا شود. این به معنای خودمختاری محلی جوامعی با مقیاسهای گوناگون است، که در مقیاس‌های مربوط به خود تصمیم‌گیری می‌کنند، و تصمیم‌های مربوط به مقیاس‌های کلان‌تر (ملی یا تمدنی) را به دولت مرکزی واگذار می‌کنند.

۶) مسئله‌ی حکمرانی: رهبری دولت ایرانشهری چگونه تعریف و رمزگذاری می‌شود؟

ج) احتمالا در نهایت شکلی از شاهنشاه در این قلمرو احیا خواهد شد که می‌تواند به ابزارها و دستاوردهای سیاست مدرن (مثل نظام انتخابات) ‌نیز مسلح شود. یک الگوی محتمل وجود شاهانی محلی (برگزیده شده توسط انتخابات) است که زیر نظر شاهنشاهی انجام وظیفه کنند. دوره‌ی حکمرانی نباید مثل دموکراسی‌های امروزین کوتاه باشد، چون به جایگزینی رقابت‌های انتخاباتی به جای تصمیم‌های راهبردی منتهی می‌شود. دوره‌هایی ده‌ساله یا هشت‌ساله را می‌شود پیشنهاد کرد. جلوگیری از جایگیر شدن حکمران در اورنگش خطری دیگر است که باید با استوار ساختن سازوکارهای چرخش قدرت چاره شود.

۷) مسئله‌ی مرزبندی مردم: چه کسانی شهروند ایران زمین هستند و چه کسانی نیستند؟ حق برخوردار بودن از لقب «ایرانی» براساس چه شاخص‌هایی تعریف می‌شود؟

ج) حق شهروندی در ایران دست کم در ابتدای بازسازی سیاست ایرانشهری نمی‌تواند امری بدیهی یا طبیعی قلمداد شود. این به معنای عضویت من‌ها در قرارداد اجتماعی تازه‌ایست و باید براساس پذیرش و اثبات این پیمان/ مهر استوار شود. یعنی کسانی می‌توانند شهروند ایران باشند که آن را به شکلی فعال کسب کنند.

۸) مسئله‌ی شایسته‌سالاری: چطور می‌توان از فساد سازمانی، پخمه‌سالاری، و چسبندگی افراد به مراکز انباشت قدرت جلوگیری کرد؟

ج) نوسازی نظام لایه‌بندی تخصص‌گرایانه‌ای که از دیرباز در چارچوب الگوی استادکاری و نظم صنفی وجود داشته و کارآیی و شایستگی افراد را در درون یک حریم کارکردی محک می‌زنند، در کنار تعریف نهادهای ناظر بیرونی که دستاوردهای کلان و رعایت قواعد چرخش نخبگان را رصد می‌کنند.

۹) مسئله‌ی مدیریت شباهت و تفاوت: چگونگی پیوند زدن مردمی که به اقوام و ادیان و گرایش‌های فکری یا سبک‌های زندگی گوناگون تعلق خاطر دارند، به شکلی که یک سیستم اجتماعی یکپارچه و نیرومند را پدید آورند.

ج) تفاوت‌های درونی میان زیرسیستم‌های اجتماعی باید در هر مقیاسی با شباهت‌هایی بیرونی با کلیت جامعه جبران شود. یعنی تفاوت مجاز و حتا سودمند و ارجمند است، اگر بتواند نقاط اتصال و پیوندگاه‌های مناسبی با بدنه‌ی جامعه ایجاد کند.

۱۰) مسئله‌ی سازماندهی هویت: چطور می‌توان هویت‌های محلی و خرد را با هویت ملی کلان ترکیب کرد و همه را در یک کلیت سازگار جای داد؟

ج) بازسازی هویت ایرانی هم به بازخوانی و بازآفرینی اندوخته‌ی معنایی انباشت شده در بایگانی تاریخی تمدن ایرانی نیازمند است، و هم باید بر سیاست فراموشی و برنامه‌های نواستعماری غلبه کند. این با آموزش تاریخ انتقادی و عینیت‌گرا، با ترویج زبان ملی و تثبیت خودانگاره‌ی جمعی مبتنی بر مهر ممکن می‌شود.

۱۱) مسئله‌ی اقتدار جنگی: چطور نیروی بازدارنده‌ی نظامی را باید طراحی کرد که هم در برابر تهدیدهای بیرونی کارآمد باشد و هم به نهادهای دیگر دست‌اندازی نکند؟

ج) حضور ارتشی حرفه‌ای و کوچک با نیروهای بسیار نخبه در کنار آمادگی رزمی توده‌ی مردم کلید حفظ ایران در برابر هجومهای خارجی بوده و ترکیبی است که در زمانه‌ی معاصر هم با آموزش نظامی عمومی (نه خدمت اجباری) به کل جمعیت و تشکیل ارتش حرفه‌ای نخبه می‌توان احیایش کرد.

 

 

ادامه مطلب: کتابنامه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب