پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار هفتم: اسطوره‌ی توفان

گفتار هفتم: اسطوره‌ی توفان

در سفر پیدایش دو داستان مجزا درباره‌ی توفان نوح داریم که از متن یهوه (J) و پریستاری (P) بر می‌خیزند و در باب‌های ۷ و ۸ و ۹ با آیه‌هایی در هم آمیخته روایت شده‌اند. روایت یهوه که قاعدتا کهن‌تر است تصویری ابتدایی‌تر و وصفی بدوی‌تر از خداوند به دست می‌دهد. در این روایت جانوران به دو رده‌ی پاک و ناپاک تقسیم می‌شوند،[1] خداوند در ساخت کشتی و رهاندن مردمان نقشی فعال ایفا می‌کند (مثلا در کشتی را موقع باران خودش می‌بندد)، [2] و در نهایت هم با استثمام بوی خوش قربانی که نوح برایش گذاشته راضی و خوشنود می‌شود. [3]

در متن پریستاری تصویری متین‌تر و دقیق‌تر از توفان داریم و آن را بیشتر به رخدادی طبیعی نزدیک می‌بینیم. جانورانی که همراه نوح به کشتی می‌روند جفت‌های نر و ماده هستند،[4] اشاره‌هایی دقیق در کار است (ابعاد کشتی،[5] شمار روزهایی که زمین زیر آب بود،[6] سالی که توفان فرو نشست،[7] روز و ماه رخدادهای مهم).[8] در این روایت پریستاری اشاره‌هایی هست که نشان می‌دهد داستان میانرودانی توفان زیر تاثیر اسطوره‌ی آریایی جمشید بازنویسی شده است. داستان توفان نوح از نظر ساختار با داستان ورجمکرد جمشید همسان است. با این تفاوت که روایت میانرودانی و کنعانی بلای ویرانگر را توفان و باران شدید و چاره‌ی کار را ساخت کشتی می‌داند، در حالی که در روایت آریایی سرمای شدید و نابودی گیاهان توصیف شده و راه‌حل هم ساختن شهری در زیرزمین است.

به نظر من چهار گواه در متن پریستاری هست که نشان می‌دهد بازنویسی‌ای زیر تاثیر داستان جمشید رخ نموده است. یکی آن که تاکیدی بر شمار روزهایی که توفان ادامه داشته می‌بینیم، و دو بار تکرار شده که ۱۵۰ روز زمین زیر آب قرار داشت[9] و این عدد با شمار روزهای زمستان که دوران تاخت و تاز ملکوس بر زمین است برابری می‌کند. هرچند در اوستا دوران سیطره‌ی ملکوس به زمان‌هایی طولانی‌تر مثل سه سال تعمیم یافته است.

گواه دوم که صریحتر است آن که زمان‌بندی‌هایی برای رخداد توفان ارائه شده که از طرفی با چارچوب تقویم قمری عبرانیان آن دوران نمی‌خواند و از طرف دیگر اگر خورشیدی دانسته شود، ترتیب زمانی رخدادهای زندگی جمشید در چارچوبی مهرپرستانه را به دست می‌دهد. در باب هشتم تاکید شده که آب در روز هفدهم از ماه هفتم فرو نشست. [10] این عدد ارتباطی با ۱۵۰ روز پیدا نمی‌کند، چون به حساب ماه قمری، هفت ماه و هفده روز با ۲۱۳ روز برابر می‌شود هیچ جا مورد اشاره نیست و با تقویم رخدادهای توفان سازگاری ندارد. این اشاره وقتی معنادارتر می‌شود که آن را کنار تاریخ خشک شدن زمین پس از توفان بنگریم، که روز اول از ماه اول دانسته شده است.

این دو مقطع گاهشمارانه آشکارا خاستگاهی ایرانی دارند. در بندهشن روایتی از داستان جمشید آمده که بر مبنای آن دیوان جام یا پیمانه را ربودند و به زیر زمین بردند و زمستان سخت از آن رو آغاز شد و جمشید به دنیای دیوها رفت و جام را یافت و در روز اول ماه اول سال خورشیدی آن را به میان مردم بازگرداند و این روز را از آن پس نوروز نامیدند. به این ترتیب زمان برطرف شدن بلای سرمای و بلای توفان یکی است و احتمالا روز اول از ماه اول به نوروز اشاره می‌کند.

باید توجه داشت که روایت جمشید در کل بخشی از سنت مهرپرستانه‌ی ایران شرقی بوده است. آن پیمانه‌ای که جمشید از جهان دیوان باز می‌آورد همان جام جم و نماد پیمانی است که مهر ایزد نگهبانش محسوب می‌شده است. در واقع جمشید صورت زمینی مهر است و پیوندش با نوروز و گاهشماری اخترشناسانه‌ی مغانه را نیز باید در همین چارچوب تفسیر کرد. با این مقدمه هفدهم روز از هفتمین ماه هم معنادار می‌شود، چون تقریبا با جشن مهرگان برابر می‌افتد که در شانزدهمین روز از هفتمین ماه قرار دارد و احتمالا در دوران داریوش بزرگ در روز هفتم از ماه هفتم مراسمی برایش اجرا می‌شده است که ردپایش را در کتیبه‌ی بیستون می‌بینیم.

دو اشاره‌ی گاهشمارانه‌ی دیگر هم در متن پریستاری داریم که معنایشان مبهم است و تنها می‌شود درباره‌شان حدس‌هایی زد. یکی آن که برای خشک شدن زمین بلافاصله پس از مهرگان به روز ۲۷ از ماه دوم هم اشاره شده[11] که به نوعی یادآور همان ماجرای درگیری زمین و آسمان است. چون در تقویم زرتشتی قدیم روز ۲۷ ماه با آسمان و روز ۲۸ با زمین پیوند داشته است. دومین ماه سال خورشیدی یعنی اردیبهشت هم نماد ارته یا اشه یعنی قانون حاکم بر طبیعت است و بنابراین اگر روز «۲۷ از ماه ۲» را در چارچوبی زرتشتی بخوانیم به «ماه قانون طبیعت، روز آسمان/ زمین» می‌رسیم که می‌تواند نمادی برای دوباره زنده شدن طبیعت پس از فرو نشستن توفان باشد.

دیگری آن که گفته شده در روز اول از ماه دهم بود که پس از توفان نخستین قله‌ی کوه‌ها از زیر آب‌ها بیرون زد. این را هم اگر در بافت تقویم زرتشتی بنگریم، با روز هرمز از ماه دی برابر می‌شود. زرتشتیان نخستین روز ماه را با هرمز (اهورامزدا) یکی می‌دانستند، و تنها ماهی از سال که با اسم دیوی نامگذاری شده، ماه دهم یعنی دی است که اصولا یعنی دیو. بنابراین روز اول ماه دی به تعبیری برابر است با روز اهورامزدا در ماه دیو. که شاید به این خاطر نقطه‌ی شکست خوردن بلای جهانگیر آبی از نیروی نیکوکار آسمانی قلمداد شده باشد. هرچند تفسیرمان درباره‌ی دو تاریخ اخیر حدسی سردستی بیش نیست و گشودن گره‌ی این ارجاع‌ها نیازمند داده‌هایی بیشتر است.

در کنار این داده‌ها یک برگه‌ی اضافی هم داریم که روایت پریستاری را به داستان‌های مهرآیینی نزدیک می‌سازد و آن هم جایگزین شدن پرنده‌ی خبررسان روایت قدیمی با کلاغ است. در متن قدیمی‌تر یهوه نوح کبوتری را رها می‌کند و اوست که پس از یافتن زمین خشک برگ زیتونی را باز می‌آورد و برطرف شدن توفان را به نوح خبر می‌دهد. جالب است که در متن پریستاری همین داستان درباره‌ی کلاغ تکرار شده،[12] بی آن که ضرورتی برای آن در کار باشد یا اشاره به کلاغ تاثیری در روند داستان داشته باشد. این گره وقتی گشوده می‌شود که دریابیم در سنت مهری کلاغ پرنده‌ی خبررسان و مقدس بوده و کنش آغازین مهر یعنی یافتن گاو نخستین و قربانی کردن‌اش و آفریدن زمین با یاری‌ او ممکن می‌شود. چون اوست که جایگاه گاو را به مهر خبر می‌دهد و به همین خاطر همواره بر بالای تندیس‌های مهرگاوکش یا حتا بر سکه‌ها و مهرهای نشانگر مهر در قالب شیر گاوکش کلاغی می‌کشیده‌اند.

ردپاهای دیگری هم در روایت پریستاری هست که اثرپذیری‌اش از روایت‌های ایرانی را نشان می‌دهد. یکی که از همه مهمتر است آن که در این روایت خدا پس از پایان توفان با نوح عهد می‌بندد و رنگین‌کمان را نشانه‌ی عهد خویش قرار می‌دهد.[13] در همان جا تاکیدی هست بر این که کشتن انسان تابو است، چون انسان در صورت خداوند آفریده شده است. در اینجا گویی خود کنش یهوه در به قتل رساندن همه‌ی مردمان (جز هشت تن: نوح و سه پسرش و زنانشان) است که مورد نقد است. چون تا اینجای داستان آفرینش بزرگ‌ترین آدمکشی همان بوده که با توفان تحقق پیدا کرده است. این که بلافاصله پس از پایان آن خدا به نوح درباره‌ی منع کشتن انسان فرمانی می‌دهد، جالب توجه است. به ویژه که بار دیگر تاکید پریستاری بر هم‌سرشتی انسان و خداوند را می‌بینیم،[14] که گفتیم یکسره ماهیتی زرتشتی دارد.

خدا پس از تاکید بر این هم‌سرشتی، رنگین‌کمان را نشانه‌ی عهدش با آدمیان قرار می‌دهد تا مبادا فراموش کند و پس از این باز با توفان جهان را ویران سازد.[15] خودِ عهد بستن خداوند و انسان هم با بافت سخن متون کهن‌تر J و E بیگانه است و احتمالا خاستگاهی ایرانی دارد. در زمان تدوین این متن در همه‌ی فرهنگ‌های انسانی شکافی گذرناپذیر میان انسان و خدایان فرض می‌شد و از این رو شاهانی مانند فرعون که به خدایان نزدیک شمرده می‌شدند تبارنامه‌ای آسمانی هم پیدا می‌کردند و از صورت انسانی‌شان خلع می‌شدند. به همین خاطر پیمان بستن میان انسان و خدا که کنشی میان دو شخص هم‌پایه است اصولا تصورپذیر نبوده است.

تنها در سنت مهرپرستانه‌ی ایران شرقی است که مهر یعنی ایزد عهد و پیمان با پهلوانانی مثل جمشید پیمان می‌بندد. جالب آن است که درست در کنار آن بخش از متن پریستاری که این اشاره‌ی مهری-زرتشتی به هم‌سرشتی انسان و خداوند و پیمان خدا با انسان را می‌خوانیم، در متن یهوه (J) ماجرای مست شدن نوح و عریان شدن‌اش در برابر پسرانش آمده و نفرین حام که تفاوت جهان‌بینی‌اش با بخش پیشین برجسته است.

خلاصه آن که جمع این داده‌ها نشان می‌دهد که داستان توفان در سفر پیدایش دو خاستگاه متفاوت دارد که یکی‌اش کهن‌تر است و کمابیش با روایت‌های توفان سومری و اکدی و کنعانی همسان است. دیگری که متن پریستاری را بر می‌سازد به خاطر ارجاع‌های پیاپی‌اش به نشانه‌ها و نمادهای آیین مهر و پیوند ضمنی‌اش با داستان جمشید و تکیه کردن‌اش به بنیادهای هستی‌شناختی آیین زرتشتی احتمالا زیر تاثیر آرای ایرانی بوده و تاریخ تدوین آن هم باید جدیدتر باشد و به احتمال زیاد در دوران هخامنشی قرار بگیرد. چون نفوذ آرای یاد شده در آسورستان به این دوران مربوط می‌شود.

 

 

  1. سفر خروج، باب هفتم، آیات ۱-۷.
  2. سفر خروج، هفتم، ‌آیه‌ی ۱۸-۲۰.
  3. سفر خروج، باب هشتم، آیه‌ی ۲۰-۲۲.
  4. سفر خروج، باب هفتم، آیات ۱۳-۱۶.
  5. سفر خروج، باب ششم، آیه‌ی ۱۵.
  6. سفر خروج، باب هفتم، آیه‌ی ۲۴؛ باب هشتم آیه‌ها‌ی ۳-۴.
  7. سفر خروج، باب هشتم، آیه‌ی ۱۳.
  8. سفر خروج، باب هشتم، آیات ۳-۱۳.
  9. سفر خروج، باب هفتم، آیه‌ی ۲۴؛ باب هشتم آیه‌ها‌ی ۳-۴.
  10. سفر خروج، باب هشتم، آیه‌ی ۴.
  11. سفر خروج، باب هشتم، آیه‌ی ۱۴.
  12. سفر خروج، باب هشتم، آیه‌ی ۷.
  13. سفر خروج، باب نهم، آیات ۱-۱۷..
  14. سفر خروج، باب نهم، آیه‌ی ۶.
  15. سفر خروج، باب باب نهم، آیات ۱۳-۱۸.

 

 

ادامه مطلب: گفتار هشتم: فرزندان آدم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب