دربارهی اسطورهی آسمان شبانه
مصاحبه با انجمن پژوهشی ایرانشهر دربارهی کتاب «اسطورهشناسی آسمان شبانه»، زمستان 1391
س: نام کتاب اسطورهشناسی آسمان شبانه کمی غریب و ناآشنا مینماید، در این مورد توضیحی دارید؟
ج: بله، در حقیقت تحلیل دادههای موجود دربارهی اخترشناسی و گاهشماری جهان باستان از دیدی اسطورهشناسانه اصولا جریانی تازه و نوپاست و شمار کتابهای جدیای که در این زمینه نوشته شدهاند انگشتشمار هستند. دربارهی اساطیر ایرانی و خاستگاهِ ایرانی رمزگانِ نجومی و معنای آنها هم اصولا در سطح جهانی کتاب مهمی وجود ندارد. از این رو عنوان کتاب ممکن است غیرعادی بنماید.
س: شما در این کتاب به پژوهشهای غربی در این زمینه نیز استناد کردهاید یا تنها به مرور اسناد باستانی پرداختهاید؟
ج: طبیعتا در هر پژوهش جدی باید حتما نظر صاحبنظران دیگر دربارهی اسناد باستانی را دانست. من مقالهها و کتابهای مهمی که طی سی سال گذشته در این مورد منتشر شده – و خوشبختانه یکی دو تایش هم به فارسی ترجمه شده- را خواندهام و در کتاب هم نقل و هم نقدشان کردهام.
س: پیشتر از این کتاب اسطورهشناسی آسمان شبانه از شما منتشر شده و خبر داریم که تا یک ماه بعد کتاب اسطورهی آفرینش بابلی هم به دست مخاطبان خواهد رسید. این کتاب با کتابهای پیشین شما که در زمینهی اسطورهشناسی منتشر شده نسبتی دارد؟
ج: بله، همان طور که فرمودید با حساب کردن اسطورهی آفرینش بابلی که شرحی بر انوماالیش و تطبیق آن با تورات و اوستاست، دو کتاب در این زمینه منتشر کردهام. البته باید به این مجموعه اسطورهشناسی ایزدان ایرانی را هم افزود که کتابی بزرگ است و متاسفانه جلوی انتشارش را گرفتهاند. کتاب دیگری هم هست که به تحلیل اسطورهشناختی داستان یوسف و زلیخا میپردازد و امیدوارم به زودی منتشر شود. اینها نوشتارهایی هستند که با هدفِ بازبینی و بازشناسی اساطیر ایرانی در چارچوب نظریهی زروان تولید شدهاند. کتاب اسطورهشناسی آسمان شبانه یکی از کتابهای این سری است و برنامهام آن است که حوزهها و مضمونهای دیگر اساطیر ایرانی هم به همین ترتیب پژوهیده شوند.
س: کتاب اسطورهشناسی آسمان شبانه تا جایی که من دیدم متنی پیچیده و فشرده دارد. در ابتدای کار شما پنج پرسش بنیادی را دربارهی گاهشماری و نجوم باستانی مطرح کردهاید و گفتهاید که قصد پاسخگویی به آنها را دارید. بهتر نبود تنها یکی از آنها را بر میگزیدید و کتابی دربارهی همان یک موضوع مینوشتید؟
ج: حقیقت آن است که در جهان باستان اساطیر مربوط به آسمان با دانش نجوم و خرافههای مربوط به طالعبینی و فنون مربوط به گاهشماری یک سیستم به هم پیوسته و یکپارچه را تشکیل میدادهاند و بنابراین برای رمزگشایی از معنای نمادهای اختری نمیتوان یکی از این حوزهها را نادیده انگاشت. به همین دلیل من ناگزیر شدم به همهی این موضوعها بپردازم. بر این مبنا در کتاب هم تاریخی فشرده از تحول دانش اخترشناسی و رصد وجود دارد، و هم تبارشناسیای دربارهی گاهشماری و چگونگی استانده شدن چرخههای زمانی شمسی و قمری، و همچنین تحلیلی از چگونگی نامگذاری ستارگان و دستهبندی خوشههایی که بعدتر در قالب صورتهای فلکی نامهای مستقلی پیدا کردند.
س: در کتابتان آوردهاید که همهی این دانشها در ایران زمین ریشه داشتهاند. فکر نمیکنید این ادعا ممکن است متعصبانه و برخاسته از گرایش ملیتان قلمداد شود؟
ج: بله، در کتاب چنین بحثی مطرح شده است. احتمالا خبر دارید که گرایش ملی دارم و بدان هم میبالم، اما هنگام کار پژوهشی این گرایشها دست بالا به صورت نوعی راهنما برای طرح پرسش عمل میکند و نه بیشتر. بحثی که دربارهی خاستگاه دانش نجوم و گاهشماری دارم، به سادگی بر مبنای مرور مدارک باستانی و بازخوانی اوستا و منابع یونانی و کتیبههای نجومی اکدی حاصل آمده است. بر این مبنا با دقت خوبی میتوان تشخیص داد که بدنهی نجوم و گاهشماری امروزین ما در قرنهای میانهی هزارهی اول پیش از میلاد در ایران زمین تدوین شده است و این به روشنی از مدارک تاریخی بر میآید. در این کتاب من گامهای پیاپی صورتبندی این مفهومها و سرمشقهای نظریای که برای تعریف سالِ خورشیدی و دستهبندی ستارگان با هم رقابت میکردهاند را نیز نشان دادهام. همچنین سیر وامگیری این دانشها از ایران زمین به هند و یونان و مصر را نیز ردیابی کردهام. گمان میکنم اگر کسی کتاب را بخواند، جز بحثی عینی و بیطرفانه نیابد و دعوی من خود به خود از دل مستندات ظاهر شود. البته اگر کسی بدون خواندن کتاب دربارهاش قضاوت خاصی داشته باشد، خوب، این شاید جلوهای عیانتر از بیماری تعصب باشد!
س: عنوان فرعی کتاب رمزگشایی صورتهای فلکی است و شما در فصل آخر کتاب که به نظرم جسورانهترین و پیچیدهترین بخش است، به این مهم پرداختهاید. به طور خلاصه میتوانید بگویید کلید این رمزگشایی را کجا یافتهاید؟
ج: خلاصهی کلام آن که پرسش اصلی من چراییِ نظمِ حاکم بر نظامهای نجومی و دستگاههای گاهشماری است، و دلیلِ نمادپردازیِ خاصی که بر آن حاکم است. یعنی پرسش اولیهام از اینجا آغاز شد که چرا فلان خوشه از ستارگان را به گاو و نه جانور دیگر مربوط دانستهاند و چرا ماه اردیبهشت و نه ماهی دیگر را به گاو وصل کردهاند. بعدتر پرسشها پیچیدهتر شد. مثلا این که چرا فلان سیاره را کیوان و دیگری را بهرام نامیدهاند. یا این که چرا طالعبینان این دو سیاره را نحس و ناهید و برجیس را سعد میدانستهاند. ردگیری این پرسشها به اینجا انجامید که در میان ادیان و جهانبینیهای باستانی، تنها یک سرمشق نظری است که همزمان تمام این نمادها را در خود دارد، و آن هم گرایش مهرآیینی در دل دین زرتشتی است. در ضمن ردگیری اسناد نشان داد که کهنترین اشارهها به این نمادها و قدیمیترین صورتهای پیکربندی دانش نجوم مبتنی بر صورتهای فلکی دوازدهگانه و گاهشماری خورشیدی مبتنی بر آن نیز در همین سنت تدوین شده است. بعد از آن بازماندهی اسطورهها و روایتهای مربوط به این نمادها را در سنتهای اساطیری و قالبهای دینی گوناگون وارسی کردم و به الگویی روشن از وامگیریها و تفسیرها دست یافتم. بر مبنای آن در نهایت تفسیری را از معنای رمزگانِ حاکم بر زمان و آسمان پیشنهاد کردهام.
س: و این رمزگان را مهری میدانید؟
ج: به تعبیری بله، میدانید که آیین مهر در ایران زمین بعد از دوران زرتشت بر خلاف قلمرو روم دینی مستقل نبوده است و گرایشی عرفانی در درون دین زرتشتی محسوب میشده است. با این وجود به کمک مهرپرستی رومی و نشانههای بازمانده از منابع هندی میتوان صورت نخستین آن را بازسازی کرد و سیر تحول رمزگان آن را نشان داد. من این کار را در کتاب اسطورهشناسی ایزدان ایرانی انجام دادهام که امیدوارم زودتر رفع توقیف شود و منتشر گردد. به طور خلاصه میتوانم بگویم که نماد دوازده برج، به همراه نام و نشان و معنای هفت اختر، در پیوند با هفت اقلیمِ زمین و هفت طبقهی آسمان و هفت اندام بدن انسان یک منظومهی معناییِ منسجم و یکپارچه را ایجاد میکرده که با دورههای زمانیِ مربوط به جشنهای ایرانی و نام ماهها و نمادهای روزهای هفته نیز در هم پیوسته است. به این ترتیب یک مدلِ عمومی از زمان-مکان یعنی گاهشماری و کیهانشناسی در ایران باستان وجود داشته که بازسازیاش به روشنی با خواندن دقیق منابع باستانی ممکن است.
س: همزمان با انتشار این کتاب، دو کتاب دیگر از شما چاپ شده که به زمان مربوط میشود. این دو جلد با اسطورهی آسمان شبانه ارتباطی دارند؟
ج: بله، دو کتاب مورد نظر «دربارهی زمان: زروان کرانمند» و «زبان، زمان، زنان» هستند. این دو جلد به پیکربندی مدرن مفهوم زمان در علوم تجربی و انسانی میپردازد و بازتعریف انتقادی من از مفهوم زمان بیکرانه را به دست میدهد. میتوان آن را از نظر ارتباطش با پیکربندی زمان و گاهشماری با «اسطورهشناسی آسمان شبانه» مربوط دانست. هرچند سرمشقهای بررسی شده در این دو اثر متفاوت هستند و پرسشهای واگرایی را نیز دنبال میکنند.
س: این طور مشهور شده که در این کتاب به طالعبینی تاختهاید. آیا دربارهی طالعبینی هم مطالبی در این کتاب هست؟
ج: در ابتدای کتاب دربارهی اختربینی و اعتقاد به طالع اعلام موضع کردهام و صریح بگویم که کلیت آن را خرافهای قدیمی میدانم. البته در کتاب برای شفاف کردنِ روایتها و داستانهای مربوط به اختران و صور فلکی و چرخههای نجومی، ناگزیر شدهام منابع باستانی دربارهی طالعبینی را هم مرور کنم. به همین دلیل کتاب تبارشناسی طالعبینی را هم به دست میدهد و باورهای پایهی آن دربارهی سعد و نحس اختران و برجها و ارتباطشان با عناصر و جهتها و اندامها را تبارشناسی میکند. گمان میکنم هرکس کتاب را بخواند در مییابد که مثلا خصوصیات منسوب به زاده شدگان در ماه مهر به صفتهای منسوب به ایزدان باستانی و اعتقاد به همتا بودنشان با ستارهها ریشه دارد، و داستانهایی که با چرخههای سالیانهی صور فلکی مربوط بودهاند. طالعبینی تنها در شرایطی تداوم مییابد که ریشهها و خاستگاههایش روشن نباشد، و این کتاب مبنای باورهای جاری در نظامهای طالعبینانه را افشا میکند. از این نظر ممکن است معتقدان به این داستانها با خواندناش بنیادهای عقایدشان را سست ببینند. جالب آن که شنیدهام این کتاب در میان حلقههایی از ایمان آورندگان به طالعبینی شهرتی هم یافته و انگار بخشی از مخاطبانش چنین کسانی هستند. همین جا لازم است به کسانی که پایبندی به خرافهها برایشان جذابیت دارد هشدار بدهم که احتمالا با خواندن دقیق کتاب در برخی از باورهایشان تجدید نظر خواهند کرد!
ادامه مطلب: گفتگو دربارهی تاریخ و اسطوره
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب