سه شنبه , مرداد 2 1403

گفتگویی درباره‌ی «داعش در تهران»

 

 

 

 

 

 

به نظر شما فارغ از زمینه های سیاسی، به صورت کلی چه زمینه های اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری گروه های تروریستی و به ویژه داعش موثر است؟

 نکته‌ای که اغلب در بحث تحلیل بنیادگرایی خشن مذهبی مورد غفلت قرار می‌گیرد، این حقیقت است که چنین جریانهای افراطی‌ای در شرایط خاصی از بحرانهای هویتی و آشوبهای اجتماعی نمود پیدا می‌کنند و گسترش می‌یابند. در همه‌ی جوامع اقلیتی کم شمار از افراد هستند که خشونتی نامعقول یا کین و نفرتی مهار نشده نسبت به دیگران دارند و آن را در چارچوبی عقیدتی و دینی صورتبندی می‌کنند. اما در حالت عادی چنین افرادی حاشیه‌نشینانی منزوی به حساب می‌آیند و دست بالا به مجرمانی یا دیوانگانی مهار شدنی بدل می‌شوند. تنها زمانی این اشخاص را در مقام رهبری جنبشهای اجتماعی و ریاست جریانهای اثرگذار می‌بینیم که پیشاپیش بحرانی در هویت جمعی مردم آن جامعه وجود داشته باشد.

 یعنی به نظرتان در کشورهای عراق و سوریه چنین زمینه های اجتماعی‌ای در کار بوده که به شکل گیری داعش و سایر گروه های تروریستی انجامیده؟

 دقیقا چنین است. تمام کشورهای گرداگرد ایرانِ امروز ما واحدهایی سیاسی هستند که طی قرن گذشته با دستکاری‌های استعمارگرانه به شکلی مصنوعی ساخته شده‌اند. تا صد سال پیش تمام این کشورها که امروز لانه‌ی بنیادگرایی دینی هستند، بخشهایی از یکی از سه دولت ایران صفوی یا روم عثمانی یا هند گورکانی بودند که همگی فرهنگشان ایرانی و زبان ادبی و درباری‌شان پارسی و تاریخ و هویت‌شان همسان بود. اگر در چشم‌انداز کل تاریخ بنگرید همه‌ی اینها بخشهایی از حوزه‌ی تمدن ایرانی هستند که امروز باب شده به پیروی از گفتمان ایران‌زدایانه‌ی همان استعمارگران «خاور میانه» خوانده شود. در حالی که ما در سرزمین خودمان در خاورِ جایی دیگر نیستیم. ما مثل همه‌ی تمدنهای دیگر در مرکز خودمان برنشسته‌ایم. شکنندگی هویت از لحظه‌ای آغاز می‌شود که دولتهای نوپای تراشیده شده خود را همچون خاورِ مرکزی بیرونی تصور کنند. همه‌ی این کشورها برای دیرزمانی مستعمره بوده‌اند، از فرهنگ تاریخی خود تهی شده‌اند و نوعی هویت ملی مدرن نوساخته و سرهم‌بندی‌ شده برایشان تولید کرده‌اند. طبیعی است که در این شرایط بازگشت به هویت بومی دشوار و بلکه ناممکن شود و این انسداد در قالب شعارهایی ساده‌لوحانه و سطحی و در عین حال خشن بروز پیدا کند.

در کشور ایران چه زمینه های اجتماعی و فرهنگی به شکل گیری داعش کمک می کند؟ چه می شود که یک جوان ایرانی در قامت یک شخصیت تروریست ظهور می کند؟

باید به این نکته توجه کرد که در میان کل سرزمینهای حوزه‌ی تمدن ایرانی فقط کشور کنونی ایران بوده که از گزند استعمار برکنار مانده است. ایران در جریان دو جنگ جهانی توسط قوای بیگانه اشغال شد اما در سراسر دورانی که هند و قلمرو تکه تکه شده‌ی عثمانی توسط اروپاییان اداره می‌شود، نهادهای سیاسی و مدارهای قدرت درونزاد خود را حفظ کرد. به همین خاطر پیچیدگی جامعه‌ی ما و چینه‌بندی هویت‌ ملی‌مان تا حدود زیادی باقی مانده و همین رفتارهای منسجم جمعی‌مان را با عقلانیتی چشمگیر ممکن ساخته است. رفتارهایی که نمودش را مثلا در رفتار انتخاباتی مردم می‌توان دید. به بیان دیگر ایران نسبت به آرای افراطی مشابه با داعش نوعی مصونیت طبیعی دارد. چون هویت سست و لغزانی که باورهای افراطی ساده‌لوحانه را پشتیبانی کند در بدنه‌ی جمعیتش رسوخ نکرده است. آنچه در رخدادهایی مثل حمله‌ی اخیر تهران دیدیم در حد همان انگشت‌شمارانِ حاشیه‌گزینی بود که در همه‌ی جوامع هستند.

آیا آمار پایین فعالیت های تروریستی در ایران به نسبت کشورهای همسایه را می توان به زمینه های اجتماعی فرهنگی کشور مرتبط دانست، یا قدرت امنیتی و نظامی این موضوع را تحقق داده است؟

 بی‌تردید قدرت امنیتی هم تعیین کننده است. اما به نظرم قدری درباره‌اش اغراق می‌شود. بی‌شک قدرت امنیتی استخبارات صدام حسین هم از نظر شدت و هم غلظت از سیستم اطلاعات ما نیرومندتر بود و با این همه در قلمرو عراق بارها شورشهای پردامنه‌ی شیعیان و کردها را داشته‌ایم و همین کشور به یکی از پایگاه‌های مهم داعش تبدیل شد. عامل اصلی که مصونیت یاد شده را تولید می‌کند به نظرم فرهنگ مردم ایران و پیشینه‌ی تاریخی پیوسته‌شان است که هویت‌شان را به امری فرازمرتبه‌تر از طعمه‌های ایدئولوژی‌های داعش‌گونه تبدیل می‌کند.

برای رهایی کلی از تهدیدی تحت عنوان فعالیت های تروریستی و جلوگیری از گرایش جوانان ایرانی به این سمت چه اقداماتی باید در دستور کار مسئولان باشد؟

 اظهار نظر در این مورد در صلاحیت من نیست و صلاح مملکت خویش خسروان دانند. اما در این حد می‌توانم بگویم که هرچه قشری‌نگری مذهبی بیشتر در جامعه نقد شود و فضای تضارب آرا و هم‌اندیشی گشوده‌تر باشد و آزادی برای اظهار نظر درباره‌ی هویتهای جایگزین بیشتر باشد، عمق و پیچیدگی هویت جمعی مردم افزونتر می‌شود و این مهمترین سرمایه‌ی اجتماعی ما برای مقابله با خطراتی از جنس داعش است.

 

همچنین ببینید

ناموس ،حق و داد

مقاله‌ای درباره‌ی تبارشناسی «ناموس» که در نشریه‌ی  «رسانه‌ی فلسفه و فرهنگ»، سال اول، شماره‌ی دوم، زمستان ۱۴۰۰، ص:۱۷-۲۰، منتشر شد...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *