وزنِ البرزى ز حیرت، ریــخته بر شانهام / بسترى از پرسشِ سبز است رنگِ خانهام
شاهبازان را بلوغِ چشم در پرواز بود / پى به گردون زین اصول افراشته كاشانهام
داستانى را كه برگى ساخت در غوغاى باد / شرح رمزش موبهمو برخواند فالِ شانهام
تیلههاى سرخرنگى كآب را تبخال بود / شد فراموش از هیاهوهاى رشدِ دانهام
نینواها مشتِ قدرت با قرون در خاک رفت / یک سحرگه دشتِ شبنم مىشود ویرانهام
قصهاى ناگفته گویا ماند، بىمعیارِ فهم
آنچه نقالان فروخواندند از افسانهام